لیلا سعادتی

فقر، سوپاپ اطمینان برای بقای حکومت

زن با تردید پا به درون مغازه گذاشت. منتظر شد که مشتری های دیگر کارشان تمام شود. بعد رو کرد به صاحب مغازه و به اندازه هزار تومان گوشت قرمز خواست، قصاب نگاهی به زن کرد و با تردید توانست یک هجدهم یک کیلو گوشت گوساله را در ترازو جای دهد. زن از قصاب تشکر کرد چون آن روز به هر قصابی که سر زده بود کسی حاضر نشده بود به اندازه پول او گوشت دهد، اما زن مجبور بود که برای فرزندانش پروتئینی هر چند اندک فراهم آورد. داستان این زن ها و مردان هر روز تکرار می شود این در حالی است که محمود احمدی نژاد  موضوع فقر را سرکاری اعلام می کند و خیلی از همین زنان و مردانی که قادر نیستند احتیاجات ضروری خانواده شان را برآورده کنند از حرف های رییس جمهورشان که گفته است پول نفت را بر سر سفره های آنان خواهد آورد عصبانی می شوند، اما عصبانیت آنان شرایطشان را تغییر نمی دهد، بلکه فقر و نداری هر روز بیش از گذشته دامنشان را می گیرد و حالا با انتشار اسکناس های   ده هزار تومانی باید منتظر وضعیت دشوارتری هم باشند.

***

در سال ۸۴ که محمود احمدی نژاد رییس جمهور شد شعار دهان پرکنی را برای جلب نظر محرومان جامعه به کار برد و آن آوردن پول نفت بر سفره های مردم بود؛ دولت مهرورزی که پس از این با بی عدالتی و تبعیض مبارزه خواهد کرد و فقیران جامعه را از بند فقر  نجات خواهد داد، اما پس از گذشت مدت کوتاهی اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها که از سوی او اعلام شد نه تنها شرایط اقتصادی مردم بهبود نیافت، بلکه  شوک تورمی ناشی از این طرح مردم را بیشتر با مشکلات اقتصادی درگیر کرد. این در حالی است که با نگاهی به زندگی مردم شهرهای بزرگ و کوچک به روشنی می توان دریافت که طبقه متوسط در حال فروپاشی ست و به زودی جامعه به دو طیف فقیر و غنی تقسیم خواهد شد.

 آمار نداریم!

در سال ۸۶ وزارت رفاه و تامین اجتماعی آمار محرمانه ای در اختیار بیت رهبری و قوای سه گانه قرار داد که در آن تعداد افرادی که زیر خط فقر هستند و همچنین تعداد فقرای جامعه مشخص شده بود. در آن موقع روابط عمومی این وزارتخانه به نمایندگان رسانه ها گفته بود که این آمار را در اختیار آنان قرار خواهد داد، اما پس مدت کوتاهی آن اعداد و ارقام نه تنها رسانه ای نشد، بلکه تا به امروز هیچ کدام از وزارتخانه ها و سازمان های مربوطه خود را ملزم به ارایه آمار شفاف و دقیقی نکرده اند. این در حالی است که هراز گاهی مرکز آمار ایران میزان  فقرای کشور را اعلام می کند که البته غیر واقعی ست و وزارت رفاه هم خود را موظف به شفاف سازی در این زمینه نمی داند، در حالی که این وزارتخانه براساس ماده ۴ قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی باید در تعیین خط فقر مطلق و نسبی مشارکت کند.

با وجود اظهارنظرهای متعددی که وجود دارد اعلام خط فقر ۸۰۰ هزار تومانی برای تهرانی ها و به این نسبت درباره شهرهای دیگر و نگاهی به میزان درآمد مردم می توان دریافت که چه تعداد از ایرانی ها فقیر و یا زیر خط فقر هستند.

 چهره های سیلی خورده

با آنکه احمدی نژاد میزان فقر را موضوعی سرکاری می داند کارشناسان حوزه فقر معتقدند ۴۵ میلیون ایرانی یا زیر خط فقرند و یا فقیرند. از سوی دیگر انتشار اسکناس ده هزار تومانی که ماه گذشته صورت گرفت حاکی از این است که انتشار اسکناس های بزرگتر در جوامع رو به رشد و یا عقب افتاده، نشانه عدم ثبات پولی، ادامه رشد تورم و افزایش میزان فقر زدگی است و این به این معنی ست که وجود اسکناس بزرگ در دست مردم قدرت خرید مردم را بیش از گذشته کاهش داده و بر میزان احتیاجاتی که از سبد خانوار حذف می شود، افزوده خواهد شد.کارشناسان مسائل فقر هم با وجود اینکه هشدارهایی در این باره می دهند، اما همچنان مردم از وضعیت اقتصادی و معیشتی خود گلایه دارند. این  در حالی است که هر بخش از کشور رنگ متفاوتی از فقر بر چهره دارد و با ارائه تعریفی از فقر می توان به شرح  جامع تری از وضعیت زندگی مردم در قسمت های مختلف ایران رسید.

خط فقر عبارت است از میزان مخارجی که یک فرد در یک زمان و مکان معین برای رسیدن به یک سطح معین رفاه نیاز دارد. افرادی که به این سطح رفاه دسترسی ندارند فقیر تلقی می شوند و کسانی که به این سطح رفاه و بالاتر از آن دسترسی دارند غیر فقیر نامیده می شوند.

همچنین کارشناسان، فقر را به فقر مطلق و فقر نسبی تقسیم کرده و تعاریفی برای هر کدام ارایه می دهند؛ فقر مطلق به ناتوانی در تأمین حداقل نیازهای ضروری افراد مانند غذا، پوشاک، مسکن،…تعریف شده است و در مقابل آن فقر نسبی قرار دارد که یک موضوع نسبی است و به ناتوانی در کسب یک سطح معین از استانداردهای زندگی که در جامعه  فعلی لازم یا مطلوب تشخیص داده می شود، تعریف شده است. به این ترتیب در تعریف نسبی فقر به نابرابری در توزیع درآمد و ثروت، بیش از میزان مطلق درآمد افراد توجه می شود.

چهره شهرهای بزرگ

شاید بتوان گفت پایتخت و شهرهای بزرگ به دلیل قرار گرفتن شریان های اقتصادی و تجاری از یک سو و وجود فرصت های شغلی بیشتر و البته چند شغله بودن افراد از سوی دیگر چهره آبرومند تری نسبت به شهرهای کوچک دارند. در شهرهای بزرگ، طبقه متوسط با دشواری سعی در حفظ جایگاه خود دارند، اما به نظر می رسد با اجرایی شدن قانون هدفمندی یارانه ها، و به وجود آمدن تورم ۵۰ درصدی این جایگاه هم نابود خواهد شد.

بر اساس پژوهشی که مرکز پژوهش های مجلس انجام داده، در تهران، مستاجران، ۷۰ درصد درآمد خود را صرف بهای اجاره خانه می کنند و ۳۰ درصد بقیه را صرف پوشاک، خوراک، بهداشت وآموزش می کنند. چنین برآوردی دقیقا حاکی از آن است که وضعیت بهداشت و تغذیه ای مردم در شرایط نامطلوبی قرار داشته و مردم مجبورند برای داشتن سرپناهی موقت، به حداقل های غذایی و بهداشتی، قناعت کنند. روزنامه اعتماد ملی در سال ۸۷ خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه در آن سال ۲۲ نفر در تهران جان خود را بر اثر سوء تغذیه از دست داده اند.

این در حالی است که زنان سرپرست خانوار، کارگران، بازنشسته ها و از کارافتاده ها، ورشکسته های مالی، فرهنگیان و کارمندان، بیشترین قشر آسیب پذیر را در شهرهای بزرگ تشکیل می دهند؛ اقشاری که بیشترین اعتراضات را درباره وضعیت خود به دولت دارند. این در حالی است که نبود حمایت های همه جانبه بیمه ای، بهداشتی و خدماتی باعث بروز بی عدالتی های اجتماعی شده و این اقشار برای تامین احتیاجات اولیه زندگی مجبورند در چند شیفت کار کنند و یا اینکه از برخی احتیاجات خود چشم بپوشند. در این میان فقرا در شهرهای بزرگ وضعیت وخیم تری دارند . آنها در حومه شهرها در بدترین شرایط مسکن و بهداشت زندگی می کنند و در مواقع بیماری و یا با بروز حوادثی مجبورند به اقداماتی از قبیل فروش اعضای بدن(کلیه، قرنیه چشم)، دزدی و یا تن فروشی دست بزنند.

 شهرهای کوچک

شهرهای کوچک در قسمت های مختلف ایران نسبت به شهرهای بزرگ چهره متفاوت تری دارند. این شهرها نه تنها از نظراقتصادی رشدی نداشته اند بلکه توسط حکومت، عقب نگه داشته شده اند. در شهرهای غربی کشور، بیکاری و فقر چهره مردم و شهرها را آشفته کرده است و بعد از گذشت ۲۰ سال از جنگ میان ایران و عراق هنوز همچنان آثار جنگ بر چهره شهرها خودنمایی می کند.

شهرهای جنوبی که می توان آنها را ثروتمندان فقیر نام نهاد هم وضعیت مشابهی دارند. وجود منابع نفت و گاز در جنوب نه تنها آنها را ثروتمند نکرده، بلکه فقیرتر هم کرده است. با وجود آنکه فرصت های شغلی زیادی در جنوب برای بومی ها فراهم است، اما به دلیل وجود شرکت های اختاپوسی سپاه، این فرصت ها در اختیار خودی ها قرار گرفته و برخی بومی ها مجبورند از طریق قاچاق، امرار معاش کنند و همیشه هم چنین فرصتی برای آنها فراهم نیست. گشتی در اطراف عسلویه هر بیننده ای را دچار حیرت می کند. کنگان، دیر و شهرهای دیگر آنچنان در فقر فرو رفته اند که مردمش، وجود چنین شرایطی را سرنوشت خود می دانند.

شمال ایران هم به جز چند شهر بزرگ، وضعیت مشابهی دارند. با آنکه کمیته امداد امام خمینی، بیشتر مردم شهرهای کوچک و روستاها را تحت پوشش دارد، اما پرداخت ماهیانه ۲۰ هزار تومان به هر نفر نه تنها دردی از آنها دوا نمی کند، بلکه با آسیب هایی که طبیعت و دولت به کشاورزی شان زده، مردم را بیش از گذشته با فقر و نداری گرفتار کرده است تا آنجا که زنان سرپرست خانوار برای تامین احتیاجات اولیه زندگی مجبورند به کارهای سخت و دشوار و گاهی اوقات تن فروشی دست بزنند.

بخش های شرقی هم همیشه با مشکل خشکسالی مواجه بوده و فرصت های شغلی هم برای مردمش فراهم نیست و از سوی دیگرچون بر سر راه تجارت مواد مخدر افغانستان هم قرار گرفته، بیشترین آسیب هم متوجه مردم شده است.

 سیاست فقر

برخی کارشناسان مسائل سیاسی این روزها معتقدند که ارایه نکردن میزان آمار فقیران در ایران از سوی دولت و بی توجهی به مشکلات اقتصادی مردم، سیاست حکومت برای استحاله کردن مردم است. آنان می گویند؛ حکومت ایران راحت تر می تواند مردم فقیر و گرفتار در مسائل معیشتی را کنترل کند و تا زمانی که مردم ایران در بند تهیه نان شبشان هستند، تغییر حکومت را نیز کاری دشوار می دانند و خود را هم ناتوان در این تغییر قلمداد می کنند.

با این وجود نباید از واقعیت های موجود هم غافل شد. سرعت گرفتن رشد فقر اقتصادی در ایران چند سال گذشته ناشی از عوامل داخلی مانند ضعیف تر شدن مدیریت دولتی، دولتی تر شدن اقتصاد ملی، رشد تورم، کاهش تولیدات ملی، افزایش ضایعات منابع ملی، فساد اداری و افزایش بیکاری و همچنین عوامل خارجی مانند اعمال تحریم های شورای امنیت، بوده است و این عوامل نیز مردم ایران را با مشکلات بزرگ و دشوار مواجه کرده است.