از اینجا، از آنجا، از هر جا / ۱۰۱

 

بخش اول

پس از تأسیس دانشکده ادبیات در دانشگاه تهران (۱۳۱۳ خورشیدی)، تعدادی از اساتید برجسته ی رشته ی ادبیات و زبان فارسی اقدام به پژوهش، بازخوانی، تصحیح، شرح و چاپ متون ادبیات سنتی کردند و هدف از این کار این بود که خواندن این متون را برای علاقمندان، دانشجویان و پژوهشگران راحت تر و فهم و درک آن را سهل تر کنند. بدیهی است برای انجام یک چنین حرکت درست آکادمیک و علمی احتیاج به همکاری، کوشش و ممارست اساتید برجسته و فاضلی بود که علاوه بر تسلط به زبان و ادب فارسی از روش های علمی و تدوین کارهای پژوهشی به روش اعمال شده در دانشگاه ها و موسسات علمی خارج کشور، اطلاع کامل داشته باشند. از جمله اساتیدی که در این راه کارهای شایسته و درستی انجام داده اند می توان از استاد فروزانفر که خود بنیانگذار این نهضت تحقیقی بود و اساتید دیگری چون دکتر ذبیح الله صفا، دکتر محمدجعفر محجوب، دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر پرویز ناتل خانلری و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی نام برد.

پس از چندی که از این حرکت علمی و دانشگاهی سپری شد، انجام چنین کاری به یکی از ابزارهای اظهار فضل و دانش تبدیل گردید و با تداوم آن در سال های بعد هر کسی که درصدد بود تا مایه ی اندک دانش ادبی خود را به رخ دیگران بکشد، یکی از کارهایی که انجام می داد، اصلاح و تدوین و چاپ یکی از این متون ادبیات سنتی زبان فارسی بود. در ادامه ی این کار چه بسا نادرست و غیرآکادمیک، ما در حال حاضر ده ها تدوین و چاپ از دیوان حافظ داریم که افراد شناخته شده یا گمنام بر آن مقدمه نوشته و یا به عنوان مصحح و پژوهشگر اشعار این شاعر بزرگ ادبیات فارسی را به سعی خود منتشر کرده اند. کتاب “حافظ به سعی سایه” نیز یکی از این گونه کارها است.

سایه در سال ۱۳۶۳ کار تنظیم و تدوین دیوان حافظ را بر مبنای سلیقه و شناخت خود آغاز کرد و در حین انجام این کار بود که در سال ۱۳۶۶ به آلمان رفت و در شهر کلن اقامت گزید. این کتاب سرانجام در سال ۱۳۷۳ با عنوان “حافظ به سعی سایه” توسط انتشارات توس و چشم و چراغ (کارنامه) در تهران منتشر شد و از آن تاریخ به بعد در قطع های مختلف به چاپ های مکرر رسید ولی تاکنون کسی به نقد حساب شده و علمی این کتاب نپرداخته است.

حال اگر بدانیم که اولین بار دیوان حافظ در سال ۱۷۹۱ میلادی (۲۲۸سال قبل) در کلکته هند توسط یک انگلیسی به نام مستر جان، چاپ شده است، شاید مطابق رسم معمول باید گفت که این کار تصحیح و چاپ های مکرر دیوان حافظ هم کار انگلیسی ها است.

حافظ شاعر بزرگ و استثنایی زبان و ادب فارسی حدود ۶۵ سال عمر کرد و تعداد ۴۶۰ غزل از او باقی مانده، یعنی به طور تقریب او ماهی یک غزل سروده است. بدیهی است تعداد غزلیات سروده شده توسط حافظ بیش از اینها بوده است ولی او یا نمی توانسته در زمان حیاتش همه ی اشعار خود را جمع کند و یا اینکه این کار را کرده ولی نسخه ی کامل آن از بین رفته است. علت اساسی اینکه حافظ در زمان خودش حدس زده می شود اشعارش را جمع نکرده، مضامینی است که این شاعر متعهد و بزرگ در غزلیاتش به کار برده که سرتاسر آن اشاره به ناهنجاری ها و رفتارهای متضاد حکومت رانان، ریاکاران و دین فروشان زمان او است. نسخه های باقی مانده از دیوان حافظ به علل مختلف تفاوت هایی باهم دارند و به همین علت پژوهشگران و محققان درصدد یافتن نزدیکترین واژگان اصلی به شعر این شاعرند که در سروده های او ایهام و کنایه حرف اول را می زند. به همین دلیل تصحیح دیوان حافظ باید با رعایت اصول علمی، پژوهشی، زبان شناختی، شعرشناسی، عرفان شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی و اشراف بر رویدادهای زمان حیات او صورت بگیرد و این جامعیت در هر فرد یا گروهی جمع نیست که بتواند کامل ترین و درست ترین تصحیح را از دیوان خواجه شیراز به عمل آورد.

مصححان و پژوهشگران دیوان حافظ را می توان به سه دسته تقسیم کرد.

دسته اول آنهایی هستند که از سواد، دانش کافی، روش تحقیق و اصلاح متون برخوردارند و نسخه تصحیح شده ی آنها قابل قبول و استناد دانش پژوهان و محققان است. از این گروه می توان به نسخه های چاپ شده توسط محمد قزوینی، دکتر خانلری، رشید عیوضی، سلیم نیساری و خطیب رهبر اشاره کرد.

دسته ی دیگر، افرادی هستند که دارای سواد و اطلاع جامع اند ولی از لحاظ روش تحقیق تسلط به این کار ندارند. از این گروه می توان حافظ های چاپ توسط انجوی شیرازی، جلالی نائینی، مسعود فرزاد و بهروز ثروتیان را نام برد.

دسته ی سوم از افرادی که به تدوین و چاپ دیوان حافظ مبادرت ورزیده اند، آنها از روی ذوق و علاقه ی شخصی به این کار پرداخته اند و دیوان چاپ شده توسط این گروه براساس اصول علمی و شناخت روش تحقیق نبوده است. تعداد افراد گروه سوم بسیار زیاد است. از میان آنها می توان دیوان های حافظ چاپ شده توسط سایه و الهی قمشه ای را ذکر کرد.

در این بحث به طور اختصار به بررسی و نقد دیوان حافظ که توسط هوشنگ ابتهاج (سایه) تدوین گردیده و انتشارات کارنامه آن را با سلیقه و کیفیت خاصی به بازار داده است، می پردازم و نظر خوانندگان و علاقمندان را به نکاتی جلب می کنم که در تصحیح و تدوین این گونه آثار ضروری است.

ما در تصحیح دیوان حافظ نمی توانیم بر مبنای سنجش نسخه های مختلف (آن هم چاپ شده) فتوا دهیم که این واژه بهتر است یا آن. در این باره باید بیشترین تکرار یکنواخت واژه ها را در نسخه ها بپذیریم نه آن که بر مبنای فتوا یا سلیقه و گرایش و تخصص شعری خودمان انتخاب اصلح انجام دهیم. سایه برمبنای آواشناسی، تطبیق هجاهای بلند و کوتاه، رمز موسیقی کلمات، هم وزنی هجاها، کهنه بودن واژگان، صناعات شعری و سرانجام با خط مشی انتخاب ذوقی خود، دیوان حافظ را تدوین کرده است. با این اصول هر خواننده ای می تواند دیوان حافظی براساس ذوق و سلیقه ی خود تدوین کند. چون با این روش، تدوین دیوان حافظ به علم حافظ شناسی و روش تحقیق اصولی احتیاج ندارد. مختصر ذوقی می طلبد و حوصله ای و نامی آشنا که ناشری براساس آن، کتاب را چاپ کند و خیالش از فروش راحت باشد.

سایه علاوه بر ذوقیات شخصی ذکر شده، اقرار می کند که در تدوین دیوان حافظ از ذوق، سلیقه و حدسیات دکتر شفیعی کدکنی نیز استفاده کرده است. تدوینگر در مقدمه ی کتاب گفته نسخه های علامه قزوینی و دکتر خانلری را ملاک کار خود قرار داده و آنها را با هم تطبیق داده و نسخه ی خود را تدوین کرده است. سایه حتی اقرار کرده که برای رفع بعضی از تناقض ها و انتخاب شعرها، با اهل نظر بحث های فراوانی داشته است. او از این افراد اهل نظر نام کسی را عنوان نمی کند ولی گویا یا این اهل نظر احتمالا استاد شفیعی کدکنی، شاگردان و اطرافیان او بوده اند، در غیر این صورت چه اشکالی داشته است که ایشان در دورانی که گفته می شود هیچ کار گروهی در فرایند تحقیق و پژوهش در ایران امکان پذیر نیست، از انجام این کار گروهی پرده برمی داشت و اسامی این افراد اهل نظر را اعلام می کرد تا دل همه را شاد کند که بالاخره یکی توانست یک گروه ادبی هم نظر را در کنار هم گرد آورد که لااقل در یک بیت حضرت حافظ اتفاق نظر داشته باشند، نه دشمنی و خراب کردن یکدیگر…

ادامه دارد

غزلی منسوب به حافظ

غزلی منسوب به حافظ در کتاب “حافظ به سعی سایه” آمده است ولی با توجه به ضعف مفهومی و سبک شعرهای حافظ و عدم بلاغت سروده، به طور قطع این شعر از حافظ نیست.

کارم ز دور چرخ به سامان نمی رسد

خون شد دلم ز درد و به درمان نمی رسد

با خاک ره ز روی مذلت برابرم

آب رخم همی رود و نان نمی رسد

پی پاره ای نمی کنم از هیچ استخوان

تا صدهزار زخم به دندان نمی رسد

سیرم ز جان خود به سر راستان ولی

بیچاره را چه چاره چو فرمان نمی‌رسد

از آرزوست گشته گر انبار غم دلم

آوخ که آرزوی من ارزان نمی‌رسد

یعقوب را دو دیده ز حسرت سپید گشت

وآوازه‌ای ز مصر به کنعان نمی‌رسد

از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده‌اند

جز آه اهل فضل به کیوان نمی‌رسد

از دستبرد جور زمان اهل فضل را

این غصه بس که دست سوی جان نمی‌ رسد

حافظ صبور باش که در راه عاشقی

هر کس که جان نداد به جانان نمی‌رسد

اخبار کتاب و تازه های نشر

*سی امین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از تاریخ ۱۳ تا ۲۳ اردیبهشت ماه ۹۶ در شهر آفتاب برگزار می شود. با توجه به اینکه این بار دوم است که این نمایشگاه در این شهرک فرهنگی استقرار می یابد، ساخت بسیاری از غرفه ها و امور زیرساختی در حال انجام است. شهر آفتاب در بزرگراه خلیج فارس، نرسیده به عوارضی تهران ـ قم قرار گرفته است.

علاقمندان به اطلاعات بیشتر می توانند از وبسایتtibf.ir  دیدن کنند.

در هفته دوم فروردین ماه ۹۶، سه رمان “ریگ روان”، “گزارش یک مرگ” و “ملت عشق” پرفروش ترین کتاب های بازار نشر ایران (تهران) بوده اند. در میان این کتاب ها می توان گزارش یک مرگ نوشته ی گابریل گارسیا مارکز را که با ترجمه ی لیلی گلستان به بازار عرضه شده است، پراهمیت تر دانست. این کتاب توسط انتشارات مرکز با بهای ۹۸۰۰ تومان به بازار آمده است.

این رمان روایت کشته شدن جوانی به نام سانتیاگو ناسر به دست دو برادر را بیان می کند، مرگی که بعد از گذشت بیست سال هنوز در حال بررسی است.

نکته ارزشمند و جالب این کتاب آن است که جلد کتاب با عکسی از مجموعه عکس های “درهای بی کلید” عباس کیارستمی طراحی شده است. قابل ذکر است که این کتاب با ترجمه ی مترجم های دیگر قبلا منتشر شده بود ولی این بار آن را نشر مرکز به بازار داده است. این نوع عرضه کردن کتاب های ترجمه شده توسط ناشران و مترجمان گوناگون هم یکی از کارهایی است که به علت عدم رعایت قوانین کپی رایت در کشور ما صورت می گیرد و چندان هم درست و پسندیده نیست.

تفکر هفته

شما برای خودتان چه مقدار ارزش قائلید؟ به نظر شما اصولا آدم باید برای خودش ارزش و بهایی در نظر بگیرد؟ بدیهی است جواب این گونه سئوال ها همواره مثبت است. هر کس در کار و زندگی خود جایگاهی دارد و به آن فخر می کند. اینجا صحبت از نوع شغل، میزان درآمد و سطح سواد و تحصیلات نیست. صحبت از فضیلت انسانی و شخصیت ذاتی است. هرگز با کسانی که برای شما ارزش قائل نیستند، مراوده و رفت وآمد نداشته باشید. این حرکت شما تفاخر و خودخواهی نیست. این کار پاسخ به یک نیاز است؛ نیاز به حرمت و شخصیت، که هر کسی برای خود آن را درنظر می گیرد و برای حضور در جمع از خانواده گرفته تا اجتماع، آن را وجه تمایز خود با دیگران می داند. اگر این گونه ارزش گذاری ها از خانواده و اجتماع رخت بربندد، نظام ساختاری بسیاری از چیزها به هم می ریزد.

ملانصرالدین در تورنتو

در محضر استاد بزرگوار حضرت ملانصرالدین در گوشه ی دنجی که در شهر تورنتو پیدا کرده بودیم نشسته بودیم و باهم از ارزش های فرهنگی صحبت می کردیم. موضوع گفت وگو به اینجا کشید که بهترین متنی که در این روزها از رسانه های مختلف خوانده اید، چه بوده است؟ استاد گفت: من چند روز پیشتر در رسانه ها انشای یک پسر ده ساله ی کرد را خوانده ام که بسیار تکان دهنده بود. معلمش از او خواسته بود که “فواید گاو بودن” را بنویسد، او نوشته بود:

« با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیا و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت می کشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما اکنون کجا بودیم. اکنون قلم به دست می گیرم و انشای خود را آغاز می کنم… البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم درمی یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد. من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که دیگر آدم نیست. بله گاو است. هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشا باشد. بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم، ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد. مثلا در مورد همین ازدواج، وقتی گاوی که پدر خانواده است می خواهد دخترش را شوهر دهد، نگران جهیزیه اش نیست. نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید برود اضافه شخم بزند. هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست. گاوها آنقدر عاقلند که می دانند بهترین سال های عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند… گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند. شما تاکنون یک گاو معتاد دیده اید؟ گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم دخترها و زن ها شود؟ آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند. تاکنون شما گاو بیکار دیده اید؟ آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟ تاکنون دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟ آیا تاکنون دیده اید گاوی همسرش را کتک بزند؟ هیچ گاوی رشوه نمی گیرد. هیچ گاوی اختلاس نمی کند. هیچ گاوی خیانت نمی کند. هیچ گاوی دروغ نمی گوید. پس دیدید که گاو خیلی فایده ها دارد. پوشاک مان از گاو است. خوراکمان از گاو است. شیر و پنیر و کره و خامه… ولی با این همه منافع یاد شده هیچ گاوی نگفت: من… بلکه گفت: ما … اگر بخواهم هنوز هم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشا می خورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند. اما به نظر من مهمترین فایده ی گاو بودن این است که دیگر آدم نیست.»