نوشته: کیم بردسن*

برگردان: عباس شکری

در ایالات متحده آمریکا، جنبشی که شامل وکیل های درجه ی اول، چالشگران حقوق بشر و فعالان ضدجنگ می شود به وجود آمده است که خواستار محاکمه ی رئیس جمهور پیشین آمریکا، جورج بوش، به خاطر نقض جدی قوانین آمریکا می باشد. کتابی که به تازگی منتشر شده نشان می دهد که آقای “باراک اوباما” به طور آشکار و پنهان تلاش دارد که چوب لای چرخ این جنبش بگذارد.

 چند جمله زیر که کاملا هشدار دهنده اند از کتاب “بوش در برابر مردم” (The People vs. Bush) انتخاب شده اند: “خیلی از آمریکایی ها شاهد روزهای سخت و دشواری می باشند و فراموش می کنند که اپیدمی بی قانونی در دوران بوش دلیل اصلی زوال فعلی است. راست گرایان جمهوری خواه از یک طرف تحت فشار مردم هستند و از طرف دیگر ناراضی از عملکرد ضعیف دولت اوباما. گویا بار دیگر روزهای سیاهی در انتظار مردم آمریکا نشسته است. روزهایی که شاید بدتر از آنچه تجربه شده است باشد”. بخش اول این کتاب شرح تجربه های وکیل و روزنامه نگار آمریکایی، «شارلوت دِنِت»** است در زمانی که او از سوی حزب پیشرو (Progressive Party) کاندید پست دادستانی ایالت ورمونت بوده است. شعار اصلی و قولی که او در جریان تبلیغات انتخاباتی می داد، به محاکمه کشاندن جورج بوش بود به خاطر به کشتن دادن جوانان ایالت در جنگ عراق. برای بهتر کردن موقعیت، او از مشورت «وین سنت  بوگلیوسی» بهره می برد که شهره است، توانسته بود «چارلز مانسون» که به کرات مرتکب قتل شده بود را به دام بیندازد.

شارلوت دنت

بخش دوم کتاب شرح مبارزات انتخاباتی است در چهارچوبی گسترده تر. در اینجا «دنت» ما را به بررسی دقیق و میزان نقض قانون دعوت می کند که به نظر او در دوران پرزیدنت بوش روی داده است. او ما را دعوت می کند که تأثیرات منفی عملکرد دولت بوش بر سیستم قضایی و موقعیت دموکراسی در آمریکا را همراه او به تحلیل بنشینیم.

در همین بخش دوم، او هم چنین شرح می دهد که چگونه جنبش فعال برای محاکمه بوش پای گرفت. جنبشی که او “جنبش پاسخگویی (The Accountability Movement)” نام اش داده و تشکیل شده از فعالان حقوق بشر و وکلایی که از جنبه های گوناگون در تلاش اند که بوش و همه ی همراهان اش را مسؤل زوال فعلی اعلام و به محاکمه بکشند. خانم دنت به خصوص از نهادهایی مثل «مرکز حقوق قانون اساسی (The Center for Constitutional Rights)” و “اتحادیه ی آزادی های مدنی آمریکا (The American Civil Liberties Union)” به خاطر تلاش خستگی ناپذیرشان در افشای نقض قوانین و شناسایی همه ی مجرمین و کمک به شناخت میزان مسؤلیت های آنها، ستایش کرده است.

این بی قانونی ها متأسفانه حتا در دوران ریاست جمهوری آقای اوباما هم مورد استفاده قرار نگرفت تا به طور قانونی در یکی از دادگاه های ایالتی و نه دادگاه ملی، قانون شکنی های دولت بوش مطرح شود. آقای اوباما خواسته یا ناخواسته از افشای اطلاعاتی که می توانست به محاکمه ی “بوش” و همکارانش در کمک کند، جلوگیری کرده است. به عنوان نمونه؛ دولت اوباما از چاپ و انتشار عکس های شکنجه در دو کشور عراق و افغانستان جلوگیری کرده و بهانه ی او هم این است که انتشار این تصویرها موجب دشمنی بیشتر مردم این کشورها یا تندروهای سایر کشورها با آمریکایی ها می شود. یادمان هم باشد که پخش اندکی از عکس های مربوط به قانون شکنی های آمریکایی ها در عراق یا افغانستان تحت فشار افکار عمومی و تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر نیروهای داوطلب به محاکمه کشاندن دولت بوش بوده است.

در این کتاب خانم «دنت» از هر نوع رحم و دلجویی پرهیز می کند تا زوایای پنهان سیاست مردان سیاسی کشورش را افشا کند. این افشاگری ها چنان است که دامن گیر دولت آقای اوباما هم شده است؛ در جایی نویسنده می گوید: “وکیل هایی که آقای بوش را کمک می کنند، همکاران بوش در دولت پیشین و نقض قانون به مثابه ی رنج آورترین حادثه ها در ذهن هر کسی به خصوص آمریکایی ها خواهند ماند”. این که دولت اوباما از چاپ و انتشار عکس و مطالب قانون شکنی نیروهای آمریکایی ممانعت می کند به این خاطر است که آنها هراس دارند که محاکمه و دادگاهی شدن دولت بوش به نیروهای دموکرات هم سرایت کند و دامنه ی کار به دولت بوش قطع نشود. آنها می دانند که قانون شکنی ها و شکنجه نیروهای غیر آمریکایی تنها به دستور و خواست جمهوری خواهان نبوده که به نوعی چشم پوشی و کنار آمدن بعضی از دموکرات های آمریکایی هم پشتیبان و حامی آن نامردمی ها بوده است. پس محاکمه بعضی از سران حزب دموکرات هم احتمالا در دستور روز قرار خواهد گرفت که به همین خاطر هم از افشای مطالب و عکس های مربوط به مردم آزاری آمریکایی ها در عراق و افغانستان و برقراری دادگاهی برای بررسی این جنایات، جلوگیری می کنند.

این کتاب در محافل مجازی شدیدا مورد استقبال واقع شده و مورد بحث های موافق و مخالف قرار گرفته و از شخصیت های معروف آمریکایی هم «نوام  چامسکی» را می توان نام برد که در یک گفتگو با «لوموند دیپلماتیک» چاپ نروژ می گوید: “کتاب خانم «دنت» باید در جامعه ی آمریکا مورد بحث دقیق قرار گیرد. امیدوارم که تلاش خانم دنت، خونی نو در رگ های آمریکایی به جریان بیندازد. البته چنین موضوع هایی پیش از این هم مطرح و از سوی سیاست مداران ندیده و نشنیده انگاشته شده اند و بوش و دولت او از گناه کاران دست اول هم نیستند. به همین خاطر هم «اوباما» نمی خواهد کسی به دادگاه کشیده شود. او نیک می داند که محاکمه احتمالی به «بوش» ختم نمی شود و از دایره ای گسترده تر برخوردار خواهد شد. بوش مرتکب نقض قانون و بی حقوقی شده همان طور که پیشینیان اش و همکاران اش در سایر دولت ها. پس برگزاری یک دادگاه هر چند که خواست خیلی ها می باشد، شاید در حد یک آرزو باقی بماند. «شاید همه ما باید این را بدانیم»”.

در گفتگو با «لوموند دیپلماتیک» چاپ نروژ، خانم «دنت»، نویسنده کتاب «مردم در برابر بوش» می گوید: «جنبش اثبات پذیری» که برای محاکمه ی بوش و دولت او در آمریکا به راه افتاده است، دست از خواست خود برای احقاق حق آمریکایی ها و نه خارجی ها، بر نخواهد داشت. “مدام به همه ی آمریکایی ها هشدار داده ام که اگر ما بر خواسته های خود پافشاری نکنیم و دست از محاکمه ی «بوش»، «چینی» و همه ی آنهایی که با آنها همکاری کرده اند، به علت قتل، نقض قوانین جنگی و راه اندازی نوعی از تروریسم که مغایر است با همه ی بندهای قانون اساسی که از سال دو هزار تا دو هزار و هشت برقرار بوده است، برداریم، این نوع قانون شکنی ها می رود که نرم دولت ها شود و هر روز دشمنی ملت یا دولتی، با مردم آمریکا که هیچ نقشی در این نامهربانی ها ندارند را دامن بزند”.

 

با حضور آقای اوباما در کاخ سفید، فکر می کنید که احتمال دارد که بوش و همکارانش بر سکوی اتهام قرار گیرند؟

ـ در مرحله ی کنونی علیرغم ریاست جمهوری آقای اوباما، احتمال این که چنین اتفاقی در یکی از دادگاه های فدرال رخ دهد، خیلی کم است، یا اصلا وجود ندارد. ایشان بر خلاف رأی قریب به اتفاق مردم، تابع تصمیم هایی می شود که از سوی نظامی ها و سازمان سیا با نام امنیت ملی طرح ریزی می شود. اما ایمان دارم که سرانجام آقای اوباما یا هر کس دیگری روزی در برابر خواست مردم سر تعظیم فرود می آورند و ناقضان قانون را بر سکوی اتهام خواهند نشاند حتا اگر دامنگیر خودشان هم بشود.

خواست و نظر مردم در مورد بوش در دوران مبارزات انتخاباتی به روشنی شنیده شده است. در سامانه ی انتخاباتی آقای اوباما، مردم قانون شکنی های شخص بوش و دولت همراه اش را در بالاترین درجه قرار داده بودند. یک بررسی افکار عمومی که در سال ۲۰۰۹ انجام شده است هم نشان می دهد که قریب به اتفاق آمریکایی ها حداقل خواستار بررسی آنچه در دوران بوش رخ داده است، می باشند. با این وجود، آقای اوباما به این میل عمومی چنین پاسخ دادند: “من ترجیح می دهم که به پیش رو نگاه کنم تا پشت سر”. این شعار، خیلی از هواداران آقای اوباما را دلسرد کرد و از سوی دیگر چراغ سبزی بود به سازمان سیا، وکیل های بوش و صاحبان قدرت در دوران دولت هشت ساله ی بوش در کاخ سفید که هیچ یک به دلیل خلاف و جرمی که انجام داده اند نه تنها تعقیب و دادگاهی نخواهند شد که حتا بررسی آنچه کرده اند هم رخ نخواهد داد. در یک کلام همه ی آنهایی که بر خلاف قانون اساسی آمریکا و موازین حقوق بشر، شکنجه را مجاز دانسته بودند، از هر نوع بررسی و اتهامی مبرا شناخته شده اند.

بدیهی است که آنچه روی داده است، قابل پیش بینی بود و حتا انتظار چنین برخوردی می رفت. به همین سبب هم من و همه ی اعضای جنبش “اثبات پذیری” هم چنان بر اتهام بوش و همکاران اش اصرار می ورزیم و خواهان آنیم که آنها نه در یک دادگاه فدرال که در یک دادگاه ایالتی پاسخگوی اتهامات خود باشند.

 

آن چه شما می گویید، به این معنا است که «اوباما» در ذهن مردم به عنوان رئیس جمهوری خواهد ماند که در پوشاندن جرایم شرکت کرده است؟ یعنی علیرغم میل اکثریت مردم آمریکا، مانع می شود که «بوش»، «چینی» و دیگر سیاست مدارانی که در شکنجه و قانون شکنی نقش داشته اند، به دست قانون سپرده شوند؟

ـ هیئت ژوری هنوز تصمیمی نگرفته است. او اجازه ی انتشار و عمومی کردن یادداشت های مربوط به شکنجه را صادر کرده است و سال پیش هم وزیر دادگستری را فراخوند که یک هیئت بررسی سازمان دهی کند تا آنچه را که در دوران بوش در مورد شکنجه و قانون شکنی انجام شده، بررسی کنند. رویدادی که در دوران بوش اصلا رخ نداد و وزارت دادگستری آن دوران به نوعی نقض قانون را قانونی می دانست، اما اکنون صدور حکم بررسی آنها به نوعی تأیید غیرمستقیم نقض قانون است.

«یادداشت های شکنجه» و بررسی های داخلی از «وکیل های آمرین شکنجه»، «جان یو» و «جی بی بی» نقطه ی امیدی را زنده کرده است که همین بررسی ها مدراک فوق العاده ای خواهند بود برای اثبات جرایم جنگی که قاضی های اسپانیایی «بالتازار گارزون» و «الوی ولاسکو» هشدار داده اند که اگر وزیر دادگستری آمریکا این تحقیقات را کامل نکند، آنها چنین کاری را خواهند کرد. دادگاه های اسپانیا می توانند چنین تحقیقی را شروع کنند که شهروندان اسپانیایی در زندان «گوانتانامو» زندانی و شکنجه شده اند. شکایت قاضی «گارزون» معطوف به شکنجه سازمان دهی شده است با “طراحی رسمی و دولتی”. عملی که موجب مجازات است. مجازات در سطوح گوناگون برای عملکردهای مختلف؛ دستور به اجرای جرم، طراحی جرم و تأیید اجرای جرم.

البته قابل تعجب هم نیست که در اسپانیا قاضی «بالتازار گارزون» از سوی نیروهای دست راستی تحت فشار است و حتا گفته شده که شکایتی علیه او به جرم “برخورد جعلی مقام رسمی” در دست دارند که او نقض قانون جنگ که دولت «فرانکو» مرتکب شده است را هم بررسی کرده است. اما وکیل های انسان دوست جهان یک صدا با انتشار اعلامیه ای حمایت و وکالت از این قاضی شجاع را پذیرفته اند و بی شک او با این پشتیبانی خواهد توانست نقض آشکار حقوق بشر و اعمال شکنجه در «گوانتانامو» را تحقیق کند.

در هر حال و گذشته از این که چه پیش آید، من مطمئن هستم که جنبش «اثبات پذیری» سرانجام موفق و پیروز خواهد شد. هرگاه نوعی از کنکاش مردمی، سرکوب شود، بلافاصله نوعی دیگر از تلاش برای حق و حق خواهی، آغاز خواهد شد.

 

شما در کتاب تان صفحه های زیادی به «The Jersey Girls» اختصاص داده اید که بعد از حمله انتحاری یازده سپتامبر سرانجام موفق شدند که کمیسیون تحقیقی را برقرار کنند. اما در صفحات بعدی به انتقاد از کار این کمیسیون می پردازید …

ـ وقتی من کتاب خودم را می نوشتم، یک کپی از نامه ای دریافت کردم که «The Jersey Girls» برای سناتور «پاتریک لیهی»، رئیس کمیته ی امور حقوقی سنا،  ارسال کرده بودند. در این نامه پرسیده شده بود که چرا جناب سناتور به جای این که بوش و همکاران اش را مستقیماً مسئول نقض قانون بداند، تصمیم دارد، کمیسیون «حقیقت یاب» تشکیل دهد. من شیفته ی این نامه شدم و سرانجام هم با دو تن از آن دخترها گفتگو کردم.  در این گفتگوها متوجه شدم که این دخترها نه تنها شور و اشتیاق دارند که در باهوشی شان هم ذره ای شک نمی توان کرد. آنها هیچ چیزی را از نظر دور نداشته بودند. آنها به من و شما هر کس دیگری چیزهایی تعریف می کنند که تا امروز از نظرها پنهان مانده است. مثلا پرسش هایی که هرگز از طرف اعضای کمیسیون حقیقت یاب یازده سپتامبر طرح نشدند، شاهدینی که این کمیسیون از پذیرفتن آنها خودداری کرد، مدارک ضعیفی که کمیسیون به آنها معطوف بوده است (اقرار متهمان که در زمان بازداشت بر اثر شکنجه گرفته شده بود)، بازجویی هایی که هرگز در جایی ثبت نشده اند و سرانجام این که هیچ یک از کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم در نقض قانون و اعمال شکنجه دخالت داشته بودند را حتا به کمیسیون فرا نخواندند. بنابراین و با این اوصاف، چرا گزارش کمیته حقیقت یاب می بایست بهتر از آنی باشد که من مورد انتقاد قرار دادم؟

 

در کتاب «مردم در برابر بوش» نوشته اید که در زمان مبارزات انتخاباتی هم رسانه های محلی و هم مطبوعات سراسری در تلاشی هماهنگ شما را از طرح نظرهایتان محروم کردند و به نوعی نگذاشتند که از آن ها استفاده کنید. به نظر شما آیا آن حرکت داوطلبانه بود و یا رسانه ها تسلیم خواست مقاماتی شده که مخالف نقطه نظرات شما بودند؟

ـ در واقع پاسخی دو پهلو می شود به پرسش شما داد. یکی از آنها این است که بایکوت مطبوعاتی من چه پیش و چه پس از مبارزات انتخاباتی، قابل پیش بینی بود. همان طور که برای یکی از همکاران من رخ داد، نویسنده و وکیل معروف آمریکایی «رینسنت بوگلیوسی» که با نوشتن کتابی به نام «محاکمه جورج بوش به خاطر قتل» (The Prosecution of George W. Bush for Murder) که پر فروش ترین کتاب سال هم شده بود، از طرف رسانه های جمعی اصلا ندیده انگاشته شد و انگار که او وجود ندارد. این واقعه در شرایطی روی می دهد که خوانندگان کتاب پشتیبانی خود از نویسنده و نقطه نظرات اش را در همان رسانه ها ابراز می کردند. با توجه به این که کتاب او بود که مرا در تصمیم ام برای شرکت در انتخابات دادستان ایالتی قاطع کرد. در انتخابات ایالتی من قول دادم که بوش را به خاطر جنایات جنگی به محاکمه بکشم. البته برایم روشن بود که تلاش من و متن این کتاب به هیچ وجه مورد توجه مطبوعات، آن طور که باید و شاید، قرار نخواهد گرفت. توجه مطبوعاتی که من لازم داشتم تا بتوانم حرف هایم را با مخاطبان در میان بگذارم. مثلا تلویزیون هرگز از من نپرسید که برنامه هایم چیست. فقط گاه برای این که مورد پرسش قرار نگیرند، گوشه ای از سخنرانی های مرا، آن هم بخشی را که اصلاً ربطی به ماجرای به محاکمه کشاندن جورج بوش نداشت، پخش می کردند. علیرغم این همه بی مهری رسانه های جمعی، من مورد استقبال هزاران افرادی قرار می گرفتم و از پشتیبانی شان برخوردار می شدم که نه تنها مثل من فکر می کردند که حتما دل هاشان برای نقض آشکار موازین اصولی حقوق بشر، آن هم به نام دموکراسی و آزادی می سوخت.

آنچه من از رسانه های جمعی توقع داشتم، تنها تمرکز و پیگیری آنها بر روی موضوع «شکنجه» بود. به عنوان نمونه افشای مسئولیت بوش، سیستم دولتی او و سازمان سیا در برابر جنایاتی که به نام دموکراسی و آزادی، چه در آمریکا و چه در سایر نقاط ایران، انجام داده بودند. افشای این موضوع که آنچه آنها کرده بودند، قابل مجازات است و براساس قوانین آمریکا می شود آنها را در سکوی اتهام نشاند و از آنها پرسید: چرا شکنجه در گوانتانامو و سایر نقاط جهان را دستور دادند، تأیید کردند و سازماندهی؟ اتفاقی یا نه، تمرکز بر شکنجه سایه بر عملیات جنگی در عراق و افغانستان می اندازد و این پرسش را به ذهن می رساند که کردار بوش و همکاران اش تا چه اندازه قابل مجازات است یا اصلا باید تبرئه شوند. اگر آقای اوباما این فرصت را به وجود بیاورد، همه ی دنیا می توانند از درک دموکراسی و آزادی که ما بر طبل آن می کوبیم، آگاه شوند وگرنه نزد مردم چه آمریکایی و چه غیر آمریکایی، آزادی و دموکراسی آمریکایی فقط دهلی است خوش آواز آن هم از دور. چرا که ما حاضر نیستیم حتا مرتکبین جرم را در سکوی مظنون ها و نه متهم ها بنشانیم. همه ی آنهایی را می گویم  که در قتل و کشتار دخالت داشته اند، آن هم با راه اندازی جنگی با بن مایه ای کاملا دروغین و قلابی.

در کتاب ام، من شکنجه را با جنایات جنگی پیوند می زنم و دلایل غیرواقعی برای شروع جنگ. اکنون ما آگاهیم که «مظنونین درجه اول» مخالفان آمریکا، در افغانستان دستگیر شدند و تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفتند. این شکنجه ها نه به این خاطر انجام شده است که در برنامه های امنیتی و پیگیری موضوع به سرنخ هایی دست یابند که هدف شان اقرار و به دست آوردن مدارک غیرواقعی و دروغین بود تا کنش غیرانسانی شان را توجیح کند و به نوعی رابطه ای پیدا کنند بین شکنجه شدگان و صدام حسین یا واقعه ی تروریستی یازده سپتامبر.

خلاصه آنکه، دولت بوش شکنجه می کرده و آن را به لطایف الحیل توجیه تا بتواند مستمسکی برای حمله به عراق و اشغال آن به دست بیاورد. این موضوع منتهی به آن شد که برنده ی جایزه ی پولیتزر و ستون نویس نیویورک تایمز، «پُل کروگمن» جمله ی دوران ساز زیر را نوشت: فقط یک کلمه برای این همه نامردمی یافت می شود؛ “بدی و پلشتی”

 

 

توضیح:

 

* Kim Bredesen

** شارلوت دِنِت، روزنامه نگار و وکیل آمریکایی است که همراه با همسرش «جرارد کولبی» کتاب ” Thy Will be Done: The Conquest of the Amazon ” را نوشته است که ماجرای دلخراش از بین رفتن جنگل ها و فراری دادن بومیان منطقه ی آمازون است به دست خانواده ی «راکفلر». او هم چنین در مجموعه ای جُنگ مانند شرکت کرده که  Into the Buzzsaw: Leading Journalists Expose the Myth of a Free Press نام دارد. در بخشی که خانم «دنت» مقاله ای دارد، موضوع چگونگی ممانعت رسانه های آمریکایی از برملا شدن نقش مرکزی نفت در موضوع «جنگ علیه ترور» نوشته شده است.

 

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد. 

 

هیچ پرچمی آنقدر بزرگ نیست که شرم کشتن مردم بیگناه را بپوشاند