خانم دکتر هود فر،

با درود،  این نامه را در پی سخنان جنابعالی که در گردهمایی “حمایت از سعید ملک پور”  در تاریخ  ۳ فوریه ۲۰۱۷ در دانشگاه تورنتو ایراد گردیده ارسال می کنم.

شما در بخشی از سخنانتان که فیلم آن در صفحه ی  فیس بوکی : We Support Iran-Canada Relations   پخش شده چنین گفته اید:

«در ارتباط با مساله یی  که در کامیونیتی ایرانی شکاف انداخته ……مثلن در مورد خود من اگر سفارت کانادا در ایران وجود داشت، بلافاصله پس از دستگیری می توانستم با آنها تماس بگیرم و مورد خودم را با آنان در میان بگذارم و چه بسا به آن درجه نمی رسید که به زندان اوین بروم. بنابراین در اینجا می خواهم که همصدا شوم با آنانی که از باز شدن سفارت  پشتیبانی می کنند. به هر جهت فکر می کنم که داشتن یک کانال ارتباطی بین دو دولت متخاصم هم خوبست.

در این رابطه، هنگامی که با بازجویم  بحث می کردم (در زندان) به من گفتند: آنها (کانادا) بودند  که سفارت را  بستند (خانم هودفر با خنده ی کنایه آمیز!). این دولت کانادا بود که که تصمیم گرفت سفارت را ببندد.

فاکتور دیگری که می توانیم در اینجا از آن بگوییم ….گذاشتن پیش شرط است  (برای باز شدن سفارت)، اما مذاکرت بین المللی اینگونه انجام نمی گیرد. شما شرطی را (برای مذاکرات) اینگونه الحاق نمی کنید بلکه  انتظار برخورد خوب دارید (از طرف مقابل) و برخورد خوب مهم است.

من می خواهم از شما تشکر کنم. افراد بسیاری در کارزار برای آزادی من شرکت کردند که به سرانجام رسید…………….»

توضیح: مطالب عنوان شده در پرانتز از من است.

خانم دکتر هودفر، پیش از پرداختن به سخنان شما یادآوری سه نکته را ضروری می دانم:

۱ـ نخست بسیار خرسند و شادمانم که تلاش های فردی و گروهی ایرانیان و مجامع آکادمیک و اجتماعی ـ فرهنگی آمریکای شمالی بالاخره به بار نشست و ما همگی شاهد رهایی شما از چنگ عوامل بی رحم جمهوری اسلامی (ج. ا.) که پایبند هیچ گونه اصول و ضوابط انسانی، اخلاقی و حقوقی نیستند، هستیم. چرا  که خاطره ی آنچه که ج.ا. بر سر روانشاد زهرا کاظمی آورد، همه ی کسانی را که دغدغه ی سلامتی و آزادی شما را داشتند بسیار نگران و مضطرب کرده بود.

۲ـ همانطوری که این جانب به سهم و توان خود پیگیر آزادی هر چه سریعتر شما با تکیه بر اصول انسانی و حقوقی  بودم (دوست ارجمند آقای دکتر پیام اخوان آگاهند) همواره پیگیر آزادی آقای سعید ملکپور هم بوده ام. امیدوارم نه فقط ایشان بلکه تمامی زندانیانی که به واسطه ی سلطه و دیکتاتوری ج.ا. با دلایل پوچ و واهی روزها و ماه ها و سالها را در دخمه ها و سیاه چال های رژیم ولایت  فقیه سپری می کنند، هر چه زودتر آزاد گردند و مردم ایران سرانجام  آزادی و رفاه و آسایش را که بیش از ۳۷ سال است از آنان دریغ  شده دوباره در آغوش گیرند.

۳ـ تصمیم به  سرگشاده بودن این نامه به دلیل بیانات شما در یک نشست عمومی بوده است.

خانم دکتر هودفر! پس از مقدمه ی فوق و در همین ابتدا یادآور شوم که به باور من سخنان شما در نشست مذکور  بسیار نادرست و ناامید کننده و تاسف بار است.

سخنانتان نادرست است از این بابت که به هیچ وجه با حقایق تاریخی و روز ایران انطباقی ندارد و از یک فرد آکادمیک که با بررسی و تحلیل مسایل به صورت علمی و تطبیقی آشنایی کامل داشته انتظار می رود که در بیان نظرات، بویژه در اموری چنین  با اهمیت، با روش علمی و دقیق سخن رانده و با دلیل و مدرک راهکار ارایه نماید. شما به خوبی به یاد دارید که کشور کانادا در دوران حکومت ده ساله ی آقایان کریتین و پال مارتین دارای گسترده ترین  روابط سیاسی و اقتصادی با ج. ا. بود و سفارت هر دو کشور باز و فعالیت داشت.

اکنون از شما این پرسش را دارم که چگونه با دایر بودن سفارت کانادا در تهران و وجود روابط حسنه بین دو دولت ایران و کانادا و تازه با روی کار بودن رییس جمهور “میانه رو و اصلاح طلبی” همچون محمد خاتمی روانشاد خانم زهرا کاظمی ژورنالیست ایرانی ـ کانادایی  در جولای ۲۰۰۳ (تنها ۱۹ روز پس از دستگیری) در زندان اوین پس از تجاوز جنسی به قتل می رسند و فرزند ایشان آقای استفان هاشمی حتا نتوانست پیکر مادر گرامیش را به کانادا بیاورد؟!

درست مانند شما، روانشاد زهرا کاظمی هم چه بسا به دنبال راهی بود که به سفارت کانادا در تهران برود و برای خلاصی از دژخیمان اوین از آنها یاری جوید، اما شوربختانه جنایتکاری چون “قاضی” سعید مرتضوی هرگز به وی چنین امکانی را نداد. علاوه بر آن پس از آنکه آن بانوی محترم در اوین به قتل رسید سفارت کانادا در تهران هم نتوانست کوچکترین گامی  برای رسیدگی به پرونده ی قتل  وی و یا حتا بازگرداندن پیکر وی به کانادا بردارد! می دانید چرا؟

چون در جمهوری اسلامی ایران مانند دین اسلام همه ی قوانین  یک طرفه است. شما می توانید به اسلام وارد شوید ولی راه برگشت ندارید! یک تبعه ی جمهوری اسلامی هم در صورت پذیرفتن تابعیت کشور دیگر همواره از سوی ایران  یک ایرانی  تلقی شده و تابعیت ثانوی وی از سوی جمهوری اسلامی هیچگاه به رسمیت شناخته نمی شود! با همین ترفند بود که ج.ا. پس از قتل روانشاد زهرا کاظمی هیچگاه خود را پاسخگوی سفارت کانادا در تهران ندانست.  به خاطر می آورم شب هایی را که برای رسیدگی به این جنایت در میدان مل لستمن تورنتو گرد هم می آمدیم و با روشن کردن شمع از دولت کانادا می خواستیم که اقدامی در پیگیری این جنایت انجام دهد، ولی بی فایده بود.

بنابرین ادعای شما مبنی بر «اگر سفارت کانادا درایران وجود داشت، بلافاصله پس از دستگیری می توانستم با آنها تماس بگیرم و مورد خودم را با آنان در میان بگذارم و چه بسا به آن درجه نمی رسید که  به زندان اوین بروم” بر پایه ی دلایل فوق کاملن مردود و نادرست است و با واقعیت کوچکترین همخوا نی ندارد.

سست و بی پایه بودن استدلال شما با نگاهی گذرا به لیست گروگان های دو تابعیتی که هم اکنون در زندان های جمهوری اسلامی در شرایط  بسیار ناگواری بسر می برند بیشتر به چشم می آید. برای نمونه آقای احمد رضا جلالی پزشک ایرانی – سوئدی که ده ماه است در زندان بسر می برد و به اعدام محکوم شده ! مورد دیگر خانم نازنین زاغری  دو تابعیتی انگلیسی – ایرانی است که از۱۵ فروردین در زندان است و به ۵ سال حبس محکوم  شده است. شما خوب می دانید که کشور انگلستان و سوئد هر دو در تهران دفتر نمایندگی دارند و سفارت انگلستان با داشتن پشتوانه ی بنگاه قدرتمند سخن پراکنی بی بی سی هنوز نتوانسته کاری برای خانم زاغری بکند!

اما از همه مضحک تر گروگان گیری آقای نزار زکا تبعه ی لبنانی- آمریکایی است که بیش از یکسال و نیم پیش با دعوت شهین مولاوردی (مشاور حقوقی حسن روحانی) به تهران آمده و سر از زندان های ج.ا. درآورده است. بد نیست بدانید که کشور لبنان علاوه بر داشتن سفارت روابط بسیار حسنه ای هم با ج.ا. دارد!

در حقیقت روش و دستور کاری جدید رژیم گروگان گیر جمهوری اسلامی دستگیری سیستماتیک دو تابعیتی ها برای نیل به خواسته ها و اهداف پلید و شرم آور رژیم ولی فقیه در تهران است و چیزی که در این زمینه برای آنان ارزش ندارد حمایت و پشتیبانی سفارت های متبوعه ی این گونه قربانیان است. چرا  که  بنیان فکری رژیم اسلامی در تهران بر اساس نفی و انکار حقوق بین المللی حقانیت و مصونیت سفارت خانه ها استوار شده  و عملکرد و رفتار ۳۷ ساله ی ج.ا. خود گواه محکم این مدعا است.

خانم دکتر هودفر، جنایات رژیم جمهوری اسلامی به همینجا ختم نمی شود. برای نمونه به یاد شما می آورم  که از ابتدای سال جاری مسیحی تاکنون به ازای هر ۹ ساعت یک نفر در ایران اعدام شده است. یا توجه شما را به گزارش خانم نرگس محمدی از زندان اوین که کانون مدافعان حقوق بشر در ۴ فوریه امسال منتشر کرده جلب می کنم. از جنایات و جنگ افروزی ها و اعمال تروریستی دیگر این رژیم در سوریه و منطقه ی خاورمیانه و …. گذر می کنم که خود حکایتی است بسیار غم انگیز.

خانم دکتر هودفر! آیا می دانید “قاضی” سعید مرتضوی (مسئول قتل روانشاد زهرا کاظمی) کیست؟ مرتضوی کسی است که دستور به تجاوز و کشتار جوانان اسیر شده در سیاه چال کهریزک را در پی تقلبات انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ داد.  ضمنا بد نیست به یاد شما بیاورم که سعید مرتضوی جنایتکار بعدها برای خدماتش از سوی مقامات بالای ج. ا. تشویق گردیده و ترفیع مقام یافته  و به ریاست سازمان تامین اجتماعی هم رسید! ایشان در مقام ریاست تامین اجتماعی سرگرم  دزدی و زدوبند و چپاول دارایی های عمومی شد و یکی از یاران و شرکای بزرگ وی در این سمت جدید کسی نبود جز فاضل لاریجانی  آخرین رایزن فرهنگی  در سفارت ج.ا. در اتاوا!

بله خانم دکتر هودفر! سخنان شما ناامید کننده و تاسف بار است چون درخواست برقراری روابط با کشوری را دارد که “دیپلمات های” آن یک مشت سپاهی جانی و دزد هستند که پرونده ی هر کدام از آنان با کمی جستجو قابل پی گیری است. جهت اطلاع  آقای فاضل لاریجانی، رفیق و شریک مرتضوی جانی به همراه دیگر همکاران گمنام امام زمان شاغل در سفارت ایران در کانادا، دست به تاسیس”فاطمیه” و “مرکز فرهنگی” در اتاوا  و تورنتو زد  تا در پوشش آن به  جمع آوری خبر و جاسوسی از ایرانیان مقیم کانادا بپردازند و خانواده و آشنایان آنان در ایران را  مورد اذیت  و آزار و فشار قرار دهند و یا بعدها برای هر کدام از آنان پرونده سازی کرده تا در صورت بازگشت به ایران بر آنان همان رود که بر سر روانشاد کاظمی رفت. آیا شما به راستی خواهان باز شدن پای چنین جانیانی در کانادا آنهم تحت پوشش مصونیت های دیپلماتیک هستید؟

می دانم که با برخورد نزدیک با این قبیل افراد در ایران ـ و بخصوص در زندان ـ به خوبی با شیوه ی تفکر و روش زندگی آنان از نزدیک آشنایی حاصل کرده اید. از این رو برایم بسیار باور نکردنی است که بانویی تحصیلکرده چون شما خواهان حضور چنین افرادی در پوشش های دیپلماتیک آن هم در کانادا باشد! چون همانطوری که می دانید روش انتخاب افراد برای پست های مهم دولتی بویژه در خارج از ایران چیزی نیست جز سرسپردگی بی چون و چرا به رژیم ولایت فقیه و اجرای دستوراتی که از جانب “ولی امر مسلمین”  صادر می شود.

به یاد نمی آورید که چگونه در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی با انتقال محمدحسین عادلی (رییس کل قبلی بانک مرکزی ایران) به سمت سفیر ایران در کانادا  (۱۹۹۵-۱۹۹۹) مقدمات و زمینه سازیها  برای خروج پول های چپاول شده ی مردم ایران تنها چند سال بعد به وسیله ی افرادی چون محمود خاوری با استفاده از تجربیات بانکی عادلی فراهم گردید؟ آیا شما خواهان بازگشت چنین افرادی در پوشش سفیر و دیپلمات به اتاوا هستید؟

آیا نمی دانید که بسیاری از افرادی که در خارج از ایران به وسیله ی جوخه های ترور رژیم اسلامی به قتل رسیدند با استفاده از همین مصونیت های دیپلماتیک و از طریق سفارت خانه های ج.ا. به خارج اعزام و سپس به ایران بازگردانده شدند؟

مادامی که حکومتی چنین سرکوبگر و جانی در ایران بر سر کار است چه تضمینی وجود دارد که سرسپردگان آن با استفاده از مصونیت های دیپلماتیک و با سوءاستفاده از  معافیت ورود و خروج محموله های دیپلماتیک از بازرسی های امنیتی و گمرکی اقدام  به ورود و خروج هر وسیله و سند، و یا خلافی نکنند؟

لطفن نگویید که این معافیت ها شامل کشورهای دیگر هم می شود چون در دنیا فقط یک کشور وجود دارد که به سفارت خانه های دیگر کشورها حمله می کند و پس از غارت اموال و دارایی، آنها را به آتش می کشد!

در دنیا فقط یک کشور وجود دارد که هنرمندان تبعیدی خودش را به دلخراش ترین شکلی با چاقو ترور کرده و یا مخالفانش را در روز روشن و در اماکن عمومی به رگبار گلوله می بندد.

در دنیا فقط یک کشور است که قطعنامه های سازمان ملل را به سخره می گیرد و به نمایندگان آن با بی احترامی برخورد می کند و نام این کشور جمهوری اسلامی است.

خانم دکتر هودفر! بسیار تاسف برانگیز است که شما پس از آزادی و در حالی که در کشور کانادا در کمال امنیت و آسایش به سر می برید سخنان بازجویان نابکار و  جانی و دروغگوی سپاهی  و وزارت  اطلاعات  رژیم اسلامی را که فقط جرات و توانایی گفتگو و بحث و مجادله با یک زندانی نگون بخت دست و پا بسته و در کنج انفرادی قرار گرفته را دارند، به عنوان سند راست گفتاری خود تلقی کرده و از آن غم انگیزتر این که با پوزخند و ضمن تایید سخنان یاوه ی بازجوی خود به دولت کانادا  که شما را در پناه خود گرفته خرده  می گیرید و مسئولان آن را استهزا می کنید!

آیا شما جسارت و جرات آن را در زندان داشتید که به بازجوی خود در پاسخ این سخن یاوه اش  بگویید که یکی از دلایل تصمیم دولت کانادا در بستن سفارتش در تهران ترس و بیم بجا از حمله ی مشابه چماق داران و بسیجی های دولت ج.ا. به سفارتش پس از وقوع حمله به سفارت بریتانیا در تهران بود؟!

البته بسیار خوشحالم که چنین جسارتی به خرج نداده و بی گدار به آب نزدید چون حتمن سرنوشتی تلخ چون روانشاد زهرا کاظمی در انتظارتان بود.

خانم دکتر هودفر بسیار تاسف بار است که شما پا را از برگزار کنندگان آن نشست فراتر گذارده و خواستار از سرگیری روابط دیپلماتیک کشور کانادا با  جمهوری جهل و جنون و جنایت بدون هیچ پیش شرطی شده اید!

شما عنوان کرده اید که “مذاکرت بین المللی” این گونه انجام نمی گیرد! بله کاملن با شما موافقم. هیچ یک از مردم و کشورهای دنیا اعمال نادرست و ناشایست و خلاف عرف دیپلماتیکی را که ج.ا. تاکنون انجام داده مرتکب نمی شوند. پس آن قانون جهان شمولی که شما از آن نام می برید نمی تواند شامل یک رژیم غیر قابل پیش بینی و فاسد و یاغی گردد. استدلال شما به این می ماند  که فرد سالم و عاقلی با یک دیوانه به مسابقه ی شطرنج بنشیند؟!

در پایان مایلم بر این نکته تاکید کنم که امنیت و منافع ملی کشور کانادا با داشتن طولانی ترین مرز حفاظت نشده با کشور ایالات متحده ی آمریکا و به عنوان بزرگترین شریک بازرگانی اش ایجاب می کند که در داشتن رابطه ی سیاسی و بازرگانی با جمهوری اسلامی ایران که بیش از ۳۷ سال است پرچم آمریکا را به آتش می کشد و یا با پای کوفتن بر آن به نماد ملی آن بی احترامی می کند و به صورت هیستریک شعار مرگ بر آمریکا  را سر می دهد، با احتیاط  و دوراندیشی برخورد نماید. سیاستی که هم اکنون به وسیله ی دولت خردمند و هوشمند کانادا دنبال می شود.

خانم هودفر گرامی، گفتنی در این باره بسیار است، اما با این امید که هر چه زودتر شاهد دیدن سخنان اصلاح شده و جبران اشتباه  شما در یک نشست عمومی دیگر باشیم در اینجا به این مختصر اکتفا می کنم.

یک بار دیگر شادمانی خود را از بازگشت صحیح و سالم شما به کشور کانادا که امنیت و آسایش شهروندانش را مقدم بر هر چیزی می داند، ابراز می دارم.

با آرزوی امنیت و آسایش متقابل برای تمامی عزیزانمان در ایران.

با احترام

تورنتو ۷ فوریه ۲۰۱۷