Munich

شهروند جواد طالعی: تنها ۵ روز پس از حمله یک جوان ۱۷ ساله به مسافران قطاری در مسیر شهر وورسبورگ ایالت بایرن آلمان، غروب جمعه ۲۲ جولای مرکز خرید بزرگ المپیا در شمال شهر مونیخ (مرکز ایالت بایرن) صحنه حمله مسلحانه ظاهرا سه مهاجم ناشناس به مردم بی گناهی بود که سرگرم پیاده روی یا خرید بودند. در این حمله، بر اساس گزارش های فعلی، ۷ تن کشته و ده تن زخمی شده اند. ترافیک بخشی از کلان شهر مونیخ نیز مختل شده و اتوبوس ها و قطارهای شهری از حرکت باز ایستاده اند. گفته می شود سه مهاجم گریخته اند و پلیس خانه به خانه در جست و جوی آن ها است. از مردم خواسته شده است حتی المقدور در خانه های خود بمانند و در مراکز تجمع بزرگ حضور نیابند.

هنوز روشن نیست که مهاجمان چه کسانی هستند. به گفته ماموران امنیتی نمی توان احتمال وقوع یک حمله تروریستی را برای دامن زدن به وحشت در میان مردم نادیده گرفت.

درباره انگیزه مهاجمان مسلح به مرکز خرید المپیای مونیخ که تاکنون هفت کشته و ده ها زخمی برجای گذاشته و صدها نفر را ناگزیز به استفاده از کمک های روانی کرده، هنوز نمی توان داوری کرد. در حالی که پلیس احتمال تروریستی بودن تهاجم را منتفی نمی داند یک شاهد صحنه می گوید مردی را دیده است که از روی بام مرکز شلیک می کرده و فریاد می زده: “من آلمانی هستم و در بیمارستان روانی بوده ام”. یک شاهد دیگر ادعا کرده که مهاجمان دائما فریاد می زده اند: 

Scheiße Ausländer [خارجی های گه]

به این ترتیب هم احتمال دارد تروریست های اسلامی بوده باشند و هم راست های افراطی و احتمالا روانپریش آلمانی. هر سه مهاجم فراری هستند و پلیس در جست و جوی آن ها است. تنها اگر دست کم یکی از آن ها دستگیر شود، شاید بتوان حقیقت را دریافت.

در پنج روز گذشته بخش عمده ای از سرفصل خبرهای رسانه های آلمان را ماجرای حمله وحشیانه  حمله یک جوان ۱۷ ساله افغانی یا پاکستانی به مسافران بی گناه قطار به خود اختصاص داده بود. آن هم با تبر. آن هم از سوی جوانی که بیش از یک سال بود در میان یک خانواده آلمانی نگهداری می شد و قرار بود آینده ای درخشان داشته باشد. در خانه او پرچم داعش یافت شد و یادداشتی که در آن از کسی (احتمالا پدرش) درخواست می کرد که او بتواند از کفار انتقام بگیرد و به بهشت برود.

حالا در یک هفته آینده یکی از مهمترین خبرهای رسانه های آلمان و بسیاری دیگر از کشورهای جهان حمله به مرکز خرید المپیای مونیخ خواهد بود. اما آیا انتشار گسترده همین خبرها مشوقی برای ترویست های بالقوه نیست؟ تهی مغزان روانپریش غرق نفرتی که می توانند فکر کنند با دست زدن به جنایت ستاره رسانه ها می شوند؟ انتقامجویانی که انتقام شکست ها، سرخوردگی ها و ستم هایی را که احتمالا به آن ها تحمیل شده است، از مردمی می گیرند که هیچ سهمی در وضعیت آن ها نداشته اند؟

چند سال پیش سفری به اسرائیل داشتم. در تل آویو و اورشلیم هنگام ورود به هر مرکز خرید مهمی زنان و مردانی را می دیدم که با اونیفورم های شبه نظامی در ورودی مرکز ایستاده اند و کیف و اندام مسافران را کنترل می کنند تا مبادا اسلحه با خود حمل کنند. روی تابلوئی هم نوشته شده بود کسانی که جواز حمل اسلحه دارند باید سلاح خود را تحویل بدهند و بعد وارد شوند.

آیا در پی ترورهای خونبار پاریس و بروکسل و وورسبورگ و مونیخ، کشورهای اروپائی که در ائتلاف ضد داعش شرکت دارند مجبور خواهند شد ار اسرائیل الگو بگیرند؟ در این صورت آن ها نیازمند استخدام صدها هزار پلیس جدید خواهند شد که دوره های مخصوص را از سر بگذرانند تا بتوانند بخشی از خطر را دفع کنند. اما همه خطر دیگر هرگز دفع نخواهد شد. داعش یک لشگر نیست، یک تفکر ضد انسانی است. و تفکر را، وقتی دامن گسترد نمی توان از بین برد.

یک وزیر کابینه آلمان دو روز پیش گفته بود گزارش هایی در دست هست که نشان می دهند بنیادگرایان اسلامی طرح هایی برای انجام عملیات تروریستی در ۹ ایالت آلمان ریخته اند.

آن ها ظاهرا از ایالت ثروتمند و بزرگی آغاز کرده اند که به دلیل حاکمیت حزب محافظه کار سوسیال مسیحی قوی ترین پلیس و فولادین ترین امنیت را در آلمان داشته است. حالا تکلیف ایالات فقیری مثل زارلند و برمن چه خواهد شد؟ باید دید.