نسرین ستوده

برای آن موکل غیر سیاسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام از همه نگران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترم. همو که زندانی غیر رسمی و غیر سیاسی حکومتی است که زندانیان سیاسی بی‌شماری دارد. آری از میان همه‌ی موکلان سیاسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام از عالیه اقدام دوست، عاطفه نبوی، ضیاء نبوی، حشمت الله طبرزدی، کیوان صمیمی گرفته تا دانشجویانی که به جرم اعتراض به محرومیت از تحصیل‌شان راهی زندان شده‌اند، این وضعیت جواد توسلیان است که قلب ام را می لرزاند.

برای نرگس محمدی که دو قلوهایش تقریبا همسن و سال نیمای خردسالم هستند اینقدر نگران نیستم، با وجود آن که تلفن‌ کوتاه او از زندان نشان می‌داد تا چه حد زیر فشار است. با خود می اندیشم که شاید تاکنون اعتصاب غذایش را به رغم انواع و اقسام بیماری های خطرناک اش آغاز کرده باشد.

برای عالیه اقدام دوست هم آنقدر نگران نیستم، همو که چون در دادگاه درشتی کرد و قاضی صلواتی در زندان طولانی مدتی را برایش گشود تا به گناه ناکرده‌ی سی سال پیش خود دوباره راهی زندان شود.

حتی برای همسر توسلیان هم که در خارج از ایران، زیر فشارهای رنگارنگ همچنان قصد تسلیم ندارد، اینقدر نگران نیستم.

برای عیسی سحر خیز نیز نگران نیستم، کسی که به بازجوی خود گفته بود آنچه به خاطر گفتن اش به زندان افتاده‌ام، اکنون جوانان در کوچه و خیابان می‌گویند و من دیگر وظیفه‌‌ای در قبال بازگو کردن آنها ندارم. برای کیوان صمیمی که بیش از ۴۰ سال است شرایط مختلف مبارزه را تحمل کرده، نگران نیستم، چرا که او در هر تماس‌اش از زندان می‌گوید اصلا نگران حکم اش نیست. چرا که او می گوید برایش فرق نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند ۲ سال برایش حبس بدهند یا ۶ سال یا ۱۰ سال یا حتی حبس ابد…

برای حشمت الله طبر زدی نگران نیستم، همو که بسیار مصر بود تا فقط در دادگاهی صالح با حضور هیات منصفه به اتهاماتش رسیدگی شود و نه در دادگاه انقلاب …

همه این موکلان ام بهتر می‌‌‌‌‌‌دانند چه باید بکنند و تا چه اندازه بنیه دارند و چگونه باید قدرت خویش را با خواسته‌‌‌هایشان و قانون منطبق سازند تا دچار چپ روی نشوند.

اما در این میان برای جواد توسلیان نگرانم. به همان اندازه که در روزهای بازداشت نوشین عبادی، برای او نگران بودم. این دو، افرادی غیر سیاسی‌‌‌‌اند و هیچ گاه، چه امروز و چه دیروز هرگز مرتکب! فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، مدنی، فرهنگی یا حتی حقوق بشری هم نشده اند، اما همگان می‌دانند به جرم فعالیت همسر و خواهر، تحت فشار قرار گرفته‌‌اند.

همسر جواد توسلیان، شیرین عبادی، چند روزی قبل از برگزاری انتخابات، به واسطه دعوتنامه‌ای که از قبل برایش فرستاده بودند بی‌خبر از وقایع پیش رو در ایران، عازم سفر شد و پس از آنکه بحران‌های انتخاباتی بالا گرفت به ناگهان کلیه‌ی اموال او و همسرش از طرف دادسرای انقلاب و بدون رعایت قانون و بی وجود حکم دادگاه مصادره شد. مصادره اموال آنان چنان دایره وسیعی یافت که حتی مدال صلح نوبل شیرین عبادی که به درد هیچ بنی بشری در روی کره ی ارض نمی‌خورد، نیز توقیف شد. و در این میان حقوق بازنشستگی جواد توسلیان هم از شمول مصادره اموال آنان مصون نماند، اما این که چه بر جواد توسلیان گذشت که پس از ۳۵ سال زندگی مشترک، علم لدنی پیدا کرد که همسرش از دول بیگانه پول می‌گرفته تا به نفع آنان فعالیت نماید، حکایتی دارد. حکایتی که البته من نباید آن را به ویژه از زبان جواد توسلیان باز گویم.

نباید بگویم که موکلم طی یک سال گذشته بارها به وزارت اطلاعات احضار شده است.

نباید بگویم که در ماه‌های اول، کم و بیش می‌‌گفت که به اطلاعات احضار شده و مورد سئوال و جواب قرار گرفته است، ولی بعدها گفت هنوز هم او را می‌برند و می‌آورند ولی به او گفته اند دیگر به کسی نگوید، اما چندی بعد گفت که دیگر کاری به کارش ندارند. اما هر روز وحشتزده‌تر و پریشان‌‌‌تر می‌شود.

او به من نگفت که در همان روزهایی که فیلم مصاحبه‌‌اش از برنامه‌‌ی ۲۰:۳۰ پخش شد، چند روزی در بازداشت غیر رسمی بوده است.

او به من نگفت که در یکی از این جلسات احضار و برو بیا، شخصی نزد او آمده و خود را به نام یکی از قضات شعب امنیتی دادگاه انقلاب معرفی کرده و به توسلیان گفته است که قاضی پرونده‌‌ات من هستم اما من بدون نظر ماموران اطلاعات رای ای صادر نمی کنم و هر چه آنان بگویند همان خواهم کرد.

او به من نگفت که او را سخت زیر فشار گذاشته اند تا بگوید به من به عنوان وکیل همسرش، پول هنگفتی داده است. تهدید‌‌های بزرگتر از این را آن مامور مالیاتی کرده است.

او به من نگفت که چه تهمت های غیر اخلاقی بر او وارد آورده اند. توسلیان، موکلم حتی جرئت نکرد برایم بازگو کند که متن نوشته‌‌‌اش را که در آن گفته بود “هرگز خود و همسرش برای اهداف بیگانگان فعالیت نکرده‌‌‌‌اند و از این بابت هرگز پولی دریافت نکرده‌‌اند و هر گاه کسی اعترافی غیر از این، از او در بازداشتش بشنود، بداند که تحت فشار اقرار کرده است” از او گرفتند؛ آری همه ی مدارک جرم! ـ نه ببخشید جرم که مدرک نمی‌‌‌خواهد، همه مجرم اند…ـ مدارک برائت اش را (که برائت؛ مدرک می‌‌‌‌‌خواهد!) از او گرفتند. حتی عقد نامه اش با همسرش را از او نخواستند تا لابد مانند شریف حتاته، شوهر نوال اسعداوی، فعال حقوق زنان در مصر، زنش را بر او حرام نمایند.

اینها همه را توسلیان به من نگفته است. اینها همه را از همان علم لدنی که موکلم پس از ۳۵ سال زندگی مشترک با همسرش، به آن دست یافته، کشف کرده ام!

می توانید به این کشفیات اعتماد کنید یا نکنید، اما من به هر حال نگران توسلیان ام. او که دهه ی شصت عمر خود را می گذراند و هر روز وحشت زده تر و پژمرده تر می شود.

 

برگرفته از مدرسه فمینیستی