مقدمه:

میزبانی ایران برای مسابقات شطرنج قهرمانی زنان جهان که قرار است بهمن ماه در تهران برگزار شود، جنجال آفرین شده است .بعضی از ستارگان شطرنج جهان به دلیل حجاب اجباری در ایران خواستار تحریم این مسابقات شده اند. گروهی دیگر مانند سوزان پولگار رییس کمیسیون شطرنج زنان فدراسیون جهانی معتقدند  که باید به “تفاوت های فرهنگی” کشور میزبان احترام گذاشت.

بعضی از مخالفان حجاب اجباری، ضمن دفاع از این شطرنج بازان می گویند فدراسیون بین المللی شطرنج نباید مسابقات را در ایران برگزار کند. آنها با حضور سیاستمدارن زن خارجی هم که با حجاب به ایران می روند مخالفند و می گویند جمهوری اسلامی قوانین خود را نه تنها به زنان ایرانی که به زنان بقیه دنیا هم دیکته می کند و آنان که می توانند، نباید به این اجبار تن بدهند. اما گروهی دیگر می گویند نتیجه چنین کاری تنها منزوی شدن زنان ایرانی و از دست رفتن فرصت برای رشد ورزش آنها است. در زیر نظر لاله حسین پور را بخوانید:

 

سارا خادم الشعریعه قهرمان شطرنج

سارا خادم الشریعه ۱۹ ساله، استاد بین المللی شطرنج

حجاب یا ورزش، یک سئوال انحرافی ست که جوابت به هر طرف گرایش داشته باشد، اشتباه کرده ای. طرح چنین سئوالی یک دام است. دامی که دست و پایت را به زنجیر می کشد و نمی گذارد به حرکتت ادامه دهی. نه می گذارد به مبارزه ات علیه حجاب اجباری ادامه دهی و نه می گذارد در ورزش ارتقاء پیدا کنی.

حال اگر جمله را نه با آهنگ سئوالی بلکه با آهنگ دیگری مطرح کنیم، شاید بهتر بتوانیم انحراف آن را تشخیص دهیم. یا حجاب یا ورزش! چه آهنگ آشنایی: یا روسری یا توسری!

بهتر است سئوال را این طور بپرسیم. اصلا کدام جریان، ارتقاء در ورزش را به تخفیف مبارزه با حجاب اجباری مشروط کرده است؟

چرا انگشت اتهام به طرف زنانی ست که مبارزه با حجاب اجباری و حمایت از آزادی پوشش را ۳۷ سال آزگار به پیش برده اند و اکنون که این بحث بیش از همیشه آکتوئل است، قرار است سکوت اختیار کنند؟

چگونه است، وقتی از مبارزه با حجاب اجباری صحبت می شود، کسی رفتن دختران به دانشگاه را که مجبورند با حجاب به تحصیل ادامه دهند، به این مبارزه ربط نمی دهد؟

اگر قرار است برای پیش رفت در هر رشته ای، مبارزه با حجاب اجباری به کنار گذاشته شود، می توان هر حرکتی را به این مبارزه ربط داد و به آن مشروط کرد و گفت، هیس! حرفی از مبارزه با حجاب اجباری نزنید، چرا که در آن صورت در مقابل شرکت زنان در حیات اجتماعی کشور قرار می گیرید.

در این رابطه، سئوال انحرافی تر، اولویت دادن به یکی از این دو خواسته است. آیا اولویت با ارتقاء در امر ورزش است، یا اولویت مبارزه با حجاب اجباری ست؟

همین که به یکی از این دو، اولویت دهی، دیگر نه تنها دست و پایت زنجیر می شوند، بلکه چشم و گوش و دهانت نیز بسته شده و دیگر هیچ!

بارها و بارها در رابطه با این که در کشور ما به دلیل گستردگی و چند فرهنگه و چند زبانه و چند ملیتی بودن آن، هرگز نمی توان از یک اولویت مطالباتی صحبت کرد، بحث شده است. حتی وضعیت سیاسی، جغرافیایی و زمانی نیز اولویت ها را به طور دائم تغییر می دهد.

آیا همین اولویت بندی مطالبات نبود که در تاریخ ۴۰-۳۰ ساله ایران، درخواست های زنان را به ته صف هل داد و هم چنان هل می دهد؟

دو زن از شطرنج بازان جهان به دلیل اعتراض به حجاب اجباری در مسابقه ای که در ایران برگزار می شد، شرکت نکردند. آیا باید برای شان کف زد یا افسوس خورد که از شانس بازی در این مسابقه صرف نظر کردند؟

پاسخ من، هر دو یا هیچ کدام است. بستگی به همان دو زن دارد که اکنون چه احساسی دارند. اگر از تصمیم شان راضی اند و فکر می کنند به این وسیله توانسته اند پیامی به جهان بدهند و یکی از مهم ترین خواسته های زنان را که آزادی پوشش است، پاس بدارند، برای شان کف می زنم. اما اگر پشیمان بوده و احساس می کنند به این ترتیب یک مسابقه مهم و امکان ارتقاء خود را در این رشته از دست داده اند، برای شان افسوس می خورم.

هم چنین برای تمام ورزش کارانی که نخواسته اند زیر فشار حکومت به حرفه خود ادامه دهند و به کشورهای دیگر پناهنده شده اند، احترام قائلم، در عین حال به ورزش کارانی که با وجود این همه تحقیر، هم چنان در رشته خود پیشرفت کرده و قهرمان می شوند، افتخار می کنم.

مهر – اکتبر ۱۳۹۵-۲۰۱۶