رئیس جمهور کشورمان در پنجمین جشنواره ملی کارآفرینان برتر فاش کرد که برنامه هائی برای مدیریت جهان دارد.

ترا به خدا فورا ضرب المثل های قاچ زین را بچسب، اسب سواری پیش کش ات، یا یکی را توی ده راه نمی دادند سراغ خانه کدخدا را می گرفت را به رخ من نکشید که حالم بهم می خورد بسکه این ضرب المثل ها را در مورد حرف های ایشان شنیده ام!

آقا لابد یک برنامه هایی دارد دیگر، حتی اگر این برنامه ها خیالی باشد.

دولتی که با کمک تلویزیونش و متخصصان (فتوشاپ کار)ش بتواند با چند هزار نفر آدم، یک تظاهرات چند میلیونی ترتیب بدهد، قادر به مدیریت جهان نیست؟ هست بابا جان، هست پدرمن، هست عزیز من. قبول کنید دیگر….

خیال پردازی خودش یک هنر است و در بسیاری از مراحل زندگی به طور موقت هم که شده، انسان را راضی و خوشنود می کند.

شما وقتی می روید به خواستگاری دختر مورد علاقه تان و جواب رد می شنوید، اگر در عالم خیال با دختری صد پله زیبا تر و ثروتمندتر از او، ازدواج نکنید که دق می کنید.

شبی که از خواستگاری برگشته اید می روید به رختخواب، چشم هایتان را هم می گذارید، به رویاهای شیرین فرو می روید و شکست را تبدیل به پیروزی می کنید!

بدیهی است فردا صبح پکر از رختخواب بیرون می آیید، اما خیال بافی های شب گذشته، این امید را در شما ایجاد کرده است که از لج او هم که شده، می روم با یک دختر بهتر، خوشگلتر، فهمیده تر و پولدارتر ازدواج می کنم.

این ماجرا شاید سالها طول بکشد اما لطفش این است که شما هر شب در عالم خیال، موفق تر از شب پیش هستید. قصر جدیدتری می سازید، هواپیمای تازه تری سفارش  می دهید و با دختر زیباتری ازدواج  می کنید تا کم کم به جایی می رسید که دیگر دلتان نمی آید از آن قصرهای خیالی بیرون بیایید و هنگامی که سر سفره می نشینید تا نان و پنیری را که مادر پیرتان با بدبختی فراهم کرده سق بزنید، به تصور آنکه در قصر جدیدتان ایستاده اید، به سفرا و وزرائی که دور و برتان دست به سینه ایستاده اند امرونهی می کنید، به مادرتان که در خیال ملکه دانمارک تصورش می کنید، لبخند می زنید و او را علیاحضرت خطاب می فرمائید.

این نوع خیال بافی ها حتماً نباید در مورد زن گرفتن باشد، اگر شما قضا قورتکی رئیس جمهور بشوید و به کپنهاک بروید، وقتی می بینید و می شنوید هزاران نفر علیه شما تظاهرات می کنند و ملکه کشور همه حاضران را به شام دعوت می کند، اما به شما محل نمی گذارد، بدیهی است وقتی برگشتید، روی تختخوابتان دراز می کشید، به عالم خیال فرو می روید و مشغول مدیریت جهان می شوید.

ملکه دانمارک را به زندان می اندازید، ملکه انگلیس را از کار برکنار می کنید، رئیس جمهور آمریکا را بازنشسته می کنید و رئیس جمهور فرانسه را به آفریقا تبعید می کنید. بعد یک بارعام می دهید خودتان می نشینید بالای مجلس و به مخده تکیه می کنید، رئیس جمهور روسیه را می نشانید سمت چپ تان و رئیس جمهور چین را سمت راست تان و به پادشاهان و روسای جمهورکشورهای مختلف دستور می دهید که آهای پسر، شربت بیار واسه رئیس جمهور روسیه و آهای بچه، شیرینی بده خدمت رئیس جمهور چین….

پروین، خواننده خوش صدای قدیمی ترانه ای داشت که می گفت:

عشق من برتر از اندیشه خود/ در خیال از تو بتی ساخته ام

داده ام پیکر زیبای تو را / آنچنان جلوه که نشناخته ام

کلمه (خیالپرداز) را که در ادبیات جهان بی خود وضع نکرده اند!

کار، عار نیست!

آدم چقدر سکوت کند و صدایش درنیاید؟ همه چسبیده اند به این موضوع که خیابانهای تهران پر است ازکودکان کار، و دل می سوزانند برای بچه هایی که از دو سه سالگی ناچارند به خاطر فقر و نداری  کارکنند و پول دربیاورند.

ترا به خدا اینقدر از این کودکان خیابانی حمایت نکنید و لوس بارشان نیاورید. این بچه ها مرد کار و زندگی بار می آیند حتی اگر مرد نباشند و زن باشند!

در تمام دنیا حتی در خود ایران این نکته ضرب المثل است که کار عار نیست. چطور نوبت به بچه ها که می رسد عار می شود؟ بچه ها را داخل آدم حساب نمی کنید؟!

آقا بگذارید کارکنند، بگذارید زحمت بکشند تا وقتی بزرگ شدند قدر پول را بدانند.

به آقازاده ها و خانم زاده ها ایراد می گیرید که میلیون میلیون پول را مثل علف خرج می کنند و قدرش را نمی دانند. به این بچه ها هم که زحمت می کشند و پول درمی آورند یک جور دیگر ایراد می گیرید. آدم نمی داند از دست شما آدم های بهانه گیر چه خاکی به سرش بریزد؟

ول کنید این کودکان خیابانی را و بگذارید خوش باشند. اینها تا وقتی که کودک اند که می توانند فال حافظ بفروشند و زندگی خود را اداره کنند، بزرگ هم که شدند که شب به شب پول نفت شان را می آورند در خانه تحویل شان می دهند. چنین کودکانی دیگر چه غمی دارند؟!

کنترل حجاب در آمریکا…

خانم مهری سویزی، مدیرکل امور زنان وزارت آموزش و پرورش به ایسنا گفت که در راستای توسعه حجاب و عفاف برنامه هایی را در نظر داریم که تربیت ۲۵ هزار مدرس حجاب یکی از آنهاست و برگزاری ۱۲ هزار و۴۰۰ نشست دانش آموزی و پرسمان دینی، یکی دیگر از آنها.

وقتی آدم میزان بیکاری درکشورهای بزرگ جهان را مقایسه می کند با بیکاری در کشور ایران که به یک وجب زیر صفر رسیده است! ، دلش می خواهد دو بامبی بزند توی سر هر چی خارجی است.

چون اولا اگر عقلشان می رسید خارجی نمی شدند، ثانیاً اگر شعور داشتند می دانستند که زن یا دختر بالقوه یک قلمبه طلاست و از مغز سر تا نوک پایش می تواند اشتغال زا و پول ساز باشد بنابر این توی این رشته سرمایه گزاری می کردند. هم بیکاری را از کشورشان ریشه کن می کردند، هم خودشان به نان و نوائی می رسیدند.

صدها میلیون زن در جهان زندگی می کنند که می شود از جزء جزء پوشاک آنها ایراد گرفت و حتی از خندیدنشان پول درآورد. چگونه؟ برایتان مثال می زنم:

۲۵ میلیون خواهر را می توان استخدام کرد که صبح به صبح موهای دخترها را زیر ذره بین بگذارند و ببینند اثر نگاه نامحرم روی موها دیده می شود یا خیر؟!

۲۰۰ هزار خواهر را می توان مامور کرد که با کامپیوتر آنالیز کنند و ببینند جای نگاه های مشکوک چقدر عمق دارد و آنها را چه جوری می شود پاک کرد؟ اصلا قابل پاک کردن هست یا باید دختره را به صاحب نگاه شوهر داد و راحتش کرد؟!

دو میلیون نفر را می توان استخدام کرد که از رنگ لباس دخترها ایراد بگیرند. کم رنگ بود یک ذره مرکب بمالند بهش و پول مرکب و دستمزد کار را بگیرند و پررنگ بود جریمه ای خداپسندانه برای پررنگی در نظر بگیرند.

اگر خدای ناکرده لباسش مشکی نبود که واویلا. ازش بپرسند شنیده ای که می گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست یا نه؟ اگر شنیده بود، بابت اینکه ضرب المثل را می دانسته و به آن عمل نکرده جریمه بگیرند، و اگرضرب المثل را نشنیده بود می شود جریمه بی سوادی از او گرفت.

یک میلیون نفر را می توان بابت کنترل کفش استخدام کرد تا کنترل کنند که کف کفش طرف اغوا کننده نباشد و سه میلیون نفر را می توان  بابت کنترل جوراب استخدام کرد تا بررسی کنند که جوراب دخترها از لحاف کرسی نازک تر نباشد!

بعضی از این جوراب ها لامصب ها، توی همان نایلن و مغازه هم که هست  مردان را حالی به حالی می کند.

فروان دیده شده اند آقایانی که به جای اینکه بروند با یک دختر ازدواج کنند و متحمل کلی خرج و زحمت و خرده فرمایش شوند، یک جفت جوراب نازک زنانه خریده اند و در عالم خیال پای یک دختر تی تیش مامانی کرده اند و یک عمر با همان یک جفت جوراب و همان دختر خیالی سر کرده اند!

چهار میلیون خواهر را می توان با حقوق مکفی استخدام کرد که چادر دخترها را یواشکی کنار بزنند و قد دامن دختران را اندازه بگیرند. اگرکوتاه بود که فی المجلس یک تکه به آن وصله کنند و اگر بلند بود، زیادی اش را تاکنند، تا وقتی قد دختره بلندتر شد به دردش بخورد.

می دانید چند میلیون خیاط را می شود در چنین مرحله ای سرکارگذاشت و چند صد میلیون تومان می توان جریمه گرفت؟

این کار را در سال ۱۹۲۵ یعنی ۱۰۵ سال پیش در آمریکا هم می کردند و اگر امروز آمریکا یک ابرقدرت شده، نتیجه همان سخت گیری هاست!

باورتان نمی شود؟ به قول آقای احمدی نژاد: مدارکش موجود است و می توانید عکسش را همینجا ملاحظه فرمائید:

شاید بفرمائید خب! این اشتغال زائی فقط به درد خواهران می خورد، پس برادران چی؟

برادران را می توان با حقوق خوب استخدام کرد که در چند کیلومتری چنین مراکز کنترلی با تانک و توپ کشیک بکشند و مراقب باشند کسی به این منطقه حفاظت شده نگاه چپ نکند!

 

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.