گزارش خانه آزادی از بحران روابط ایران و عربستان سعودی

 

ایران و عربستان سعودی در حال انتقال دشواری‌های درون و برون مرزی خود به درگیری‌های دینی‌اند. رویکرد نخست خطرناک است در حالی که گزینه‌ی دوم فاجعه‌ی بین‌المللی است. عملکرد دو هفته اخیر عربستان سعودی نشان داده که ریاض، متحد و هم‌پیمان آمریکا در دامن زدن به اختلاف‌های دینی بی پرواتر از ایران و آمریکا است؛ اعدام یکی از روحانیون سرشناس شیعه و بی‌درنگ قطع رابطه با ایران شاهد این مدعا است.

موارد بسیاری برای اثبات بدی‌ها و پلشتی‌های رژیم ایران وجود دارد. ایران در مناسبات ملی تمامیت‌خواه است، تحت سلطه‌ی بنیادگرایان موسوم به اصول‌گرای اسلامی است، از منظر سیاسی، سرکوبگر و از دیدگاه اجتماعی اقلیت‌های اجتماعی را؛ قومی، دینی و جنسیتی، برنمی‌تابد. اسلام‌گرایان متعصب ایران در امور داخلی کشورهای خارجی دخالت می‌کنند؛ پشتیبانی از حزب‌الله لبنان و دولت اقتدارگرای بشار اسد نمونه بارز این نوع دخالت‌ها است. تضاد و اختلاف سلیقه درازمدت با آمریکا که منجر به بسیاری دشواری‌های داخلی و بین‌المللی شده از دیگر نمونه‌های تعصب مذهبی حکومت‌گران ایران است. باوجود انکارهای مداوم، ایران نشان داده که علاقمند به تولید سلاح‌های هسته‌ای و موشک‌های بالستیک است

پوستر سازمان عفو بین الملل درباره وبلاگ نویس سعودی

پوستر سازمان عفو بین الملل درباره وبلاگ نویس سعودی

.

بدیهی است که اشتباه غیرقابل جبران آمریکا، ایران را به مسیری که امروز می‌رود کشانده است: آمریکا در سال ۱۹۵۳ میلادی برای سرنگونی دولت قانونی و دموکرات مصدق رژیم شاه را کمک کرد تا بار دیگر اریکه‌ی قدرت را پس از بازگشت به ایران، در دست بگیرد؛ شاهی که حکومت دموکرات مصدق را به زوال استبداد کشاند، شاهی که در مخالفت با نیروهای مذهبی و لیبرال آن روز، جاده مدارا با دین‌سالارها را دنبال کرد. پس از سرنگونی شاه در سال ۱۹۷۹، دولت ریگان اشتباه پیشین را در قالبی بدتر تکرار کرد؛ در جنگ ایران و عراق که براساس اسناد افشا شده، صدام به ایران حمله و بخش‌هایی از جنوب این کشور را اشغال کرد، از دولت فاسد صدام حسین حمایت کرد. دولت آمریکا به جای تلاش برای پایان دادن به فاجعه‌ی جنگ، از یکی از طرفین دعوا پشتیبانی کرد تا دست کم پس از هشت سال جنگ، یک میلیون جوان جان خود را از دست بدهند. این زوال سیاسی سر ایستادن ندارد، در درگیری‌های بعد از جنگ هم دولت آمریکا پیشتاز کشورهایی بوده است که خواهان تصویب قطع‌نامه‌های سازمان ملل و شورای امنیت علیه ایران بوده‌اند. آمریکا در اقدام‌های خود حتا ایران را تهدید به حمله نظامی کرد که اگر برنامه‌های اتمی ادامه بیابد، عملیات نظامی ناممکن نیست. اکنون هم تلاش دولت آمریکا برکناری دولت بشار اسد است که از سوی ایران حمایت و پشتیبانی می‌شود؛ ایران در حوزه خاورمیانه بجز سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان، متحد دیگری ندارد.

ذات جمهوری اسلامی و دولت آن نشان داده که در عرصه‌ی سیاسی داخلی و بین‌المللی بازیگری است خطرناک و تهدیدانگیز. اما رفتار و کردار مقام‌های آمریکایی ناخواسته این تهدید را هر روز بیشتر و امکان‌پذیرتر کرده است. از این بدتر، آمریکا در ارزیابی‌های خود، عربستان سعودی را هم‌پیمان و شریک باارزش خود در منطقه می‌خواند.

چند دهه است که مقام‌های رسمی آمریکا رفتار بسیار دوستانه و خارج از عرف بین‌المللی با حاکمان پادشاهی سعودی که بر درآمد میلیاردی نفت این کشور تکیه زده‌اند، داشته‌اند. روابط پادشاه سعودی با دو رئیس جمهور آمریکا؛ بوش پدر و پسر، بسیار صمیمی و نزدیک بوده است. پس اعلام جنگ جورج بوش علیه القاعده در افغانستان که برآمد جمله تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بود، در نامه‌ای محرمانه اتباع سعودی اجازه یافتند که خاک افغانستان را ترک کنند. در حالی نیروهای هوادار سعودی؛ نظامی و غیرنظامی، اجازه خروج از افغانستان یافتند که سربازان آمریکایی در خاک افغانستان در نبردهای زمینی و هوایی جان می‌باختند. در اوایل سال پیش، پس از مرگ ملک عبدالله، دولت اوباما در بیانیه‌ای چنان تقدیر ستایش‌آمیزی از او داشتند که انگار یکی از هواداران حقوق بشر در امور کودکان و زنان در حمله تروریستی کشته شده است؛ کاربرد واژ‌ه‌های شجاعت، اعتدال، تساهل، زهد و مدارا در مورد ملک عبدالله خارج از انتظار جهان بود که در این بیانیه ذکر شده بودند. هفته گذشته؛ پیش از تیره شدن بیشتر روابط ایران و عربستان سعودی، در گزارش واشنگتن پست آمده بود: دولت اوباما احساس می‌کند که باوجود فراز و فرودهای موجود در روابط دو کشور، از ژانویه سال گذشته که ملک سلمان زمام اورنگ پادشاهی را در اختیار گرفته، مناسبات دو کشور خالی از هر تنش و فراز و فرودی است.

با این حال، نامزدهای جمهوری‌خواه ریاست جمهوری، بر این باورند که دولت اوباما به اندازه کافی با دولت سعودی و خانواده پادشاهی با تمکین رفتار نکرده است. نمونه این برخوردها: جب بوش اصرار دارد که در شرایط کنونی روابط دولت آمریکا با هم‌پیمان‌های خود در خاورمیانه؛ عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس باید بهتر از هر زمان دیگری باشد. چون این کشورها نشان داده‌اند که در روابط‌شان با ما وفادارند. کریس کریستی، فرماندار نیوجرسی، گله می‌کند که در گردهمایی سال پیش سران کشورهای حوزه خلیج فارس، پادشاه عربستان سعودی شرکت نکرده است. ایشان به صراحت از دولت می‌خواهد که در کنار دوستانی بماند که به ارزش‌ها و منافع ما احترام می‌گذارند؛ در این مورد او می‌خواهد که روابط سیاسی را از موضوع دیکتاتوری و دین‌سالاری جدا کنند. روزنامه وال استریت جورنال در هفته گذشته در گزارشی نوشته است: “دولت سعودی اغلب هم‌پیمانی دشوار برای ما بوده است”. در ادامه همین گزارش پرسیده شده: “چه کسی سعودی‌ها را از دست داده است”؟ آمریکایی‌ها هرگز نتوانستند بر سیاست‌های سعودی فائق شوند که هیچ، بل‌که دولت عربستان سعودی با در پیش گرفتن سیاست تزویر و فریب، چنان کرده است که ما را با آنچه خود می‌خواهند، همراه کندsaudi-arabia-HR-UN.

پادشاهی سعودی به‌کلی تمامیت‌خواه است و ابزاری است در دست هفت هزار شاهزاده برای غارت درآمدهای مردم. اعدام روحانی شیعه شیخ نمر، موجب برانگیخته شدن موج اعتراض شیعیان در سراسر جهان شده است؛ شیخ نمر جرمی مگر خواستن اجرای دموکراسی مرتکب نشده بود. در متن کیفرخواست دادستان عربستان علیه شیخ نمر آمده است: “قانون شکنی و تمرد از دستورهای حاکمان زمان”. این زنجیر بی‌عدالتی اما هنوز هم ادامه دارد؛ علی النمر، برادرزاده‌ی شیخ نمر، که در هفده سالگی به جرم شرکت در اعتراض‌های عمومی دستگیر شده، اکنون ۲۱ سال دارد و در زندان است. گزارش‌های تأیید نشده‌ای حکایت از آن دارد که به زودی گردن او را هم خواهند زد. در سال ۲۰۱۴، وبلاگ نویس لیبرال رائف بدوی به جرم توهین به اسلام به ده سال زندان و هزار ضربه شلاق محکوم شد. بعدتر، ولید ابواخیر که وکیل است، به جرم تشویش اذهان عمومی و بی احترامی به مقام‌های دولتی به پانزده سال زندان محکوم شد.

گزارش‌های خانه‌ی آزادی، رژیم سعودی را از نظر آزادی‌های مدنی و سیاسی، در رده‌‌های آخر خود قرار داده است. در گزارش سال ۲۰۱۴ آمده است: “دولت ریاض محدودیت‌های بسیاری برای مخالفان سیاسی خود اعمال کرده و آزادی بیان را هم به‌کلی زیر پا می‌گذارد”. همین گزارش می‌افزاید: “دولت سعودی آزار و اذیت کسانی را که باورهای دینی‌شان چیزی غیر از عقیده‌ی ارتودوکس‌های حکومتی است، بیشتر کرده‌ است”. در چهارچوب مبارزه با تروریسم و تصویب قانونی ویژه برای مجازات کسانی که اقدام به ترور می‌کنند، دولت سعودی شرایط را برای هرگونه اعتراض سیاسی و مدنی تنگ کرده است؛ با استفاده از همین قانون، هر اعتراضی را ترور می‌خواند و صدای مخالفان را در نطفه خفه می‌کند. در این معنا، سرکوب و آزار آزادی‌خواهان در سعودی در دستور روز دولت قرار دارد. سرکوب البته به مخالفان سیاسی ختم نمی‌شود، حتا روزنامه‌نگارانی که فسادهای مالی و سیاسی را افشا کنند، در خطر مرگ قرار دارند.

گزارش سال ۲۰۱۵ دیده‌بان حقوق بشر حکایت از ادامه روند بی‌عدالتی در عربستان سعودی است: ریاض مخالفان خود را که هواداران و کنش‌گران حقوق بشر هستند و مگر اعتراض‌های صلح‌آمیز کاری نمی‌کنند، به نام تروریسم محاکمه و زندانی می‌کند. همین گزارش در ادامه می‌آورد که هنوز هم تبعیض علیه حقوق زنان ادامه دارد و آزادی دین نیز رعایت نمی‌شود. بدیهی است که در چنین شرایطی، دولت از قانون ضد تروریسم برای سرکوب مخالفان و اعتراض کنشگران حقوق بشر، استفاده می‌کند.

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com