یک پژوهش تازه در آلمان در عرصه چشم انداز احزاب، زنگ خطر را به صدا درآورده است:  از اعضای همه احزاب اصلی و مهم این کشور سال به سال بیشتر کاهش می یابد. آن ها ظرف ۲۵ سال گذشته نیمی از اعضای خود را از دست داده اند.

در سال ۱۹۹۰ میلادی ۲ میلیون و ۴۰۰ تن عضو پنج حزب عمده سوسیال دموکرات، دموکرات مسیحی، سوسیال مسیحی، دموکرات آزاد (لیبرال) و سبزها بودند. اکنون اما با این که دو حزب “چپ ها” و “آلترناتیو برای آلمان” به رنگین کمان حزب ها پیوسته اند، تنها  یک میلیون و ۲۰۰ هزار تن عضو همه حزب ها هستند.

پژوهش تازه که به وسیله تیم تحت سرپرستی “اسکار نیدرمایر” کارشناس امور سیاسی در برلین انجام گرفته، حکایت از آن دارد که حزب ها تنها به خاطر کاسته شدن از تعداد اعضای خود با خطر کاهش نفوذ سیاسی روبرو نیستند، بلکه در حال پیر شدن نیز هستند. میانگین سن اعضای حزب ها در حال حاضر بین ۵۰ تا ۶۰ سال است. این نشان می دهد که جوانان امروز آلمان تمایل کمتری به حزب ها دارند.

با توجه به این اطلاعات، می توان نتیجه گرفت که جامعه آلمان مثل بسیاری دیگر از جوامع اروپائی، همراه با پیر شدن جمعیت، با خطری دو جانبه روبرو است: رشد راستگرائی و بیگانه ستیزی از یک سو و سیاست زدگی مردم و بی اعتمادی آن ها به حزب های سنتی از سوی دیگر.

Pegida_rally

خطر رشد بیگانه ستیزی و انفعال خارجیان

خارجیان و خارجی تباران در حال حاضر دست کم ۱۲ درصد کل جمعیت ۸۰ میلیون نفری آلمان را تشکیل می دهند، اما به لحاظ میانگین سنی بسیار جوان تر از بومیان هستند. به این دلیل می توان پیش بینی کرد که جامعه آلمان تا ۲۰ سال دیگر به لحاظ قومی به جامعه ای کاملا رنگارنگ تبدیل خواهد شد، اما مشکل این جامعه این است که همچنان برای خارجیان دافعه بیشتر و جاذبه کمتر دارد.

خارجیان و خارجی تبارانی که می توانند با فعالیت حزبی و شرکت در انتخابات چشم انداز سیاسی این کشور را به نفع نیروهای معتدل تغییر دهند، رغبت چندانی به مشارکت در امور سیاسی نشان نمی دهند. اکثریت قریب به اتفاق آن ها، حتی پس از کسب تابعیت آلمان، به دلیل عدم آشنائی با اهداف و خواسته های احزاب، عضو آن ها نمی شوند. برخی از احزاب در سال های اخیر با معرفی سیاستمداران خارجی تبار خود کوشیده اند اقلیت های قومی این کشور را جذب کنند، اما موفقیت آن ها چندان زیاد نبوده است.

خارجی تباران آلمان در عین حال دارای یک حزب فراگیر خاص خود نیز نیستند. به این دلیل این خطر وجود دارد که در صورت رشد شدید گرایش های بیگانه ستیزانه، دارای نیروی دفاعی نباشند.

احزاب بزرگی که کوچک می شوند

پژوهش نیدرمایر حاکی از آن است که بیش از همه حزب سوسیال دموکرات اعضای خود را از دست داده است. این حزب که در حال حاضر پست های قائم مقام صدراعظم، وزیر خارجه و چند وزارتخانه دیگر را در ائتلاف با حزب دموکرات مسیحی در اختیار دارد، در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال پیش از آن نزدیک به ۴ درصد به اعضای خود افزود، اما تنها حزبی است که در تمام ایالات آلمان بخشی از اعضای خود را از دست داده است. این حزب در پایان سال ۲۰۱۵ تنها حدود ۴۴۲ هزار عضو داشته است.

حزب دموکرات مسیحی نیز که رهبری آن را خانم آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به عهده دارد، بازنده سلب اعتماد مردم و به ویژه جوانان است. با این که در مجموع رهبر این حزب یکی از محبوب ترین سیاستمداران تاریخ آلمان فدرال (پس از جنگ) محسوب می شود، حزب دموکرات مسیحی در سال ۲۰۱۵ سه درصد اعضای خود را از دست داد. این حزب نیز در حال حاضر حدود ۴۴۴ هزار عضو دارد.

در پژوهش جدید، آمار مربوط به کاهش اعضای سه حزب “چپ ها”، “دموکرات آزاد”  و “سبزها” نیز ذکر شده، اما اطلاعاتی در مورد حزب تازه بنیاد “آلترناتیو برای آلمان” وجود ندارد.

نیدرمایر، سرپرست تیم پژوهشگران گفته است که اطلاعات روشن و دقیقی در مورد اعضای این حزب در دسترس نیست، اما رهبران این حزب راست پوپولیستی که جلوگیری از گسترش اسلام در آلمان را محور فعالیت های خود قرار داده است، ادعا می کنند که همواره دارای اعضای بیشتری می شوند.

بیگانه ستیزان در حال پیشروی

حزب بیگانه ستیز آلترناتیو برای آلمان در سال ۲۰۱۴ میلادی اعلام موجودیت کرد. این حزب در ماه مارس امسال در انتخابات سه ایالت آلمان بین ۱۳ تا ۲۴ درصد آرای مردم را کسب کرد و نمایندگان خود را به پارلمان های ایالتی فرستاد.

رهبران این حزب بسیار امیدوارند که در انتخابات پارلمانی آینده آلمان نه تنها وارد مجلس فدرال شوند، بلکه در این مجلس جایگاه سوم را احراز کنند. این امیدواری بی پایه نیست. افکار عمومی آلمان به خاطر وقایع دردناکی که از اول ژانویه امسال تاکنون از سر گذرانده، به شدت علیه سیاست درهای باز به روی پناهجویان برآشفته است. حزب آلترناتیو معتقد است که جلوی ورود پناهجویان و مهاجران غیرقانونی به آلمان باید گرفته شود. یکی از رهبران اصلی این حزب به تازگی حتی گفته است که با توجه به ترورهای مونیخ و ووسبورگ و آنسباخ باید به طور کلی ورود مسلمانان به آلمان ممنوع شود.

در شب ژانویه امسال گروهی از مهاجران شمال آفریقا که تعدادی پناهجوی جدید نیز در میان آن ها بودند، با آزار جنسی زنان در جشن سال نو افکار عمومی را به شدت علیه خود و سایر خارجی تباران برآشفتند.

در ماه مارس امسال یک دختر ۱۵ ساله مسلمان در شهر هانوفر آلمان با چاقو به یک مامور پلیس فدرال حمله و او را از ناحیه گردن مجروح کرد. سخنگوی سلفی های آلمان پیر فوگل بلافاصله اعلام کرد که این دختر را از بچگی می شناخته و مجذوب اخلاق اسلامی او از جمله رعایت حجاب بوده است!

دو هفته پس از این ماجرا، دو جوان ۱۶ ساله خارجی تبار با قرار دادن بمب دست ساز در معبد سیک های هندی شهر اسن آلمان باعث مجروح شدن یک روحانی و چند عابد شدند.

در ماه جولای امسال ابتدا حمله یک جوان ۱۷ ساله افغانی یا پاکستانی با تبر به مسافران قطاری در مسیر شهر وورسبورگ و پس از آن حمله مسلحانه جنون آمیز علی دیوید سنبلی جوان ۱۸ ساله ایرانی تبار به یک مرکز خرید بزرگ مونیخ جامعه آلمان را به شدت تکان داد. در این حمله ۸ جوان ۱۴ تا ۱۹ ساله خارجی تبار و یک عابر ۴۵ ساله به خاک و خون کشیده شدند. مهاجم نیز با شلیک یک گلوله به زندگی خود پایان داد.

هنوز مردم از بهت این حمله خونین و جنون آمیز بیرون نیامده بودند که ۴۸ ساعت پس از آن یک پناهجوی سوری که پناهندگی اش رد شده بود، در شهر آنسباخ ایالت بایرن خود را در برابر محل برگزاری یک فستیوال موسیقی منفجر کرد. پناهجوی سوری کشته شد و  تعدادی به شدت زخمی شدند.

نظرات رهبران حزب راست پوپولیستی آلترناتیو برای آلمان با توجه به قانون اساسی این کشور هیچ زمینه اجرائی و حقوقی ندارد، اما در پی فجایعی که برشمردم، مورد تایید بخش عمده ای از توده های آلمانی است. آن ها چشم و گوش به خبرهای بد دوخته اند و با هر اتفاقی که مسئول آن یک خارجی یا مسلمان باشد، دستخوش هراس بیشتری می شوند. گروه های راست و بیگانه ستیز آلمان با فرصت طلبی از این موضوع به نفع خود سوء استفاده می کنند.

نتایج منفی ضعف خط میانه در یک جامعه محافظه کار

آلمان جامعه ای است که در دهه های پس از جنگ همواره احزاب میانه سوسیال دموکرات و دموکرات مسیحی یا به تنهائی یا از طریق ائتلاف با یکدیگر اداره آن را در دست داشته اند. حتی احزابی مثل سبزها و چپ ها که با پلاتفرم های شورشی و جامعه گرا وارد صحنه مبارزات سیاسی شدند، بعد ها در پروسه نزدیک شدن به قدرت، عملگرا شدند و خط میانه را برگزیدند، زیرا اصولا مردم آلمان محافظه کار هستند و به امنیت و اشتغال خود بیش از هرچیز دیگری اهمیت می دهند.

با توجه به این نکته، ضعف خط میانه بدون تردید با رشد شتابناک احزاب پوپولیستی راست و ناسیونالیست و بعضا گروه های کوچک چپ افراطی همزمان خواهد بود.

کاهش نفوذ سیاسی احزابی مثل سوسیال دموکرات، دموکرات مسیحی، سبزها و لیبرال، مقدمه اوج گرفتن احزاب و گروه های  پوپولیست و بیگانه ستیزی مثل “آلترناتیو برای آلمان”، “جنبش پگیدا” و حزب “ناسیونال دموکرات” خواهد بود. افکار بیشتر رهبران این گروه ها و احزاب  به گونه ای در دوران حاکمیت حزب ناسیونال سوسیالیست به رهبری آدولف هیتلر ریشه دارد: برتر شمردن نژاد آلمانی و تحقیر همه نژادها و دین های دیگر.

اسلامگرایان افراطی با توسل به ترور و ایجاد وحشت در اروپا بهترین سکوی پرش را برای این فاشیست های مدرن فراهم کرده اند.  اولین نتیجه قدرت گرفتن فاشیست ها نیز بی گمان سرکوب شدید اقلیت های قومی خواهد بود. چه از هفتاد سال پیش در آلمان زندگی کرده باشند و چه در سال های اخیر آمده باشند.

بسیاری از ناظران امور آلمان می گویند که نظام دموکراتیک و قانونمند این کشور امکان رشد فاشیسم را نمی دهد. تا زمانی که نیروهای دموکرات در سه قوه قانون گذاری، اجرائی و دادگستری نقش تعیین کننده دارند، این نظر قابل فهم و قبول است، اما اگر گروه های نژادپرست به بخشی از این سه قوه تبدیل شوند، آنوقت بی گمان ورق برخواهد گشت: ابتدا قوانین تغییر بنیادی خواهند کرد و سپس با اجرای قوانین جدید دستاوردهای دموکراتیک یکی پس از دیگری نابود خواهند شد.

فراموش نباید کرد که آدلف هیتلر از سال ۱۹۳۳ که حزبش قدرت را گرفت تا سال ۱۹۴۵ که جنگ جهانی دوم با پشت سرگذاشتن جهانی ویرانه و ۲۰ میلیون قربانی پایان یافت، همه قوانین خود را ابتدا به تصویب مجلس رساند و بعد به مرحله اجرا درآورد. هیچکدام از اقدامات او، حتی کشتار وسیع یهودیان، کمونیست ها، سندیکالیست ها، کولی ها، همجنس گرایان و دگراندیشان، بدون پشتوانه قوانینی که حزب او در مجلس آلمان به کرسی نشاند، اجرا نشد.

دوران خوشبینی درباره عدم امکان بازگشت فاشیسم به پایان خود رسیده است. اروپائی ها، اعم از بومی و خارجی یا خارجی تبار، باید در ایجاد مکانیسم های دفاعی دموکراتیک باشند. برای روزی که فاشیست های مدرن دست بالا را خواهند گرفت.

در جهان به هم ریخته و افسارگسیخته ما، این قطعی نیست، اما دور از ذهن هم نباید دانسته شود.

*جواد طالعی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار آزاد با بیش از ۴۰ سال سابقه روزنامه نگاری حرفه ای از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو مسئولیت دفتر اروپائی شهروند را به عهده دارد. او همزمان با رسانه های فارسی زبان دیگر مثل بی بی سی، رادیو فرانسه، دویچه وله و سایت های اینترنتی متعدد همکاری داشته است.