بی بی سی ـ سولماز شریف: بهشت زهرا، کتاب آنلاینی که انتشارات “فرست سکند” (ثانیه اول) در آمریکا منتشر می کند، داستان پسری است که به همراه مادرش به دنبال برادر گمشده خود می گردد که در جریان حوادث پس از انتخابات ایران ناپدید شده است.

بخش های تازه ماجرا به تدریج به سایت آنلاین کتاب اضافه می شود و داستان به صورت همزمان به ۱۲ زبان مختلف از جمله عربی، اسپانیانی، فرانسوی، ایتالیایی، عبری و آلمانی روی سایت قرار می گیرد.

این کتاب قرار است در پایان به صورت چاپی منتشر شود.

امیر نویسنده متن های کتاب است که با نام خودش کتاب را منتشر نخواهد کرد.

او از ۱۲ سالگی از ایران خارج شده و همین را دلیلی بر علاقه بسیار زیادش به ایران می داند: “تا آن سن، همه چیز مملو از شادی و خوشی است. من خاطره بدی از ایران ندارم. ایران برایم مظهر مادربزرگ و شیرینی است. مادربزرگی که پر از عشق و عبادت بود”.

با امیر گفت و گو کردم و ابتدا از او خواستم در مورد روند کار روی کتاب برایم توضیح دهد.

او گفت: “من داستانی را می نویسم و متن آن را به خلیل، گرافیست انتشارات می دهم. خوشبختانه او ارتباط خیلی خوبی با این داستان برقرار کرده و درک مناسبی از نوشته هایم دارد. من بسیار از کارش راضی هستم. درست همان حس هایی را که مد نظرم بود در تصاویرش منتقل می کند”.

شما که خودتان طراح نیستید، پس چرا تصمیم گرفتید این کار را به صورت مصور انجام دهید؟

ـ دوستی داشتم که قبلا با این انتشارات کار کرده بود و یک کتاب مصور منتشر کرده بود. خیلی از آن کار خوشم آمد. از آزادی عملی که در خلاقیت به آدم می دهد، لذت بردم و دلم می خواست من هم کتابی به این صورت داشته باشم. با پیدا کردن این سوژه، با انتشارات تماس گرفتم و طرحم را ارایه دادم. به نظرم با این روش مخاطبان تازه ای را جذب می کنیم که با مسایل ایران آشنا شوند.

کتاب، داستان سهراب اعرابی نیست؟

ـ تا حدود زیادی هست اما بقیه سرنوشت ها هم بر آن تاثیرگذارند. داستان سهراب مرا به شدت تکان داد. اینکه مادرش اینگونه به دنبالش بود و آخرش چه شد مرا خیلی متاثر کرد.

یعنی انگیزه کتاب همین بود؟

ـ مدت ها بود که می خواستم خاطرات دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در ایران را ثبت کنم. با انتخابات ایران و اتفاقات پس از آن، این ماجرا را جدی تر گرفتم. سعی می کنم ضمن تعریف کردن داستان، تاریخ ایران را هم به زبان خودم روایت کنم.

شما قبلا کتابی منتشر نکرده اید. درست است؟

ـ بله. اشتیاق روایت این داستان بود که مرا تا اینجا کشاند. من در جریان شلوغی های ایران دوستان و عزیزانی را از دست دادم. تنها کاری که از راه دور از من بر می آید، همین است. زندگی من پر از برکت بوده و همیشه در زندگی شانس داشتم. در برابر بچه های ایران احساس مسئولیت می کنم که سختی های زیادی کشیده اند.

 

ظاهرا استقبال خوبی هم از داستان شده است.

ـ بله. استقبال خیلی خوب بوده است. کتاب به ۱۲ زبان مختلف ترجمه شده و مترجمان به صورت داوطلبانه این کار را انجام می دهند. خودشان پیشنهاد این کار را داده اند. تاکنون ۷۰ هزار بازدید کننده اصلی داشته و رسانه ها بسیار درباره اش نوشته اند.

ماجرای انتشار کتاب بر روی اینترنت چیست؟

ـ این پیشنهاد انتشارات بود. نمی دانم دقیقا چرا، اما فکر کنم برای بحث های بازاریابی این کار را کرده اند. در هر صورت، تا اتمام کتاب زمان زیادی می برد اما از این طریق، تا وقتی که موضوع ایران مبحث داغی بین آمریکایی هاست، کتاب منتشر می شود و توجه عمومی را به خود جلب می کند.

چقدر تا پایان کار باقی مانده است؟

ـ خیلی. کتاب کلا ۱۶ فصل است و الان تنها یک چهارم آن منتشر شده است.

امیر می گوید که این کتاب ثمره تک تک عکسها و ویدیوهایی است که مردم ایران بر روی اینترنت منتشر کردند و او تنها سعی دارد قطعات کوچک را به هم بچسباند تا تصویری بزرگتر بسازد.

امیر از نگاه یک شهروند نظراتش را در کتاب منتشر می کند و اشاراتی که به تاریخ دارد ممکن است بحث برانگیز باشند، اما تلاش او برای ثبت یک رویداد تاریخی از طریق داستان مصور کاری است که شاید برگرفته از موفقیت کتاب “پرسپولیس” نوشته مرجان ساتراپی باشد.