نسرین جوانفر

چندی پیش ایمیلی از دوستی به دستم رسید که به پیوست ویدیو کلیپی از یک مصاحبه تلویزیونی داشت. مصاحبه تلویزیونی پیرامون اتهامات، محاکمه و مجازات کانادایی ایرانی تباری بود که به جرم تهیه و فروش سانترفیوژهایی که ممکن است برای پیشبرد اهداف اتمی حکومت ایران مورد استفاده قرار بگیرد دور می زد. گرچه مصاحبه شونده نه به نیابت از طرف کنگره ایرانیان که از طرف “گروه تورنتو ایرانیانز” مورد پرسش قرار می گرفت، اما از آنجا که ایشان همزمان رییس هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا هم هستند، لازم دیدم در این مورد سئوالاتی مطرح کنم تا شاید با گشایش بحث در این زمینه بتوان در زنده نگاه داشتن اهمیت وجود کنگره ایرانیان و نقش آن در بهبود وضعیت زندگی ما در این سرزمین گامی دوباره برداشت.

بسیاری از فعالان جامعه ما در تورنتو یا شاهد شکل گیری کنگره بوده اند و یا خود در شکل گیری آن نقش اساسی داشته اند. بسیاری با تلاش و پیگیری فراوان ساعتها وقت و هزینه صرف شکل گیری چنین تشکلی کردند و از آنجا که این نهاد باید به عنوان یک نهاد مستقل و دموکراتیک به حیات خود ادامه می داد، سکان آن را به دست منتخبین مردم دادند و وظیفه خود را انجام شده تلقی کردند. تعدادی نیز علیرغم اعتقاد به انتخابات دموکراتیک، بنا به دلایل مختلف چالش های یک حرکت دموکراتیک را تاب نیاوردند و  البته با نیت خیر در نیمه راه استعفا داده به قول خودشان عطایش را به لقایش بخشیدند و با این کار مانع از بروز شکاف های عمیق در میان هیئت مدیره کنگره شدند. تعدادی نیز با همه مشکلات و چالش های موجود با تعهد به دوران انتخابی خود در این نهاد فعال باقی مانده اند و  در این راه از صرف مال و وقت  خود دریغ ندارند.

به گمان من علیرغم محدود بودن فعالیت های کنگره و از آن مهمتر به دلیل ضعف این نهاد در اطلاع رسانی به جامعه، ما از فعالیت های آن اطلاع چندانی نداریم، اما از آنجا که سیستم سیاسی کانادا وجود چنین نهادهایی را ضروری می داند و به فعالیت این گونه ارگانها بیش از فعالیت افراد به صورت فردی بها می دهد، با اطمینان می توان از نقش مثبت آن در این مدت کوتاه از حیاتش یاد کرد. بعد از اعلام موجودیت کنگره و متعاقبا اعتراض به وزیر امور مهاجرت کانادا در ارتباط با سخت گیریهای بی دلیل در صدور ویزا برای ایرانیان، همه دیدیم که این موانع برداشته شد و تا حدی نیز به امور سفارت کانادا در تهران رسیدگی شد. به تازگی کنگره دست به ابتکاری جالب زد و از همه انجمن ها و نهادهای ایرانی دعوت کرد تا نماینده ای برای دیدار با وزیر امور مهاجرت بفرستند تا از اهمیت اختصاص دادن بودجه های دولتی به این نهادها با وزیر صحبت کنند. چنین ارتباطاتی با دولت های استانی و فدرال کانادا به جامعه ما وجهه ای شایسته می دهد و برای همگان امکان نقش داشتن در تعیین امکانات بیشتر برای این جامعه را فراهم می کند. پس لازم است که فعالیت های کنگره و بخصوص آنها که قبول مسئولیت می کنند تا نقش های عمده تری به عهده بگیرند، مورد نظر نه تنها اعضا که همه جامعه ایرانی – کانادایی باشد. نظارت بر موضع گیری در مورد مسائل سیاسی در ایران نیز بخشی از این مقوله است. آیا کنگره ایرانیان کانادا چه به صورت رسمی از طرف کنگره و چه به صورت شخصی از طرف اعضای هیئت مدیره می توانند در مورد مسائل ایران و حساسیت های موجود اظهارنظر کنند؟ امیدوارم آنها که در این رابطه صاحب نظرند و از ابتدا در شکل گیری کنگره نقش اساسی داشته اند به این سئوال پاسخ دهند و از آن مهمتر هیئت مدیره فعلی کنگره است که باید پاسخگوی این پرسش باشد.

با توجه به شرایط سیاسی موجود در ایران،  به اعتقاد من ایرانی در هر کجای دنیا که باشد بین سنگ و صخره گیر کرده. از طرفی حکومت آقای احمدی نژاد است و ولایت فقیه و سپاه پاسداران، از طرف دیگر قدرت نظامی آمریکا است و احتمال اشغال سرزمین مادری و طرح جدید تقسیم و غارت منافع خاورمیانه. هر دو بلای خانمان سوزی است که یکی شعله هایش را “خودی” برافراشته و دیگری جهنمی است که قرار است توسط بیگانه و به بهانه فرونشاندن آتش دیگر به پا شود.  در چنین شرایطی دفاع از هر عاملی که به نوعی مربوط به یکی از این دو راه ویران کننده باشد باید از طرف هر فردی که مسئولیتی اجتماعی پذیرفته مردود شناخته شود.(از جمله درخواست دفتر آقای مریدی نماینده مردم ریچموندهیل برای گسترش تحریم ها علیه دولت ایران است که خود به مطلبی جداگانه نیاز دارد).  و یا اظهارنظرهای رییس هیئت مدیره کنگره ایرانیان در مورد عدم حضور فعال جامعه ایرانی در دفاع از فردی که به خاطر سرپیچی از این تحریم ها مورد مجازات قرار می گیرد. گرچه در مصاحبه فوق هم مصاحبه کننده و هم مصاحبه شونده سعی داشتند چنین وانمود کنند که مسئله دفاع از حقوق مدنی یک شهروند کانادایی ایرانی تبار مطرح است و بس ولی خودبخود در ذهن شنونده چنین تداعی می شد که چرا تا به حال کسی به داد آنها که قربانی سوء تفاهمات فرهنگی بوده اند و با از هم پاشیده شدن خانواده هایشان مدتها زندانی بوده اند، نرسیده؟ چطور در مورد جوانانی که به خاطر نداشتن اوراق هویت و تقاضای پناهندگی در زندانها هستند حرفی زده نشده؟ چرا اشاره ای به وضعیت چند نفری که به قصد دیدار خانواده شان به ایران رفتند و هرگز اجازه بازگشت و خروج از ایران را نیافتند و چه بسا که همچنان دربند هستند نشده. شاید جا داشت که کنگره در ابتدای شکل گیری پرونده مظنون مورد نظر با ارسال نامه ای رسمی و با حفظ مواضع بی طرف فقط از دولت کانادا درخواست می کرد که با رعایت قوانین حقوق بشر و با استناد به موازین حقوقی قانون اساسی کانادا و به دور از اعمال فشار و شکنجه با فرد مظنون برخورد کند. به نظر من چنین درخواستی در چارچوب وظایف کنگره می گنجد؛ همانگونه که کنگره ممکن است درخواست کند که دادگاههای خانواده و مدنی کانادایی با هر مرد ایرانی به صورت تبعیض گونه و با استناد به قانون مردسالاری حاکم بر فرهنگ ما برخورد نکرده و هر مورد را به جای خود مورد بررسی قرار دهد. و یا این که از حقوق اقتصادی بازرگانانی که به خاطر ترس از بازداشت و زندانی شدن در کانادا، دست از تجارت با ایران کشیده و دچار مشکلات مالی شده و قادر به تامین زندگی خود نیستند دفاع کند و از دولت کانادا بخواهد که با ایجاد تسهیلاتی به این دسته از کانادایی های ایرانی تبار کمک کند تا جایگزینی برای فعالیت های اقتصادی شان پیدا کنند تا بتوانند از عهده تامین مخارج زندگی شان برآیند. چنین درخواست هایی کمک به حفظ منافع فردی و اجتماعی جامعه ما است ولی موضعگیری هایی نظیر آنچه در مصاحبه شنیده می شود با چنین سیاستی فاصله زیاد دارد.

متاسفانه این دومین باری است که کنگره نوپای ما با چنین مشکلی مواجه می شود. به نظر من در شرایطی که جامعه رو به رشد ما در کانادا هنوز راه درازی تا قدرتمند شدن در پیش دارد، چنین اشتباهاتی می تواند منجر به ورود لطمات جبران ناپذیر به توان لابی کردن ما در میان دولتمردان کانادایی شود. فراموش نکنیم که یکی از وظایف کنگره قدرت تاثیرگذاری در شکل گیری قوانینی است که به نفع جامعه ایرانی باشد. هستند گروه ها و اقلیت هایی که مدتهاست به این کار مشغولند و در حیطه رقابت های اجتماعی موجود در سطح جامعه کانادا، منتظر دیدن چنین اشتباهاتی از طرف نمایندگان جامعه ما و بخصوص در چارچوب کنگره هستند. گرچه معلوم و مشخص است که مصاحبه شونده به نمایندگی از طرف کنگره در این مصاحبه شرکت نکرده ولی به راحتی نمی توان بین مصاحبه شونده ای که خود را عضو “تورانتو ایرانیز” می خواند و در عین حال رییس هیئت مدیره کنگره هم هست، تفاوت زیادی قائل شد. این تفاوت نه از طرف جامعه ایرانی قابل اعمال است و نه از طرف جامعه کانادایی. این یا آن سیاستمداری که ما امیدواریم با رییس کنگره ایرانیان آشنایی داشته باشد، نمی تواند بین او و گفته های او به عنوان عضوی از یک گروه و یا مقامی که جامعه به او داده تفاوتی بگذارد. هر کس که برای هر مدت و منتخب هر گروه کوچک یا بزرگی می شود باید به یاد داشته باشد که چهره اجتماعی او به او مسئولیت هایی می دهد که او موظف به رعایت آن است. کنگره ایرانیان کانادا راه سختی تا به اینجا پیموده و راهی به مراتب سخت تر در پیش رو دارد. نهال تازه به خاک نشسته را در معرض توفان نباید گذاشت.