مکارم شیرازی و بشقاب پرنده

مکارم شیرازی از نوه هایش که دور حوض با توپ بازی می کردند، پرسیده: باباجون ساته لایت را چطوری می نویسند. آن یکی نوه جواب داده: “آغا جون معلم آلمانی ما میگه زاته لیت”. نوه دیگرش می گوید: من بخش کنم؟ مکارم می گوید: آره باباجون بخشش کن. نوه می گوید: ساتلایت سه بخشه. سا- ته- لایــــــــــــــــــت. مکارم دوباره پرسیده “مقروویو” رو چطوری می نویسن. یکی از نوه ها می پرسد: از همونا که ما تو خونه مون داریم و مامانی باهاش پاپ کورن درست می کنه. مکارم پرسیده: باهاش چی درست می کنه. نوه جواب می دهد: پاپ کورن دیگه. مکارم می پرسد: چطوری می نویسن؟ نوه می پرسد: می خوای برامون پاپ کورن درست کنی؟ مکارم می گوید: نه می خوام حرامش کنم. عقلای نظام که از دور شاهد تلاش و مجاهدت خارق العاده  آیت الله مکارم هستند دست شان را می کوبند به پیشانی شان و می گویند: واقعا حیف اینهمه استعداد که اینطوری هدر می رود. تازه شانس آورده ایم املای ماکروویو و ساته لایت و پاپ کورن و صدها قلم نعمات خدا را نمی داند و الا بیچاره بودیم. و برای اینکه نبوغ و استعداد خدادادی جناب مکارم هرز نرود تصمیم می گیرند نامش را در کلاسهای شبانه علوم فضایی بنویسند بلکه هم خودش شکوفاتر شود و هم خیرش به نظام برسد.makarem-shirazi

و یکشب که آیت الله مکارم شیرازی در فضا سیر می کرده و به شبهات شرعی مریخی ها پاسخ می داده، ناگهان چیزی شبیه به بشقاب پرنده از بغل گوشش رد می شود که اگر با فریاد مریخی ها خودش را کنار نکشیده بود، تکه بزرگش گوشش بود. آیت الله با ناراحتی می گوید: امان از جوانان مریخی با این دو دو کردنشان. یکی از مریخی ها می گوید: شما که اینقدر مخلصم چاکرم می کنید چطوری نشناختی عمو؟ مکارم می پرسد: با سرعتی که این بابا می رفت پلاک بشقاب پرنده را نمی شد دید، چه رسد به اینکه آدم  راننده اش را بشناسد. یکی دیگر از مریخی ها می گوید: آغا بود.

جمعه بعد آیت الله مکارم شیرازی پس از خواندن دو رکعه نماز وحشت با صدای بلند اعلام کرد: امام‌ زمان با بشقاب‌پرنده در آسمان حرکت می‌کند.

***

 

انقلاب نکردیم که ایران را آباد کنیم

 حلال زاده حتی اگر خلافکار باشد باز هم نمی تواند دروغ بگوید. مثلا وقتی کاندیدای مجلس می شود وعده آب و برق و اتوبوس مجانی نمی دهد. رک و پوست کنده می گوید: ما خودمان یک زمانی قاتل بوده ایم. رای دهنده هم حواس اش هست که یکی باید باشد تا از خلافکارها و مالخرها محافظت کند. یکی که وقتی سر می برد، دست و دلش نلرزد. حلال زاده عادت دارد رک و پوست کنده سخن بگوید و بی اعتنا به تحریم و کمبود سیمان، بر سر مذاکره کننده ارشد هسته ای فریاد می زند: اگر برجام رأی بیاورد در رآکتور اراک دفن ات می‌کنیم و رویت سیمان می‌ریزیم. ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺴﯿﻨﯿﺎﻥ، از حلال زاده های ﺟﺒﻬﻪ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ کسانی که از ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﯾﺮﺍﻥ سخن می گویند، گفته: “ما انقلاب نکردیم که ایران را آباد کنیم”.

خداییش کسی راضی نبود ایشان به زحمت بیفتند و دهان مبارکشان را بیخودی باز کنند. چون وقتی روح بزرگ در راس انقلاب باشند و روح کوچک قاضی و بقیه ارواح در مصدر کار باشند یعنی که قرار نیست مملکت آباد شود. روح الله خان حسینیان همچنین گفته: “ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮊﺍﭘﻦ ﺳﺎﺧﺘﯿﺪ، ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪﺍﯼ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ”؟

 نظر ما هم این است که گروهی از پژوهشگران دوره دیده ی نظام بروند ژاپن و یقه امپراطور ژاپن را بگیرند و بپرسند، آخرش چی؟ گیریم که خدای تکنولوژی باشید، وقتی عرضه شنود ندارید، وقتی لاک پشت نتواند از اینترنت مملکت سبقت بگیرد، وقتی جرات ندارید به مهمانی ها و جشن های ژاپنی ها حمله کنید، وقتی بالا رفتن از دیوار سفارت خانه ها توی خون تان نیست، تکنولوژی کیلویی چنده عمو؟

گیریم که ماهواره و ابزار جاسوسی پیشرفته تولید کنید و بروید مریخ، حضرتعباسی چه دردی از مملکت تان دوا می شود. اگر توانستید سوریه و یمن و عراق و لبنان را بگیرید و اسرائیل را از صفحه روزگار محو کنید، معلوم می شود بصیرت دارید. چون این روزها نان توی سوریه و عراق است نه مریخ.

جمله ای نقل است از خدابیامرز چارلی چاپلین که می گوید: اگر سینما یکهزارم کلام حلال زاده تاثیر داشته باشد هنر هفتم باید کلاه اش را بیندازند هوا. سینماگر خداشناس محمد رضا ورزی و ۶۰۰ هنرپیشه فول تایم دیگر، میلیاردها تومان نظام مقدس را تیغ زده اند و هشتاد قسمت “سه ریال” ساخته اند تا گره از معمای سلطنت پهلوی بازکنند و بگویند شاه مملکت را ویران کرد اما خسرو خوبان یک جمله گفته و کل هنر هفتم به اضافه هنر هشتم و نهم دود شده و بهوا رفته. روح الله حسینیان ختم کلام یک کلام افزوده: “اگر قرار بر آباد کردن بود که ﺷﺎﻩ بهتر ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ آباد کند”.

***

 

نوه با بصیرت امام

سید علی خمینی نوه امام راحل که سابقه حضور در یوم الله ۹ دی را در کارنامه خود دارد، در مصلی قائمشهر گفت: “برخلاف نظر دشمن، نظام ما محکم تر از گذشته به برکت رهبری در حال پیشرفت است”. خداییش کسی نیست به رئیس بازرسی دفتر رهبری بگوید که پیشرفت های مد نظر نوه جان را نمی بیند و سیاه نمایی می کند. به گزارش جماران نیوز، علی اکبر ناطق نوری رئیس دفتر بازرسی رهبر ایران که در آرامگاه امام خمینی سخن می گفت از نبود مسئولیت‌پذیری در کشور انتقاد کرده و خواهان روشن شدن این موضوع شده است که چرا جمهوری اسلامی ایران پس از ۳۷ سال در بسیاری از مسائل “سیر قهقرایی” داشته است. خودمانیم حقش بود علی آقا گوش رئیس بازرسان دفتر رهبری را بفشارد که مرد حسابی، اینجا آرامگاه است و هرچقدر هم اوضاع مملکت خیط باشد باید به مردم آرامش بدهیم نه سیاه نمایی بکنیم. مگر ندیدی وقتی سید حسن مشغول سخنرانی پشت همین میکروفون بود و برادران جان برکف علیه ایشان شعار می دادند و حتی اجازه ندادند اخوی بنده حرف بزند مقام رهبری که بغل دست سید حسن ایستاده بود بروی مبارک خودشان نیاوردند چون می دانستند در آرامگاه آدم باید آرامش خود را حفظ کند.

 قدیم می گفتند حرف راست را باید از بچه شنید اما جدیدا می گویند حرف راست را باید از نوه شنید. چون بچه را سالها قبل همین جناب با برکت فرستادند پیش ابوی. البته در مورد برکت شاید حق با نوه امام باشد چون چند روز قبل در خبرها آمده بود که ایرانی ها تازگی خیلی قد کشیده اند.

نوه امام خمینی که یکبار در خرداد ۹۵ در مدرسه فیضیه از اعدام های سال ۶۷ دفاع کرده بود، این بار از رد صلاحیت سید حسن خمینی مثل شیر دفاع کرد و گفت: مساله رد صلاحیت سید حسن خمینی باعث ناامیدی دشمن شده است؛ چراکه ایشان مستحکم تر از گذشته نسبت به نظام و رهبری قدم برداشته اند. برخلاف هاشمی که بعد از رد صلاحیت خیلی مستحکم تر قدم برنداشت و بعد از کلی دشنام های آنتیک، خانواده اش را سرویس کردند. کلا برنامه قدم رو که هر روز صبح با حضور کلیه مقامات نظام انجام می شود طوری برنامه ریزی شده که خرد و کلان با رهبر نظام مستحکم قدم بردارند و اگر برادران جان بر کف که بر اجرای قدم رو نظارت کامل دارند احساس کنند مقامی یا صاحب منصبی قدم هایش سست شده، فورا انگ بی بصیرتی به پیشانی اش می چسبانند و قدمش را قلم می کنند.

نوه دُردرانه امام که گویا دنبال شر می گشت، ادامه داد: خود سید حسن خمینی نیز مساله قانون را پذیرفته است. بیچاره دو راه بیشتر نداشته یا باید به روی خودش نمی آورد و دستش را می کرد توی جیب ردایش و سوت می زد و یا اینکه اعتراض می کرد و به یادگار امام، سید احمد ملحق می شد.