در پاسخ به ادعای خانم جمیله ندایی

«نکته مهمتر مثل برنامه های رادیویی حامد احمدی که ادعای دفاع از حقوق مولفین را دارد از کار مولفان بی اجازه آنها و بی رعایت حقوق مولف استفاده غلط و نا به جا شده.»

این بخشی از نوشته‌ی خانم جمیله ندایی به بهانه‌ی مرور نمایشِ “شیطان همیشه قرمز نمی‌پوشد”و “جشنواره‌ی تئاتر ایرانی در لندن” است که در نشریه‌ی “شهروند” به تاریخِ هفده نوامبر ۲۰۱۶ منتشر شده است.

و اما توضیحاتِ من:

خانم ندایی متاسفانه بدون اشاره‌ی مستقیم و دقیق و کامل به موارد نقض حقوق مولف از سوی من، به شکلی غیرحرفه‌ای کلی گویی کرده‌اند و مدعی شده‌اند من در “برنامه‌های رادیویی” و این نمایش‌نامه “از کار مولفان بدون اجازه آن‌ها و بی رعایت حقوق مولف” استفاده‌ کرده‌ام. پس من به ناچار حدس زدم منظور ایشان چیست؛ گرچه مخاطبِ بی‌خبر چون احتمالن در جریان نمایش و برنامه‌های رادیویی مورد اشاره نیست، نمی‌تواند حدس بزند و صرفن قضاوت خواهد کرد.

اولین حدسِ احتمالن درست من از این قرار است: منظور از رعایت نکردن حقوق مولف در برنامه‌های رادیویی، استفاده من از صدای بیژن مفید در نمایشِ “و ناگهان…” ـ نوشته عباس نعلبندیان و به کارگردانی آربی اُوانسیان ـ است که در بخش “تنها در تاریخ” ـ نگاهی به زند‌گی عباس نعلبندیان” ـ در برنامه‌ی رادیویی “قدغن‌ها” ـ کارِ “شهیار قنبری” ـ از پرشین رادیو پخش شد. من پیش از برنامه برای خانم ندایی پیغامی فرستادم و از ایشان خواستم صدای این نمایش را که در آرشیو شخصی‌شان دارند در اختیار من بگذارند که ایشان هم پاسخ دادند و گفتند چنین نمی‌کنند. و چون حقوق مادی و معنوی این اثر فقط در اختیار یک شخص نیست، من از جایی دیگر صدای این نمایش را به دست آوردم و در برنامه‌ام پخش کردم که همان زمان هم خانم ندایی هیچ “اعتراضِ عمومی‌ای” به این موضوع نکردند و فقط در پیامی خصوصی از من پرسیدند صدای نمایش “و ناگهان…” را که فقط در اختیار چند نفر است، از چه کسی گرفته‌ای و حتا همان برنامه‌ای را که امروز مدعی هستند حقوق مولف را نقض کرده، روی صفحه‌ی “کارگاه نمایش” بر سایت “فیس‌بوک” قرار دادند!

در پرانتز این را بگویم که آقای بیژن مفید تنها بازیگر این نمایش بوده‌اند و حقوق معنوی اثر فکر می‌کنم که باید متعلق به عباس نعلبندیان ـ و خانواده‌اش ـ و آربی اُوانسیان باشد. درباره‌ی حقوق مادی‌اش هم تا آن‌جایی که می‌دانم اثر با سرمایه‌ی تلویزیون ملی ایران تولید شده که دیگر موجودیت ندارد تا بتوان از این مجموعه اجازه گرفت. [طبق گفته‌ی خانم ندایی صدای موجود توسط آقای مرتضا اردستانی ضبط شده و خانم شکوه نجم آبادی این صدا را به ایشان قرض داده‌اند و ایشان به همراهِ پسرشان مزدا فایل را به اصطلاح تمیز و قابل شنیدن کرده‌اند، اما فایلی که من در دست داشتم، کیفیت پائینی داشت و ارتقای کیفیت‌اش توسط آقای میلاد قبادی، از همکاران فنیِ برنامه‌ی رادیوییِ من، انجام شد.] و نکته‌ی دیگر این‌که کلِ استفاده از صدای این نمایش چیزی در حدود بیست و چند ثانیه بوده که باز فکر می‌کنم اگر استفاده کم‌تر از سی ثانیه باشد، شامل قانون کپی رایت نمی‌شود.

نمایش شیطان همیشه قرمز نمی پوشد

نمایش شیطان همیشه قرمز نمی پوشد

البته از آن برنامه نزدیک به دو سال گذشته است و این اشاره‌ی خانم ندایی به برنامه‌های رادیویی که در حقیقت یک برنامه بوده، به بهانه‌ی نوشتن یادداشتی بر نمایشِ “شیطان همیشه قرمز نمی‌پوشد” ـ نوشته‌ی من به کارگردانی داریوش رضوانی ـ است. حدسِ من درباره‌ی “نقض حقوق مولف” در این نمایش به این قرار است: در بخش‌هایی از نمایش از دیالوگ‌های نمایش‌نامه‌ی مشهور “زند‌گی گالیله” نوشته‌ی “برتولت برشت” استفاده شده. من به دو دلیل فکر نمی‌کنم این استفاده نقض قانون کپی رایت باشد. نخست به دلیل شکلِ استفاده از این اثر؛ در نمایش بازیگران کتابِ “زند‌گی گالیله” را به دست می‌گیرند و با اشاره به نام اثر و مولف‌اش بخشی از آن را روخوانی می‌کنند که به دلیل عدم استفاده از اثرِ قدیمی در ساختارِ اثرِ جدید و همین‌طور اشاره به منبع و مولف‌اش شامل نقض قانون کپی رایت نمی‌شود. و مهم‌تر از آن این‌که نزدیک به شصت سال از مرگ برشت می‌گذرد و فکر می‌کنم طبق قانون کپی رایت وقتی پنجاه سال از مرگ مولف گذشته باشد، دیگر استفاده‌ از آثارش به این شکل نقض قانون کپی رایت به حساب نمی‌آید. و نکته‌ی دیگر این‌که دیالوگ‌های استفاده شده از متنِ “زند‌گی گالیله” از روی ترجمه‌های موجود در بازار هم برداشته نشده و به همین خاطر حقوق مترجم یا ناشری نیز زیر پا گذاشته نشده.

در پایان واقعن متوجه نمی‌شوم که چه‌طور در ردای یک “منتقد تئاتر” بدون اشاره‌ی دقیق به موارد نقض حقوق مولف می‌توان برای مخاطبِ بی‌خبر از همه‌جا کسی را با عنوان ناقض قانون کپی رایت که لفظ خودمانی‌اش “دزد” است، معرفی کرد و نشریه‌ی محترمی مثل شهروند، بدون کم‌ترین تردید در این مورد، مطلبی کذب را منتشر می‌کند.

پی‌نوشت: من ابتدا به صورتِ خصوصی پاسخ مطلب خانم ندایی را دادم. وقتی حاضر به پذیرش اشتباه‌شان نشدند، جواب‌ام را بر فیس‌بوک عمومی کردم و زمانی که دیدم مطلب کذب سر از یک نشریه‌ی معتبر درآورده، بنا به حق طبیعی‌ام، می‌خواهم پاسخ من طبق قانون مطبوعات در شماره‌ی آینده‌ی “شهروند” و در همان صفحه منتشر بشود. پافشاری کردن بر اشتباه، صاحبِ ادعا را بی‌اعتبار می‌کند، اما حرفِ نوشته شده و ادعای کذب تا وقتی پاسخی مستدل نداشته باشد، به قوت خود باقی می‌ماند. پس این نوشتار پاسخی‌ست به ادعای خانم ندایی؛ و نه خودشان که دیگر متاسفانه نمی‌شناسم‌شان.

*حامد احمدی، نویسنده و برنامه‌ساز رادیو است.