۱

دهان هیچ کس را

دوست ندارم

که خونی باشد

مگردر شب یلدایی

اناری را

شکافته باشد

۲

شب یلدا را

ازاین روست

دوست می‌دارم

که خرامان خرامان می آید

و ما دانه‌های دل‌مان را

دانه دانه می‌شکافیم

۳

تو در شب یلدا

به من

ستاره هدیه کردی

و من

از آسمان پرستاره

فوج فوج

کبوتران را

۴

از شب یلدا پرسیدم:

از چه اندوهگینی؟

گفت:

ستارگانی می بینم:

که زندانی درازنایی شب من‌اند

۵

اگر بدانم:

که برمی‌گردی

تمام یلداها را

تا بانگ خروس

به انتظارت می نشینم

۶

بوسه‌هایت!

طعم انار شب های یلدا را می دهد

به شب یلدا

نزدیک شده‌ایم؟!

۷

شب یلدا یعنی:

زلف سپید

مادربزرگ

بر شانه‌های همیشه

سپید زمستان

۸

دانه‌های انار

برلب‌های یار

به شکوفه نشست

و بوسه‌ای

برگونه‌های گلفام‌اش

به سرخی گرائید

۹

من بوسه‌ای را

از لبان سرخ‌‌ات دزدیدم

و  تو!

یلداهایم را

از نگاهم

۱۰

در شب یلدا

می‌خواهم!

در سپیدی نگاهت

تا بانگ خروس بنشینم