نوشته: پیتر هارلینگ

شبکه برق عراق به صورت شگفت آوری به یک استعاره می ماند. دسترسی به نیرو، که نقطه حرکت هر نوع فعالیت انسانی است، درکشوری لبریز از مواد سوختی، با رودهایی بزرگ و آفتابی مانند باغ بهشت، باید آخرین مشکل باشد(١). با این حال، وضعیت تأمین برق نشانگر شکست و نابسامانی درنظام سیاسی عراق است.

در درجه نخست، حکومت برق را به صورت ناقص، محدود به چند ساعت در روز عرضه می کند. وضعیت در محلات مردمی با اکثریت شیعه نیز بهتر نیست و در این مورد هیچ تبعیضی اِعمال نمی شود… در بصره، شهر بزرگ جنوب که بر فراز دریایی از نفت قرار دارد (مقاله زیر درباره بصره را بخوانید)، مقامات محلی با پیش بینی شورش در واکنش به قطع برق های تابستانی – در منطقه ای که درجه حرارت از ۵٠ درجه سانتیگراد فراتر می رود – پیشدستی کرده و از ایران همسایه کمک خواستند. این به معنای آن است که آنها امیدی به بغداد ندارند.

iraq

عراقی ها بویژه باید روی یک نظام جمعی بی برنامه با منطقی برپایه خصوصی سازی و تمرکز زدایی نظم گریز حساب کنند. هر محله دستگاه های مولد برقی دارد که برق سراسر یک خیابان را تأمین می کند. انبوه درهم و برهم سیم های انتقال برق مربوط به اشتراک های خصوصی حال و گذشته است. بسیاری از آنها کار نمی کند اما این اهمیتی ندارد و باز هم به شمار آنها افزوده می شود. درست مانند روندی رسوبی که یادآور انباشت لایه های ناموفق یک دستگاه امنیتی در همه جا حاضر و چند شکلی است.

غالبا هرفردی باید روی خود حساب کند. هر خانه ای مولد برق خود را دارد تا با خرابی و قطعی برق مقابله کند. موتورهای این مولدها نیز به سوخت و نگهداری نیازمند است. در نهایت، غالبا نتیجه این می شود که آدم در تاریکی نشسته، به صفحه تلویزیون نگاه کند و در انتظار بماند که چیزی، در جایی، شروع به کار کند. این کاری است که عملا عراقی ها از زمان سرنگونی رژیم صدام حسین در سیزده سال پیش می کنند (٢). اما تناقض این پیچیدگی مطول این است که این کار، بدون دلیلی آشکار، همه نیروی آنها را صرف می کند.

همه چیز به شکلی بیهوده پیچیده به نظر می آید و مردم را وامی دارد که ذخایر مقاومت و خلاقیت خود را صرف آن کنند. ابهام این رفتار در این است که با نظم موجود همخوانی دارد و به آن امکان می دهد که به رغم همه چیز عمل کند. در زمان رژیم گذشته، لطیفه ای عامیانه به صورت موجز این امر را تشریح می کرد: [صدام] حسین تصمیم گرفته بود میزان صبوری عراقی ها را بسنجد. برای این کار مالیاتی برای گذر از روی یک پل در پایتخت بر فراز رود دجله وضع کرد. کارگزارانش خبر آوردند که به رغم سنگین بودن مالیات و راه بندانی که ایجاد می شود، کسی شکایت نمی کند. به میزان مالیات بارها افزوده شد، باز هم صدای کسی درنیامد. رئیس جمهوری که تحریص شده بود به افسران دستور داد به افرادی که قصد عبور از پل را دارند تجاوز کنند. به میزان راه بندان ها افزوده شد. غرش خشم مردم بلند شد و صدایشان در آمد که: «چرا شمار تجاوز کنندگان را افزایش نمی دهید؟»

درحال حاضر، تقریبا غیرممکن است که در عراق کمترین اظهار نظر مثبتی در مورد سیاستمدارانی که همگان نسبت به آنها بدبین هستند شنیده شود. پس از عزیمت نیروهای آمریکایی در ١٨ دسامبر ٢٠١١، کشور با خشونتی فراگیر نیز رودررو شده و بحران سیاسی مداومی که خود را، از جمله، با رکود و توقف همه لوایح قانونی مورد بحث در مجلس نشان می دهد. یارگیری های معدودی که این یا آن شخصیت سعی در انجام آن داشته اند نیز در برابر واقعیت غیرقابل تغییر بودن وضعیت از بین رفته است. تعبیر یک روشنفکر واقع بین این است که: «در اصل، در ورای این نزاع ها، اینها همه با هم رفیق هستند. از سوی دیگر، آنها وانمود می کنند که از همدیگر متنفرند تا با به اصطلاح مبارزات خود ما را سرگرم کنند. دعوای آنها برسر حق و حساب ها است و نه به خاطر فرقه گرایی، و همه بر یک چیز توافق دارند: حفظ نظام.»

این خستگی عمومی پختگی زیادی در جامعه عراق ایجاد کرده است. در گفتمان ها، فرقه گرایی تندوتیزی غالبا با قرائتی خیلی دقیق و واقع گرایانه همزیستی دارد ؛ وضعیت غریبی که تا این حد برای مردم عادی عراق پرهزینه و این همه برای به اصطلاح نمایندگان شان پرسود بوده است (٣). با این حال، تظاهراتی که از ماه اوت ٢٠١۵، پس از سقوط بهای نفت، آغاز شده در اقتصادی که همواره منحصرا برپایه بازتوزیع سوداگرانه درآمد نفتی بوده، چندان نظر مساعدی به خود جلب نمی کند (۴). اکثریت گسترده ای از مردم یک نظام خطاکار را به هرج و مرج ترجیح می دهند و خیلی زود با امتیازهایی کوچک راضی می شوند یا به فکر مهاجرت می افتند.

اثرات تباه کننده حمایت آمریکا

برای جوانان گزینه هوادارانه نیز وجود دارد: جنگ با این یا آن دسته، از روی اعتقاد یا به سادگی برای دستیابی به یک موقعیت یا دریافت حقوق. جنگ مداومی که سازمان حکومت اسلامی (داعش) درحال حاضر آخرین موضوع آن است، شغل هایی را به وجود آورده که برای نظام اساسی است. این جنگ در ذهن ها حضور داشته و نقش منحرف کردن افکار از خطاهای قدرت حاکم را دارد؛ احساسات را به شکلی تحریک می کند که حداقلی از مشروعیت را برای حاکمیت تأمین کند و یک اقتصاد پنهانی غیرقابل چشم پوشی بوجود آورد.

دستگاه امنیتی و شبه نظامیان، بیکاران را جذب می کنند. جنگ سالاران شیعه غنایم خود را با گشایش رستوران های مجلل پول شویی می کنند. روسای قبایل سنی به درگیری ها (که توجیه گر تأمین مالی توسط نیروهای حامی هستند)، تخریب ها (که خبر از قراردادها می دهند) و بحران انسانی (که کمک هایی را ایجاد می کند که اختلاس می شوند) دامن می زنند. طبقه سیاسی، به نام مبارزه ای که وجود دارد، حمایت بین المللی لازم را برای غارتگری بدون حساب پس دادن به دست می آورد.

ایالات متحده که از سیزده سال پیش تنها در فکر آن است که هرچه سریع تر خود را از مسئولیتی که با اشغال عراق به گردنش افتاده خلاص کند، بیش از پیش به تلاش های تعلل آمیز و تدابیر موقت خود که در حکم از این ستون به آن ستون فرج است ادامه می دهد.

آمریکا طبق معمول واحدهای عراقی قادر به پیگیری جنگ پایان ناپذیر را آموزش می دهد، بدون آن که به نظامی که تغذیه کننده آن است حمله کند. دستگاه مدیریتی آقای اوباما حتی در حال استحکام بخشیدن به آن درجریان مرحله گذار است. عملکرد این دستگاه سبب می شود جنگ علیه تروریسم برهر ملاحظه دیگری غلبه یابد و انتظارات مشارکت سیاسی سنی ها در انتصاب چند مهره شناخته شده و ناوابسته با اردوگاه خود را کاهش می دهد و درعین حال می کوشد آنها را در شهرهای سنی نشین عراق یکی پس از دیگری از میدان به در کند (۵). در رشته پیشداوری هایی که در مداخله آمریکا درسال ٢٠٠٣ حاکم بود، نسبت به سنی ها بدگمانی وجود داشت، از شبه نظامی گری شیعیان حمایت می شد و به شکلی خطرناک کردها ترغیب می شدند.

به هر ترتیب، امروز دیگر مسئله واقعا یافتن تعادل بین گروه های بزرگ قومی- مذهبی نیست (۶). در بین مردم اکنون وضعیت کنونی در حدی گسترده به عنوان واقعیت مستقر پذیرفته شده است. به این ترتیب، اشتباه است که تصور شود که داعش بیانگر بسیج سنی های انتقامجو است؛ این سازمان تنها خود را در خلاء به جا مانده از یک حکومت سرکوبگر و ناکارآمد جا کرده است. دستاوردهای کردها هنوز می تواند در جایگاه سلسله مراتب سیاسی در بغداد مورد اعتراض قرار گیرد، اما در اصل کردستان دیگر حتی بخشی از عراق نیست (٧). تا جایی که به تنش های بین اقوام مربوط می شود، کشور ثبات می یابد. به عنوان مثال، حضور شبه نظامیان شیعه در جبهه، در میان عراقی های تبعیدی و مسلمانان غیرعراقی و فضای مجازی بسیار بیش از خود عراق احساسات فرقه گرایانه ایجاد می کند. از این بابت، زمان کنونی به شکلی غریب شبیه به تصویر نگاتیو سال های دهه ١٩٩٠ است. رژیم صدام حسین شورش شیعی در جنوب را به شدت سرکوب کرده و سپس نسبت به مردم، که آنها را غیرصادق می دانست، بی توجه مانده بود. شهرها مانند مناطق سنی امروز با خاک یکسان نشدند اما نخلستان های وسیعی ویران شده بود. ایادی قدرت حاکم، متعصبانی که از پایگاه های خود بریده بودند، به عنوان «نمایندگان» شیعی به خدمت گرفته شده بودند. دستگاه اداری و ارتش همچنان جذب کننده بودند اما فرهنگ سنی غالب بود. (۸)

اکنون وضعیت برعکس است: درهمه جا نوای موسیقی جنوب به گوش می رسد. طنین لهجه و گویش عامیانه «شروگی» شنیده می شود و در یک واژگونگی نقش تقریبا کامل، سنی ها داوطلبانه نقش مبهمی در هویت عراقی دارند و برای تسهیل زندگی لهجه خود را تغییر می دهند. این به مفهوم آن نیست که «شیعیان در قدرت هستند»، نه بیش از حدی که پیشتر سنی ها بودند. امروز هم مانند آن زمان همه از این شکایت دارند که چیز بزرگی از ثروت کشور گیرشان نمی آید.

با گذر زمان و امکانی که برای نگریستن به پشت سر به وجود می آید، حد و حدود نظام سیاسی فعلی دقیق تر می شود. موضوع بر سر رژیمی بدون سر است که در آن شبکه های متعددی دخالت دارند و در حکومتی که منابع و ساختارهای آن در خدمت بخشی از آن است بی نظمی ایجاد می کنند. از این امر پدیده های گوناگونی به وجود می آید که غالبا متناقض هستند و در طبقه بندی های گوناگونی جا می گیرند که گویی سیاست عراق از نوعی انتظام تاریخی مایه گرفته است.

به عنوان نمونه، با پشتیبانی آمریکای اشغالگر در بخش هایی از مردم نوعی صعود به قدرت به چشم می خورد، به ویژه بخش کوچکی از طبقه متوسط در میان عراقیان مقیم خارج از کشور، یا قشر «سادات»، قشر برخوردار از امتیازی که مدعی داشتن پیوند سببی با پیامبر است. این تحرک اجتماعی یادآور ظهور حزب «بعث» است. حزبی که مهر آن بر طبقه متوسط استان ها خورده و راه خود را به خاطر وجود نهادهای ایجاد شده در دوران حاکمیت استعمار بریتانیا باز کرد (٩). یک کارمند در کوت تاکید می کند که: «تفاوت در این است که بعثی ها، که برمبنای ایدئولوژی متحد شده بودند، وارث حکومتی کارآمد بودند درحالی که اینها هیچ وجه اشتراکی با ایشان ندارند و در کشوری ویران شده عمل می کنند.»

بنا به گفته لولووا الرشید، پژوهشگر، شیوخ قبایل سنی «موقعیت و رفتاری شبیه به زمینداران بزرگ دوران سلطنت یافته اند.» (١٠) آنها به سوی قدرت جذب شده و هرچه بیشتر از پایگاه های خود، که از آنها درک و بهره گیری روستایی وار دارند فاصله گرفته اند. به شکلی کلی تر، از فضایی بازفعال شده توسط صدام حسین برآمده اند و از طریق حقوق قبیله ای نقشی مرکزی در کشوری ایفا می کنند که مسئله قضایی حالت تالار مزایده را دارد. همه جا، بر روی دیوارها می توان خواند «تحت تعقیب» یا «تحت تعقیب عشایری» که نشان می دهد این یا آن فرد – زنده یا مرده – مورد جستجو است. از سوی دیگر، می توان با پرداخت مبلغی ماهانه به شیخ نوعی بیمه نامه قبیله ای به دست آورد که هنگام لزوم، حمایت او را در پی دارد. نگفته پیداست که چنین روشی هیچ ربطی به سنت ها ندارد.

نفوذ ایران

شبکه های دیگری نیز با قدرت های خارجی ارتباط دارند. ایالات متحده به خاطر شکل دادن به دستگاه امنیتی در این مورد نقشی گسترنده دارد (١١). امروز به رغم امکانات محدود، این شبکه ها نفوذی قابل ملاحظه دارند و به صورت هماهنگ با واحدهای عراقی که خواستار چیزی جز پشتیبانی هوایی آمریکا نیستند همکاری می کنند.

ایران نیز مردان خود را در محل دارد. نسلی از شبه نظامیان اسلامی که درتهران در تبعید زندگی کرده و چنان روابط تنگاتنگی با میزبان سابق دارد که حتی برای خود حامی نیز مشکل ساز شده است. یک فرد دانشگاهی ایرانی تحلیل می کند که: «دوستان عراقی نفوذی گسترده در ایران دارند. فارسی حرف می زنند، درطول سال ها چنان با همه مردم آمیخته شده اند که آسان تر از مسئولان بلندپایه ما توفیق دیدار رهبر را می یابند. ازنظر فرهنگی و سیاسی، آنها مرز موجود بین دو کشور را از میان برداشته اند و من گاه ازخود می پرسم که نهادهای ما برای تصمیم گیری ها تا چه حد به جای رفیق بازی های قدیمی برپایه منافع ملی عمل می کنند.»

در این واقعیت آشکار، عراق با دو خطر عمده روبرو است که به تدریج که خطر سرسختانه داعش کاهش می یابد، بزرگ می شود. از یک سو، اقتصاد کشور درشرایط مطلوب نیست (١٢)، حقوق های گزاف، کاری برای ایجاد سد در برابر فساد انجام نداده، بلکه هزینه های حکومتی را افزایش داده است. حتی در سال های رونق و رفاه که بهای هر بشکه نفت بیش از ١٠٠ دلار بود، هزینه های گزاف حکومت و غارت های شدید، بودجه ملی را دود می کرد و به هوا می فرستاد.

در حال حاضر، بحران مالی عامل خطرناکی برای بی ثباتی است: این عامل موجب اعتراضات مردمی حاشیه ای اما بالقوه غیرقابل کنترل شده و اقتصاد مبتنی بر خشونت را تقویت می کند که تنها راه حل جایگزین برای رانت خواری است. این عامل می تواند رقابت بازرگانی در میان نخبگان را که برای «سهم خود از بازار» در فسادی نظام مند مبارزه می کنند تندتر کند. از سوی دیگر، این عامل اهرم هایی واقعی به شرکای خارجی عراق، عمدتا ایالات متحده، می دهد که در حدی گسترده کنترل نظام بین المللی اداره امور مالی را در دست دارد و بغداد برای پوشش کسر بودجه خود به آن نیازمند است.

از سوی دیگر مسئله رهبری شیعه با شدتی بیش از پیش مطرح است. این جامعه، که از نظر شمار در اکثریت است، از لایه هایی جدا از هم تشکیل شده است. بازتاب این چندلایگی را می توان در تظاهرات بسیج کننده، بویژه در میان جوانان «عوام- زحمت کش» یافت. حاصل آن توهم زدایی نسبت به حکومت، بی اعتباری نمایندگان اسلام گرا و قدرت مردمی و جاه طلبی های رشد یابنده روسای شبه نظامی و تضعیف تدریجی مرجعیت یا رهبری مذهبی سنتی است. اوج این امر به طور اجتناب ناپذیر زمان مرگ آقای علی سیستانی، آخرین آیت اللهی خواهد بود که نماد میانه روی، ملی گرایی و باورپذیری اعتقادی است (١٣). جای تعجب نیست، آنچه که بسیاری از عراقی ها به شیوه خود از آن بیم دارند، شکست داعش است. زیرا در واقع، ازبین رفتن آن به معنای پیروزی چه کسی خواهد بود؟

پانویس ها:

١- عراق مالک ١٠ درصد از ذخایر نفت جهان (١۵٠ میلیارد بشکه) است و به طور متوسط هرروز ۵.٢ میلیون بشکه نفت تولید می کند. مواد سوختی منشاء ٩۵ درصد از درآمدهای خارجی عراق است.

٢-  اشغال عراق در ٢٠ مارس ٢٠٠٣ توسط ائتلافی به رهبری ایالات متحده انجام شد و کمتر از یک ماه بعد به سقوط رژیم صدام حسین انجامید. صدام پس از محکومیت به مرگ در دادگاهی عراقی در ٣٠ دسامبر ٢٠٠۶ به دار آویخته شد.

٣- برآورد شمار قربانیان عراق پس از سال ٢٠٠٣ متفاوت و بین ٢٠٠ تا ٧٠٠ هزار تن است. درسال ٢٠٠١٣، نشریه علمی PLOS پزشکی رقم ۵٠٠ هزار را مطرح و افشا کرد که نرخ مرگ و میر از ۵.۵ درهر هزار تن درسال ٢٠٠٢ به ٢٢.١٣ تن درسال ٢٠٠۶ رسیده است. بنابرنوشته مطبوعات عراق، سوء قصدها و درگیری های مذهبی خود به تنهایی ازسال ٢٠٠٨ تاکنون هرسال بین ١٠ تا ١۵ هزار کشته به جا گذاشته است.

۴- در آوریل و مه ٢٠١۶، تظاهر کنندگان شیعی توانستند به «منطقه سبز» که حفاظت شده و مقر دولت است راه یابند. این جنبش اعتراضی با وجود نمایشی بودن، با رهبری مقتدا صدر برگزار شد تنوانست حمایت بقیه مردم عراق را جلب کند.

۵-  بسیاری از شهرهای سنی نشین در تصرف داعش به بهای نبردهایی خشونت بار و ویرانی های گسترده بازپس گرفته شدند. به علاوه، شبه نظامیان شیعه کارهایی ناروا نسبت به مردم غیرنظامی متهم به حمایت از داعش مرتکب شدند.

۶-  درنبود آمار، کارشناسان امور عراق براین نکته توافق دارند که ۶٠ درصد از جمعیت عراق شیعه و ٣٠ درصد سنی هستند. سنی ها، که درسال های بین ٢٠٠٣ – ١٩٣٢ قدرت غالب را در اختیار داشتند. یاری دهندگان به اشغالگران بریتانیایی یا عثمانی بودند.

۷- در ژوییه ٢٠١۴، آقای مسعود بارزانی، در آن هنگام رییس اقلیم خود مختار کردستان عراق، برای یک همه پرسی جهت استقلال اعلامیه داد بدون آن که شیوه یا تاریخ دقیق برگزاری آن را مشخص کند.

٨- هشام داود و حامد بزارسلان «عراق، جامعه، قدرت و خشونت»، نشر کارتالا، پاریس، ٢٠٠٣.

٩- حزب انقلابی و سوسیالیست عرب «بعث» درسال ١٩۴٧ در دمشق تاسیس و بعد به دوشاخه سوری و عراقی تقسیم شد که شاخه عراق از سال ١٩۶٨ تا ٢٠٠٣ بر عراق حکومت می کرد.

۱۰- پادشاهی عراق، درسال ١٩٢١ ایجاد و درسال ١٩٣٢ عملا مستقر شد که توسط خاندان هاشمی اداره می شد که درپی یک کودتا درسال ١٩۵٨ سرنگون گردید.

١١- از زمان عقب نشینی رسمی ارتش ایالات متحده، این کشور ٣۵٠٠ نظامی در عراق دارد که آموزش نیروهای عراقی را به عهده دارند.

١٢- بخش سوخت با آن که ٨٣ درصد بودجه کشور را تامین می کند، بیش از یک درصد از یک درصد از اشتغال نیروی فعال را ایجاد نمی کند. تلاش های تنوع بخشیدن به اقتصاد درطول سی سال جنگ و بحران با مانع روبرو شده، درحالی که هزینه بازسازی کشور ۴٠٠ میلیارد دلار برآورد شده است (منبع بانک جهانی، ٢٠١۵).

۱۳- آیت الله علی سیستانی متولد سال ١٩٣٠ در ایران، از سال ١٩۶١ در نجف مستقر شده است. او مورد احترام ترین چهره روحانیت شیعه در عراق است.

*پیتر هارلینگ Peter Haring مشاور موسسه International Crisis Group در بروکسل، بلژیک