ایرانگردی

کیومرث شد بر جهان کدخدای

نخستین به کوه اندرون ساخت جای

سر بخت و تختش برآمد به کوه

پلنگینه پوشید خود با گروه

پناهگاه‌های شیرپلا، کلک‌چال و پلنگ‌چال، سه نگین زمردین بخش جنوبی کوهستان البرز مرکزی در شمال تهران هستند. بی‌تردید می‌توان گفت که همه کوهنوردان ایران خاطره‌های شیرینی از این سه پناهگاه دارند. مسیر این سه پناهگاه در هر چهار فصل سال بسیار زیباستPalangChall-1.

پناهگاه پلنگ‌چال یکی از پناهگاه‌های مشهور کوهنوردی در مسیر صعود به قله توچال واقع در کوهستان البرز مرکزی در قسمت مشرف بر اَبَرشهر تهران است. این پناهگاه در ارتفاع ۲۵۵۰ متری از سطح دریا قرار دارد. پلنگ‌چال همچنین دارای خوابگاهی به ظرفیت ۷۰ نفر است. برای طی این مسیر در آغاز باید به روستای درکه رفت. روستای زیبای دَرَکه به معنای «دروازه کوهستان»، در شمال غرب تهران و شرق دره فرحزاد قرار دارد. این روستا، آغاز یکی از زیباترین مسیرهای کوه‌پیمایی در تهران، در تمامی فصول است. پس از گذر از کوچه‌باغ‌های زیبا در کنار رودخانه درکه یک راه باریک مشخصی وجود دارد که بعد از ۲.۵ ساعت راه‌پیمایی سبک به پناهگاه پلنگ‌چال می‌رسد. تا نیمه راه پر از قهوه‌خانه‌هایی است که نام‌های کهن و بامعنای محل مانند پاسیالیز، کارا، جوزک، آبشار جوزک، باغ گیلاس را نگه داشته‌اند و از یکایک آنها نوای گوش‌نواز سازهای اصیل ایرانی به گوش می‌رسد. پس ازگذر از میانه راه، یعنی قهوه‌خانه اوذغال‌چال (آب‌ذغال‌چال) تا پناهگاه پلنگ‌چال تنها یک قهوه‌خانه دیگر قرار دارد. سرتاسر مسیر تا پناهگاه از داخل درۀ زیبا و پردرخت پلنگ‌چال و از کنار رودخانه‌ای توفنده و رونده می‌گذرد و یکی از زیباترین مسیرهای صعود به ارتفاعات شمال تهران بشمار می‌رود. تازه برگ‌های بهاری به همراه چشم‌انداز گل‌های وحشی و عطر سبزی‌های کوهی، خنکای تابستانی در زیر سایه‌ساران درختان تناور گردو و شنیدن فریادهای حلقوی و مورب آب، رنگ‌های گوناگون پاییزی به همراه ترنم باران و میوه‌های خوشاب و سرانجام برف سپید و یکدست زمستانی در زیر پرنیان وهم‌انگیز آن هرکدام بیش از دیگری روح‌نواز، دل‌انگیز و چشم‌گیر است. مرحم ِ زخم ِ روح و روان و دل و دست و چشم‌های هراسان آنانی که هنوز دل از مهر مام طبیعت نگسسته‌اند. فراتر از پلنگ‌چال چشمه‌های اسپی‌او (آب سپید)، هفت اودونی (هفت آب‌دان)، هفت چشمه هستند که منطقه را از عطر گل‌های وحشی و سبزی‌های کوهی آکنده می‌کنند. محلی که در حال حاضر پناهگاه پلنگ‌چال قرار دارد و پیرامون آن را کوه‌ها دربرگرفته‌اند و حالت چاله مانندی به آن داده‌اند که در زمان‌های نه‌چندان دور کنام پلنگان بوده استPalangChall-3.

زِبَر کوه باشد کنام پلنگ

یکایک همه تیز دندان و چنگ

چو آن جایگه شد کمین دَدان

به آن چال گویند اینک مهان

چال هم پسوند مکان به معنی جایگاه است و در بسیاری از مناطق کوهستانی ایرانی با این واژه برخورد می کنیم. از جمله کلک‌چال، کرک‌چال، پیازچال، پلنگ‌چال، نرگس‌چال، توچال و بسیاری دیگر. همچنین به شکل پیشوند در چال‌نخجیر به معنای شکارگاه که دربردارنده غاری بسیار زیبا و دیدنی در میان راه دلیجان به نراق است.

از پناهگاه پلنگ‌چال مسیری در جهت شمال‌غربی با ۴ تا ۵ ساعت کوهپیمایی سنگین به قله توچال می‌رسد. پلنگ‌چال دروازه صعود به قله شاه‌نشین توچال است. همچنین از پلنگ‌چال می‌توان به سمت امامزاده داوود و یا ایستگاه پنج تله کابین توچال هم رفت.

 

قله شاه نشینPalangChall-2

شاه نشین یعنی «جای نشستن شاه» و برخی منابع دلیل این نام‌گذاری را جلوس ناصرالدین‌شاه قاجار در هنگام سفر سالانه به شهرستانک بر این کوه می‌دانند. ولی در اصطلاح جغرافیایی به مکانی که از سه طرف در احاطه کوه‌ها باشد شاه نشین ‌گویند. ارتفاع قله شاه نشین ۳۸۷۶ متر است.

جنگل کارا

در نیمه راه درکه به پلنگ چال در ضلع غربی ارتفاعات مشرف به رودخانه، دره‌ای پردرخت وجود دارد که به «جنگل کارا» موسوم است. این جنگل با درختان میوه و چشمه‌ای زیبا، حدود نیم ساعت از مسیر اصلی درکه ـ پلنگ چال فاصله دارد. زیبایی و سرسبزی این منطقه همانند جنگل اوسون است با این تفاوت که مسیر دسترسی مستقیم ندارد. شاه‌توت، گیلاس، ازگیل، توت سفید و خرمالوی جنگل کارا در سراسر مسیر درکه تا میانه راه پلنگ‌چال و صدالبته در فصل آن به فروش می‌رسد.

 

نکته‌ای و فرضیه‌ای درباره نام درکه و واژه اسکیDargeh1:

دره در زبان پهلوی، درک(darrak) نامیده می‌شود که به تدریج به آن «درگ» و «درق» هم گفته اند. همچنین واژه “درکه”، “درک” و هم‌خانواده‌های آن در مناطق کوهستانی ایران، فراوان به چشم می‌خورد. در جاده سنندج به کرمانشاه دو گردنه کوهستانی به نام‌های مروارید و “درکه” وجود دارند. روستای “درگی” در نزدیکی مریوان استان کردستان، “درک” در نزدیکی چابهار استان سیستان‌و‌بلوچستان و همچنین در نزدیکی دشت آزادگان استان خوزستان، “درکه” در نزدیکی لردگان استان چهارمحال‌و‌بختیاری و اسلام آباد غرب و همچنین در نزدیکی صحنه هر دو در استان کرمانشاه، “درگ” در حوالی میناب بندر‌عباس استان هرمزگان. “درق”در گرگان استان گلستان و روستای بیله درق (ویلا دره – ویلا دِرَک) در نزدیکی سرعین استان اردبیل و بسیاری دیگر هم‌خانواده‌های روستای درکه در شمال تهران هستند.

در نوشتار کوالیه، زادگاه کاوه آهنگر سخن از کفش‌های برف‌پیمایی ایرانی به نام دَرگِ کردیم. در بسیاری از مناطق پر برف جهان مردم برای آمد و شد بر روی برف به ویژه برای شکار جانوران در فصل زمستان ناچار بودند ابزاری اختراع کنند تا بتوانند بدون فرو رفتن در برف حرکت کنند. در ایران نیز نمونه‌هایی از این اختراعات دیده شده است. گزنفون، شاگرد سقراط، سردار سپاه کورش کوچک، مورخ معروف یونانی و نویسنده کتاب‌ کورش‌نامه، در کتاب بازگشت ده‌هزارنفری، در طی گذر از کوه‌های کردستان، به تخته‌هایی اشاره می‌کنند که کف آنها را از روکشی از پوست جانوران کشیده بودند و ساکنان مناطق کردستان، آذربایجان و قفقاز برای گذر از روی برف به پای خود می‌بستند. او می‌گوید که آنها همچنین از تخته‌های باریک و درازی برای رفتن از یک ده به ده دیگر سود می‌جویند.

سرهنگ یحیایی رئیس اسبق فدراسیون اسکی و کوهنوردی ایران هم در خاطرات خود می‌آورد که در سفر تجسسی خود در کوه های پر برف لرستان راهنمایی داشته‌اند که دارای نوعی راکت برفی بوده و بر زبان محلی به آن  (درگ) می‌گفته اند و شکارچیان بومی آن مناطق آن را از شاخ گاو و یا شاخ شکار می‌ساختند . (درگ) یا راکت برفی که کوه‌نشینان بختیاری به ابتکار خود از شاخ گاو می‌ساختند از سوراخ‌هایی که روی پل‌های افقی دیده می‌شود در آن چرم رد می‌کنند و کفش خود را به آن محکم می‌کنند تشکیل شده است. از یادداشت‌های ایشان استاد خشایار فرشید طرحی کشیده‌اند که پیوست این نوشتار است.

امیر تیمور گورکانی در خاطرات خود موسوم به منم تیمور جهانگشاه تعریف می‌کند؛ هنگامی‌که شهر فیروزکوه پایتخت کشور (غور) را که منطقه کوهستانی واقع در جنوب غزنین است تسخیر کرد قاصدی وارد فیروزکوه شد، به وی گفتند که آن مرد هنگام ورود به شهر کفش‌هایی بزرگ از تخته برپا داشته و به آن وسیله از روی برف گذر کرده است. امیرتیمور آن گفته را باور نمی‌کند تا این که خود آن مرد را می‌بیند. امیر تیمور در وصف قاصد چنین می‌نویسد: قاصد مردی بود از سکنه کوه‌نشین غور و قامتی بلند و چهره‌ای آفتاب‌سوخته داشت. هنگامی که من او را دیدم کفش‌های بزرگ خود ر ا به دست گرفته بود. آن کفش‌ها دو تخته مسطح به شمار می‌آمد و آن مرد تخته‌ها را به پای می‌بست تا این که در برف فرو نرود. در بعضی نقاط روی برف می‌لغزید و من تا آن هنگام آن گونه کفش ندیده بودم. پادشاه‌زاده غور گفت که سکنه کوه‌نشین ایران در فصل زمستان که برف راهپیمایی را مشکل می‌کند با آن کفش از برف می‌گذرند.

زبانشناسان اصل کلمه اسکی را مربوط به زبان‌های کهن آریایی می‌دانند و بسیاری از مورخان نیز معتقدند که اسکی از شرق به غرب و از آنجا به کشورهای اسکاندیناوی رفته است.

اینک، آیا میان این کفش‌های برفی باستانی، درگ، و نام روستای کوهستانی و برف‌انبار شمال تهران، درکه، پیوندی وجود دارد یا نه، نیازمند تلاش دانشمندان و پژوهشگران ایرانی است.

* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.

Jafar.Sepehri7@gmail.com