تورنتو در روزهای ۱۸،۱۹و۲۰ نوامبر ۲۰۱۶ میزبان نشست آسیب شناسی اپوزیسیون بود که توسط “آینده ایران” برگزار شد. در این نشست سه روزه که در پنل های اقتصادی، زیست محیطی، زنان، سیاسی و اجتماعی برنامه ریزی شده بود، سخنرانان حضوری و یا مجازی شرکت داشتند. متن زیر سخنرانی دکتر سیاوش اسدپور است در پنل مربوط به وضعیت زنان ایران.

در برنامه ریزی های کلان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جمعیت از نظر کیفیت و کمیت مهم ترین عامل است چرا که جمعیت از یک طرف مصرف کننده و از طرفی تولیدکننده است. و هم آهنگی رشد جمعیت و ساختار و کیفیت آن با ابزار و عوامل توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و زنان نیمی از این جمعیت را تشکیل می دهند.

 

دکتر سیاوش اسدپور

وضعیت زنان ایران و سیر تاریخی آن

در زمان هخامنشیان زنان حق ارث و مالکیت داشتند و آثار باقیمانده در تخت جمشید نشانگر شغل و حقوق و موقعیت اجتماعی زنان است.

در زمان ساسانیان زن شخصیت حقوقی نداشت و تحت سرپرستی مرد خانواده بود، اما در چنین موقعیتی پوراندخت دختر بزرگ اردشیر ساسانی تاج بر سر نهاد و قدرت را بار دیگر به خاندان از هم پاشیده ساسانی بازگرداند.

در زمان قاجار زنان در جایگاه پائین تری قرار داشتند. از تحصیل خبری نبود و قطعا یک درصد زنان مالکیت داشتند. در سال ۱۳۰۴ زنان باسواد ۳درصد بودند. در آن زمان سوادآموزی زنان مخالف با اسلام و ضدفرهنگ تلقی می شد و بر این باور بودند که زنان توانایی آموزش ندارند به طوری که بعضی از زنان با سواد، سواد خود را پنهان می کردند. زنان بیشتر اوقاتشان را در خانه می گذراندند و به خانه داری و امور فرزندان مشغول می شدند. در خیابان ها جدایی جنسیتی وجود داشت. ازدواج زودهنگام دختران رایج و طلاق برای مردان آسان و چندزنی مجاز بود و نگاه زنان به وضعیت خود پذیرش سرنوشت و تسلیم بود.

روحانیون که عهده دار امور آموزشی و تربیتی جامعه و برقراری عدالت اجتماعی بودند تعیین کننده هنجارهای زمان بودند. زنان گاهی حرکت هایی را در تاروپود جامعه به صورتی غیرمنسجم انجام می دادند، مانند مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه که در امور سیاسی کشور دخالت می کرد و طاهره قره العین که زنی مذهبی بود و ناگهان بدون حجاب به میان مردان رفت و همان شد که جانش را از دست داد و تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه که روایات و مشاهدات خود را از آن چه زنان از دست خواجه های زشت و نامطلوب می کشیدند به رشته تحریر درآورد.

در این میان انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ اتفاق افتاد و مفاهیم جدیدی از جمله عدالت اجتماعی، آزادی و برابری، سکولاریسم و حکومت مردم سالار را مطرح کرد ولی به دلیل مخالفت روحانیون هرگز جامه ی عمل به خود نپوشید و وضعیت زنان را تغییر چندانی نداد.

 

دوران پهلوی

رضاشاه پس از ملاقات با مصطفی کمال در ترکیه به تجددگرایی و تحکیم زیرساخت های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی پرداخت و در این میان نمی توانست زنان را که نیمی از جمعیت بودند نادیده بگیرد.

آموزش و اشتغال زنان به عنوان اهرم پیشرفت اجتماعی و اقتصادی مورد تأکید قرار گرفت، ولی همچنان زنان نیمه مردان بودند. رهبری خانواده با مردان بود و زنان مکمل مردان بودند.

در این زمان رضاشاه دستور کشف حجاب اجباری را صادر کرد و به دانشگاه تهران دستور داد که زنان را در دانشگاه بپذیرند، ولی به دلیل سلطه روحانیون و فرهنگ مذهبی حتی رضاشاه رغبتی نداشت که زن و دخترانش را بی حجاب بیرون بیاورد. پسرانش را برای تحصیل به خارج فرستاد ولی به دخترانش چنین اجازه ای نداد. در هر صورت برداشتن حجاب و روبنده اجرا شد و بعد از رضاشاه نیز ادامه یافت.

دوران پهلوی دوم، دوران شکوفایی تاریخ زنان ایران بود و آن چه که رضا شاه آغازگر آن بود به نتیجه نشست و زنان آزاده ای پا به عرصه فعالیت های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی گذاشتند.

در سال ۱۳۲۲ صفیه فیروز و هاجر تربیت و دیگرانی که ذهنیات مشابه داشتند حزب زنان را تأسیس کردند و سپس با تشکیل حزب دمکرات ادامه یافت که نهایتا به تأسیس شورای زنان انجامید و ریاست آن را صفیه فیروز به عهده داشت. این فعالیتها ادامه یافت تا تشکیل سازمان های صنفی زنان از جمله زنان پرستار و انجمن زنان حقوقدان و بالاخره در سال ۱۳۳۵ فدراسیونی از ۱۴ سازمان زنان به نام سازمان همکاری انجمن های زنان به ریاست شاهدخت اشرف پهلوی اعلام موجودیت کرد.

انقلاب سفیدشاه، فضای سیاسی و اجتماعی را برای زنان تغییر داد. بیستم مرداد ۱۳۴۴ سازمان های عضو شورای عالی زنان آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات مجلس اعلام کردند و بعدا کنگره آزاد زنان و آزادمردان نمایندگانی را برای انتخابات برگزید و از آنان حمایت کرد که شش تن به عضویت مجلس شورا و ۱۰ نفر به عضویت سنا درآمدند. در این دوران زنان آزاده ای پا به عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی گذاشتند از جمله هاجر تربیت کانون بانوان را تأسیس کرد و خانم فرخ رو پارسا، نخستین وزیر زن، به آموزش دختران پرداخت، و مهرانگیز دولتشاهی که دکترای حقوق داشت، نخستین سفیر زن شد، و ابتهاج سمیعی تا پایان رژیم نماینده مجلس بود.

در دوم آبان مهرانگیز منوچهریان لایحه قانون خانواده را به مجلس برد. قانون خانواده منوچهریان بر اساس برابری کامل زنان و مردان تهیه شده بود که به غائله ای عظیم از طرف روحانیون منجر شد. روحانیون مهرانگیز منوچهریان را تکفیر کردند و دولت ایشان را از مجلس اخراج کرد و بعدا قانونی مشابه در سال ۱۳۴۶ به مجلس تقدیم شد که مورد تصویب قرار گرفت، ولی این قانون در مقایسه با قبلی آن به شیری بی یال و  دم و اشکم شبیه شده بود. آن چه در لایحه منوچهریان بود چند همسری، مهریه، متعه، و ازدواج موقت و واگذاری کودکان یتیم به مردان لغو، و میزان ارث زنان و مردان را برابر می دانست. آن چه که امروز هنوز محقق نشده است.

در قانون سال ۱۳۴۶ بسیاری از موارد را در برنداشت و در مورد همسر دوم و حضانت فرزندان، این امر به دادگاه ارجاع داده می شد.

به همت همین آزادزنان، سازمان زنان ایران در کلیه استان ها تشکیل شد و کمیته های آموزش حرفه ای، مشاوره حقوقی- سوادآموزی و تنظیم خانواده را در برداشت. مجمع عمومی تهران سیاست کلی را تعیین می کرد و مهناز افخمی چهارمین دبیرکل سازمان زنان ایران بود.

مهناز افخمی که دوران تحصیلی مقدماتی و دانشگاهی خود را در امریکا گذرانده بود و در محیط کار و تحصیل تجربیات فراوانی داشت به ایران آمد و در دانشگاه ملی به تدریس ادبیات زبان انگلیسی پرداخت. در آن زمان دختران دانشجو در پی کسب آزادی های فردی و اجتماعی نشأت گرفته از غرب بودند، ولی کماکان به نسبت های خانوادگی و اجتماعی حاکم بر آن وابسته بودند و نهایتا به دنبال زندگی آزاد و مستقل تر از گذشته می گشتند. مهناز افخمی همراه با شاگردانش اولین انجمن دختران دانشجو را تشکیل داد که در راه شناسایی حقوق زنان و آزادی های فردی و اجتماعی آنان و کسب حمایت دولت قدم های ارزنده ای برداشت.

مهناز افخمی از حمایت شاهدخت اشرف پهلوی برخوردار بود و از طرف او به نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد گمارده شد و توانست نام ایران را به عنوان یک کشور مترقی در امور زنان معرفی نماید. او به ایران بازگشت و با کمک شوراهای تهران و شهرستان ها به این نتیجه رسید که باید قوانین قدیمی که ناقض حقوق زنان بودند تغییر یابد. در آن زمان زنان به دنبال تصویب قوانینی بوده اند که می تواند در تغییر زندگی آنان اثرگذار باشد، از جمله قانون متمم خانواده که در سال ۱۳۴۶ تصویب شد و همچنین قانون گذرنامه که زنان باید برای مسافرت از شوهرانشان اجازه بگیرند که امیر عباس هویدا با احتیاط در مقابل روحانیون قانونی را تصویب کرد که زنان یا با اجازه شوهر، یا دادستان می توانستند سفر کنند.

پادشاه ایران همیشه از برابری حقوق زنان با مردان دفاع می کرد ولی روحانیون به رهبری خمینی با اصل آزادی بیان و حق شرکت در انتخابات آنان به مخالفت شدید برخاستند و بعد از اعلام اصول انقلاب شاه و مردم در سال ۱۳۴۱ مخالفت شدت گرفت که به تبعید آقای خمینی منجر شد و دنباله آن به شورش ۵۷ رسید و بالاخره آن چه که شاه ایران از آن می ترسید اتفاق افتاد و جالب این که بسیاری از خانواده ها از جمله انجمن های زنان با خمینی همراه گشتند.

بعد از پیروزی روحانیون تمام آن چه برای آزادی و برابری زنان و مردان کوشش شده بود نقش بر آب شد.

مردم ایران که در سایه خفقان شدید و استبداد مذهبی قرار داشتند چشمشان به فعالیت سازمان های بین المللی زنان و همچنین فعالیت زنان آزاده خارج از کشور بود. در این مدت جمهوری اسلامی در چندین کنفرانس بزرگ از جمله کنفرانس زنان در چین و کنفرانس جمعیت و تنظیم  خانواده در قاهره مصر که به وسیله سازمان ملل متحد برگزار می شد شرکت کرد و در این کنفرانس ها همه کشورها متعهد شدند که با تصویب قوانین و گسترش فعالیت های اجتماعی بتوانند حداقل هایی در مورد زنان و حقوق برابر آنها را تضمین نمایند که تاکنون جمهوری اسلامی در انجام این اقدامات ناتوان بوده است و چه بسا بسیاری از امور زنان در محورهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی وضعیت اسفباری را تجربه می کنند.

 

پیشنهادات

زنان که بازیگران کلیدی در فرایند توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی می باشند از فقیرترین فقرا هستند. بنابراین برداشتن همه ی انواع تبعیضات نسبت به زنان پیش شرطی برای ریشه کنی فقر، افزایش و ترویج رشد اقتصادی و تضمین خدمات پر کیفیت بهداشتی و تولیدمثل و توازن بین جمعیت و منابع می باشد.

 

توانمندسازی زنان و بهبود شرایط و مقام آنان

دستیابی به برابری و عدالت بین زنان و مردان و تواناسازی زنان به منظور تحقق بخشیدن به کلیه قابلیت های خود. مشارکت زنان در فرایند سیاست گذاری و تصمیم گیری در همه ی جنبه های زندگی اقتصادی- سیاسی و فرهنگی به عنوان تصمیم گیرندگان، سیاستگذاران، شرکت کنندگان و استفاده کنندگان فعال و حصول اطمینان از این که همه زنان و مردان خدمات تحصیلاتی و آموزشی لازم را برای برآوردن نیازهای اولیه انسانی و برخورداری از حقوق بشری خود دریافت نمایند.

ترویج تحصیلات و آموزش و ایجاد مهارت و شغل برای زنان و از میان برداشتن همه ی روش های تبعیض آمیز به زنان. همچنین تبعیضات در محل کار و تبعیضاتی که به دسترسی زنان به اعتبارات مالی، کنترل روی دارایی و تأمین اجتماعی اثر می گذارد.

 دولت باید کلیه اقدامات جهت از بین بردن تمام اشکال استثمار و بدرفتاری، ایجاد ترس و وحشت و خشونت علیه زنان، نوجوانان و دختران را به عمل آورد.

 همچنین با برداشتن همه اشکال تبعیض بر ضد دختربچه ها از جمله توجه به مشکل فرهنگی و ریشه ای ارجحیت فرزند پسر، امکانات فرهنگی و آموزشی لازم در مورد ارزش فرزند دختر را فراهم نمایند.

دولت مؤظف است که همه امکانات آموزشی و تحصیلی و مراقبت های بهداشتی و امکان فعالیت های اجتماعی، اقتصادی و آموزشی را برای همه ی اقشار جامعه به منظور جلوگیری از قتل های ناموسی فراهم نموده و با تصویب قوانین لازم با این گونه خشونت ها به شدت برخورد نماید. و با ایجاد تمهیدات لازم بتواند از ازدواج های آزاد و با رضایت کامل طرفین اطمینان حاصل نماید.