(پایان غم انگیز نهاد کنگره ایرانیان کانادا)

 

پیش درآمد

بی گمان یکی از پیامدهای  بسیار سهمگین و زیانبار حکومت ۳۹ ساله ی روحانی ها و ولی فقیه در ایران رانده شدن و مهاجرت چندین میلیون ایرانی نخبه، تحصیلکرده و ثروتمند از سرزمین مادری است. انبوه آوندها و انگیزه های گوناگونی را می توان برای کوچ ناخواسته ی بسیاری از ما ایرانیان در گذر این سالها برشمرد.

نبود آزادی های بنیادی و سیاست های زن ستیزانه، افزایش روزافزون دیکتاتوری و خودکامگی حکومتگران، کمبود و کاهش چشمگیر مراکز آموزشی و دانشگاهی نام آور و ارزشمند، سختگیری و ایجاد مزاحمت  و محدودیت برای پیروان ادیان دیگر و تنزل آنان به شهروندان درجه دو، ایجاد مانع و دشواری فراوان برای سرمایه داران و کارآفرینان در زمینه ی فعالیت های صنعتی ـ تولیدی  و اقتصادی سالم، و در مجموع نبود هرگونه چشم اندازی برای آینده یی بهتر از جمله دلایل مهمی هستند که مهاجرت ایرانیان را در طی این سالها همواره شتاب داده است.

جمهوری اسلامی در اوایل برای ایرانیان مهاجر اهمیتی قایل نبود و خشنود بود از این که ترک وطن آنان باری را از دوش حاکمان برداشته است!  اما همگام با رشد روزافزون شمار ایرانیان مهاجر در خارج کشور و موفقیت هایی  که بسیاری از آنان در جوامع میزبان به دست آوردند رفته رفته نگاه و توجه حکومتگران تهران و نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی آن به جایگاه ویژه و نقش ایرانیان در خارج کشور در زمینه های گوناگون جلب شد. رژیم جمهوری اسلامی که توانسته بود با سرکوب و کشتار و به بند کشیدن بسیاری از مخالفان داخلی بر اوضاع داخلی چیره شود، به مرور متوجه ی خطراتی شد که می توانست به وسیله ی ایرانیان مهاجر در ابعاد بین المللی ایجاد گردد. از این رو بخش بزرگی از دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی رژیم سرگرم برنامه ریزی و طراحی برای یافتن راه هایی برای مقابله با خطراتی شدند که تهدیدی برای موجودیت و آرامش خاطر جمهوری اسلامی می باشند.

نخستین راهکار و چاره یی که به وسیله ی ارگانها و نیروهای جاسوسی و اطلاعاتی ج.ا. برای مقابله با تهدیدهای ایرانیان مهاجر از همان آغاز و در طول این سال ها اندیشیده شده،  جلوگیری از هرگونه تشکل و یا سازماندهی ایرانیان در پوشش هر نام و یا هدفی است. در کنار این، هدف اصلی متلاشی کردن هر نهاد و یا سازمانی که موفق شده جانی گرفته و یا پای بگیرد نیز دستور کاری نهادهای امنیتی رژیم در گام های بعدی است. از دید آنها به اجرا درآوردن این برنامه ها چندان هم  دشوار به نظر نمی رسد. چرا که بسیاری از ایرانیان مهاجر علیرغم زندگی در خارج هنوز پیوندهای خویشاوندی و مالی با سرزمین مادری خود دارند، لذا به اندازه ی کافی  “گرویی” در نزد حکومت باجگیر  ج.ا. دارند تا نیروهای امنیتی بی رحم و بی ضابطه ی آن بتوانند در هنگام لزوم آن را علیه کسانی که خارج از “اصول و ضوابط”  دلخواه حکومتگران ایران رفتار کرده اند، به کار گیرند.

از سویی دیگر رژیم ج.ا. با  دستگیری و به بند کشیدن برخی از ایرانیان مهاجر در هنگام بازگشت به ایران به بهانه های پوچ و ساختگی با هراس افکنی به گسترش فرهنگ ترس و وحشت در میان آنان دامن می زند. رژیم با این کار هزینه های شرکت در گردهمایی ها و یا عضویت در هر گروه و دسته یی را در خارج چنان بالا می برد تا نهایتن از ورود هر ایرانی در خارج از کشور به هر نهاد و یا سازمانی جلوگیری کند. بنابراین ایرانیان از وحشت درگیر شدن با نهادها و نیروهای تودرتوی خونخوار و غیر پاسخگوی امنیتی رژیم  از هر چه که عنوان تشکیلات و یا سازمان و یا گروه است دوری گزیده تا مبادا در هنگام بازگشت و دیدار از ایران  سر و کارشان به مراکز بی ضابطه و مخوف  امنیتی رژیم بیفتد.  بی جهت نیست که عبارت “من عضو هیچ گروه و یا سازمانی نیستم” نقل دهان و تکیه کلام بسیاری از ما ایرانیان است!

تجربه ی نهاد کنگره ی ایرانیان کانادا

بی تردید یکی از نمونه های بارز درستی گفتار و مدعای فوق سرنوشت غم انگیز نهاد کنگره ایرانیان کانادا در تورنتو است که حدود ده سال از تأسیس آن می گذرد. این نهاد که با هدف و برنامه ی سازماندهی و متشکل کردن ایرانیان کانادایی و شناساندن فرهنگ و تمدن و ویژگی ها و قابلیت های ایرانیان مهاجر به دیگر شهروندان کانادایی و در نهایت حفاظت از منافع ایرانیان کانادایی تأسیس شده بود، بنا بر دلایل پیش گفته نه تنها نتوانست به آن چه می خواست دست یابد، بلکه هم اکنون با تبدیل شدن به ابزاری  برای لابیگری برای رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی به کلی از چشم ایرانیان کانادا افتاده است. کاهش چشمگیر تعداد اعضای این نهاد و شمار اندک شرکت کنندگان در برنامه های کنگره در دو سال گذشته به خوبی نشان دهنده ی سقوط آزاد  و فروپاشی نهاد کنگره است.

نپیوستن گسترده ی ایرانیان در تورنتو به این نهاد در ابتدا، بر پایه ی هراس افکنی های ج.ا. که در پیش به مهمترین موارد آن اشاره شد راه را چنان هموار کرد تا دست نشاندگان و طرفداران ج.ا. با سود جستن از ناآگاهی و بی سیاستی و کج اندیشی برخی از نیروهای خودی بتوانند با هیاهوی تبلیغاتی و جنجال های رسانه ای در دو سال پیش عملن سکان رهبری و هدایت کنگره را در تورنتوی بزرگ به دست بگیرند. در نتیجه ی این رویکرد،  فردی که توانسته بود در انتخابات دو سال پیش برای هیات مدیره ی جدید با سوءاستفاده از دسترسی به فهرست اسامی اعضای کنگره پیشاپیش به تبلیغات انتخاباتی برای خودش اقدام کند، نهایتن موفق شد تا  با پشتیبانی برخی افراد خام اندیش یکی از بیشترین آرا را ازآن خود کند!

با وارد شدن طرفداران ج.ا. به درون هیات مدیره ی کنگره راه برای انواع خلافکاری ها و زیر پا گذاشتن اصول و مواد اساسنامه ی نهاد باز شد و کار تا آنجا پیش رفت که در سال گذشته و پیش از برگزاری مجمع عمومی کنگره بزرگترین مهندسی و تخلف انتخاباتی به اجرا در آمد. هیات مدیره ی سال گذشته که برای فرار از معرکه یی که خود در برپایی آن بیشترین نقش را داشت ساعت شماری می کرد و بی تابانه  انتظار پایان کار دوران مدیریتش را می کشید، برای جلوگیری از مشکل به حد نصاب نرسیدن جلسه ی مجمع عمومی سالیانه ی کنگره یک روز پیش از برگزاری مجمع اقدام به حذف بیش از یکصد و پنجاه عضو نهاد کرد. با ارتکاب این خلاف آشکار تعداد اعضای نهاد کاهش چشمگیری یافت و لابی گران توانستند به آسانی با تعداد کم مجمع عمومی سالیانه را برگزار کرده و افراد و نیروهای خودشان را بر کرسی های هیات مدیره بنشانند.

جالب است که اعضای حذف شده بیشتر از چندین سال عضو کنگره بودند و این عمل خلاف هنگامی صورت گرفت که به اعتراف رئیس هیات مدیره ی آن زمان (فاش گوئی اخیر آقای ارسلان کهنمویی پور) افرادی به صورت اتوبوسی در روز انتخابات در سال گذشته به ناگهان به عضویت کنگره در آمدند و همزمان رأی هم دادند! همچنین آقای کهنمویی پور اخیرن و پس از یک سال بالاخره فاش کرده اندکه در آن هنگام به این کار خلاف اعتراض کرده، اما دیگر اعضای هیات مدیره به ایشان گفتند که “ارسلان بگذار این انتخابات انجام شود و بریم دنبال کار و زندگی مون”! متاسفانه ایشان هم به این کار خلاف تن داده و بر آن مهر تائید زده و در پایان همگی آنان پس از برگزاری نمایش انتخابات عکس دسته جمعی یادگاری هم گرفته اند!

در نتیجه ی مماشاتی از این دست، خلافکاران و متقلبان  به قدرت رسیده چنان جسارتی پیدا کردند  که در طول سال گذشته هر خلاف ممکن  دیگری که تصور آن می رفت را  مرتکب  شده و شأن و مقام نهاد کنگره را به چنان درجه یی در نزد افکار عمومی ایرانیان و کانادایی ها تنزل دادند که امروزه از آن به عنوان بازوی تبلیغاتی ج.ا. در کانادا  یاد می شود.

حاصل چنین فرایندی ترویج و نهادینه کردن فرهنگ مهندسی انتخابات و دستکاری آرا در کنگره است که از دست آوردهای ۳۹ ساله ی جمهوری اسلامی در ایران بوده است.  از  دیگر آثار زیانبار این سقوط و هرج و مرج می توان به  شگرد جدید لابی گران با سرپوش “انتخابات الکترونیک” اشاره کرد.

البته توسل به هر حیله و دست آویزی برای مخفی نگه داشتن تعداد واقعی اندک اعضای کنونی این نهاد که در تضاد آشکار با  ادعاهای پوچ و گوشخراش پشتیبانی ۱۶ هزار نفره ی ایرانیان کانادا از عملکرد  یکی دو ساله ی آنان است، حداقل برای امثال ما قابل فهم و درک است، اما آنان بایستی به این پرسش ساده پاسخ دهند:  کسانی که پز جمع آوری ۱۶هزار امضای نامعلوم و ناشناس را می دهند چرا نمی توانند حداقل ۸۰۰  نفر از این ۱۶ هزار نفر را به عضویت کنگره در بیاورند؟! مگر نه این که تمام تلاش این هیات مدیره در یک سال گذشته به صورت دربست تحقق اهداف پتیشن کذایی بازگشایی سفارت ج.ا. بوده است؟  پس چرا حتا ۵ در سد از آن امضا کنندگان هم به کنگره روی خوش نشان نداده و عضو آن نشده اند؟!

این چه نهادی است که ۱۶ هزار امضا جمع می کند، اما نمی تواند ۵% امضاء کنندگان را به سوی خود جلب و جذب کند؟ پس یا آن ۱۶ هزار امضا نادرست است و یا  ادعاهای هیات مدیره ی خود منصوب پوچ و بی پشتوانه.

البته بر من و آنانی که دستی در کار دارند پوشیده نیست که ترکیب و درستی آن ۱۶ هزار امضا بنا بر شواهدی به زیر سئوال رفته و افزون بر آن و بنا بر آن چه که گفته شد، آن تعداد امضا هم نتوانسته وجاهت و مقبولیتی عمومی برای هیات مدیره ی کنونی به ارمغان بیاورد!

در این که برخی از هموطنان عزیزمان با بسته شدن سفارت جمهوری اسلامی از خدمات کنسولی محروم شده و با تنگناهایی روبرو  شده اند، شکی نیست، اما می دانیم که مسئول نخستین این تنگناها و کمبودها مانند بسیاری از موارد دیگر خود دولت جمهوری اسلامی است که با بی خردی و بی تدبیری ( شاید برای رژیم  فایده یی دارد!)  سفارت سلطان نشین عمان را به عنوان دفتر حفاظت منافع خویش تعیین کرده! جالب است که عمان در اتاوا سفارت نداشته و کارمندان آن از واشنگتن به امور کانادا رسیدگی می کنند!  بنابراین کنگره می بایستی برای حل فوری مشکلات کنسولی ایرانیان کانادا پیش از همه گریبان وزارت خارجه و دولت ج.ا. را برای این ندانم کاری عمدی می گرفت نه این که با دادن آدرس غلط به هموطنان به سراغ دولت کانادا و مجلس آن برود که در این تصمیم گیری نقشی ندارند!

مگر بیش از ۳۸ سال نیست که خدمات کنسولی ایرانیان آمریکایی در واشنگتن و سفارت پاکستان انجام می شود؟ آیا همین روش هم نمی توانست برای ایرانیان کانادا در نظر گرفته شود؟ آیا هیات مدیره ی خودمنصوب نمی توانست چنین خواسته ی به حقی را که در اندازه و توان این نهاد و بسیار دست یافتنی تر بود دنبال و پی گیری نماید؟

اما به نظر می رسد که  شوق و اشتیاق بی اندازه ی لابی گری برای جمهوری اسلامی چنان اختیار را از برخی ربوده که به جای پرداختن به چنین راهکار ساده ای، کنگره ی کوچک و نوپای ایرانیان کانادا را به ناگاه  به دفتر نمایندگی حفاظت منافع جمهوری اسلامی تبدیل کرده تا به خیال خود بتوانند به نام ایرانیان – کانادایی هر درخواست نادرست و ناشایست و لابی گرانه ی دیگر را در مقام “سخنگوی” ایرانیان – کانادایی به رسانه های کانادایی و مقامات دولتی کانادا ارایه دهند. غافل از این که  دست اندرکاران کانادایی آگاه تر از آنان بوده  و در موارد حساس با پرسش از تعداد اعضای واقعی کنگره بی پایه بودن ادعای نمایندگی ایرانیان – کانادا را همواره به رخ آنان کشیده اند!

نمایی دیگر از دورویی و دو دوزه بازی هیات مدیره ی خودمنصوب کنونی سوء استفاده از تصاویر مجامع گذشته ی کنگره که شمار شرکت کنندگان آن بسیار بیش از مجمع عمومی سال گشته است و انتشار آن بر روی تارنمای کنگره و استفاده ی تبلیغاتی از آن است. شرم آور است که  مدیریت خودمنصوب کنونی از چهره ی من به عنوان رئیس مجمع عمومی گذشته در حالی استفاده می کند که بسیاری از  مکاتبات و کارنامه ی من و هیات مدیره های گذشته را که با خواست و افکار آنان همخوانی ندارد به کلی از تارنمای کنگره حذف کرده است!

برای درستی گفتار توجه خوانندگان محترم را به تصویری از مجمع عمومی سال ۲۰۱۵ که مدیریت آن به عهده ی اینجانب بوده و مقایسه ی آن با تصویری از مجمع عمومی سال گذشته ( ۲۰۱۶ )  جلب  می کنم (ر.ک. به تصاویر شماره ی  ۱ و ۲ ).

یکی دیگر از  نمونه های بارز کاهش چشمگیر اعضای کنگره و عدم  مقبولیت دست اندرکاران کنونی، مقایسه ی برنامه ی “سیمرغ” سال گذشته ی  کنگره با برنامه های مشابه سال های ۲۰۱۳، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ است. همانطوری که علاقمندان کنگره آگاهی دارند برنامه ی “بزرگداشت دستاورد های ایرانیان کانادا” به ابتکار و بنا به پیشنهاد اینجانب در سال ۲۰۱۳ پی ریزی شد و نخستین برنامه با  شرکت بیش از ۸۵۰ نفر با شکوه بی سابقه ای در همان سال برگزار شد (ر.ک. به تصویر شماره ی ۳ ).

اما مسئولان کنونی کنگره در اقدامی نابخردانه و هدفمند برای  سر باز زدن از پاسخ به پرسش اصلی دلایل کاهش چشمگیر اعضاء در معرفی برنامه ی “سیمرغ” که به تقلید از برنامه ی “بزرگداشت دست آوردهای ایرانیان کانادا”  برگزار شد، آن برنامه را به دروغ  به عنوان نخستین برنامه ی بزرگداشت دست آوردهای ایرانیان کانادا اعلام کردند! (ر.ک. به تارنمای کنگره در این لینک و تصویر شماره ی ۵).

این اقدام ناشایست مدیریت کنونی یادآور روش های پاکسازی در ج.ا. است و در حقیقت میراث و گذشته ی  این نهاد را هدف گرفته و در پی نابودی آن است. در اینجا با انتشار تصویری از برنامه ی سیمرغ (تصویر شماره ی ۴) و مقایسه ی آن با نخستین برنامه ی کنگره در سال ۲۰۱۳ به روشنی می توان به نزول کیفی و کمی  برنامه ی “بزرگداشت دست آوردهای ایرانیان کانادا”  که در حقیقت ناشی از مدیریت نادرست و زیانبار کنونی است، پی برد. همانطوری که مشاهده می شود شمار اعضا و طرفداران کنگره با ورود لابی گران ج.ا. به نهاد کنگره نه تنها به شدت کاهش یافته، بلکه جایگاه کنگره ایرانیان نیز در نزد ایرانیان  به عنوان نهادی غیر دولتی و اجتماعی به صورت جدی آسیب دیده است. به عبارتی دیگر ایرانیان به ستوه آمده از اعمال و رفتار ارتجاعی و دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی به کانادا مهاجرت نکرده اند که در این کشور با پیوستن به نهادی که داعیه ی حفاظت از منافع آنان را دارد به لابی کردن و طرفداری از رژیمی بپردازند که در طول ۳۸ سال گذشته ایران را قرنها به عقب رانده  و بهره ای جز سرشکستگی و خواری بین المللی برای ما ایرانیان در سراسر گیتی نداشته است.

خاطرنشان می سازم که شرکت کنندگان در برنامه ی سال ۲۰۱۳ کنگره در زمانی به کنگره روی آوردند که کامیونیتی ایرانی تنها یک نماینده در مجلس استان انتاریو داشت و جمعیت ایرانی تورنتو از تعداد امروزی آن کمتر بود. حال آن که کامیونیتی ایرانی هم اکنون دو نماینده در مجلس فدرال را هم به کارنامه ی خود افزوده است! بنابراین بر پایه ی تصاویر ارایه شده  و آمار و ارقام،  کنگره به جای پیشرفت  به شدت پس رفته است. می دانیم که آمار اعضای کنگره در سال ۲۰۱۵ فراتر از ۱۵۰۰ نفر رفت اما امروزه در حالت خوشبینانه  در حدود  ۲۰۰ تا  ۳۰۰ نفر بیشتر نیست ( تازه اگر بتوان به صحت آن اعتماد کرد).

سقوط آزاد کنگره و روی گردانی اعضای قدیمی از آن تا بدانجا پیش رفت که سال گذشته تعداد داوطلب برای پست های خالی هیات مدیره به اندازه ای نبود تا انتخاباتی صورت بگیرد. تازه آنانی هم که کاندیدا شدند بیش از چند ماهی نبود که به عضویت کنگره درآمده بودند! اما تراژیک تر از آن غیبت تقریبن کامل دو نفر از اعضای هیات مدیره ی انتصابی سال گذشته در جلسات هیات مدیره بر پایه ی صورت جلسات منتشره است که سند قطعی دیگری بر ساخت و پاخت و “تقسیم صندلی های هیات مدیره” در میان یاران هیات مدیره ی خودمنصوب است!

امسال هم بر اساس آنچه که تاکنون منتشر شده حال و روزگار کنگره از این هم بدتر شده و روند پس رفت آن  شتاب بیشتری گرفته است.  به طوری که با همه ی شامورتی بازی ها و بند و بست های مخفیانه و  “رای گیری الکترونیک” تنها فقط ۳۷۰  رای به صندوق های مجمع ریخته شده که بیش از نیمی از آن ” الکترونیک ” است! در گذشته اتوبوسی افراد را به مجمع می آوردند و  اکنون دیگر به صورت غیابی و ” الکترونیک” رای به صندوق می ریزند! اعضایی که معلوم نیست کیستند و کجا زندگی می کنند و چگونه به عضویت کنگره درآمده اند!  اینها شمه ای است از دست آورد های طرفداران و دوستداران ج.ا. در هیات مدیره کنونی.

مضحکه ی کنگره و “مدیریت” کنونی تا بدانجا پیش رفته که یکی از اعضای هیات مدیره ی آن همراه با  مسئول تارنما و فیس بوک کنگره  در کمال بی شرمی تبلیغات برای رای دادن به حسن روحانی در خارج از کشور را می کنند و از این که نمی توانند در کانادا برای حسن روحانی رأی به صندوق جمهوری اسلامی بیاندازند به سوز و گداز و گله گزاری و نامه نگاری اعتراضی با دولت کانادا البته آنهم باز به نام و خرج ایرانیان کانادا مشغولند! این افراد اخیرن به سفر زیارتی بوفالو شتافتند تا رای خود را برای حسن روحانی کلاهبردار (با دکترای تقلبی) در صندوق امانات جمهوری اسلامی بیاندازند. لابی گران پا را فراتر گذارده و در سال گذشته پرچم ج.ا. را برای نخستین بار بر روی انتشارات کنگره در کنار پرچم کانادا قرار داده  و همین هفته ی گذشته هم در دانشگاه تورنتو دوباره چنین کاری را تکرار کردند. و رئیس آنان از این کار ابراز سرور و شادمانی هم کرد!

سرنوشت غم انگیز  و پایان کار کنگره ی ایرانیان کانادا که با نفوذ تعدادی از نیروهای طرفدار رژیم ج.ا. تقریبن متلاشی شده بیانگر تحقق اهدافی است که در پیش درآمد این نوشته به آن ها اشاره شد.

نتیجه گیری

تجربه ی کنگره ایرانیان کانادا یک بار دیگر به روشنی بر این حقیقت نور تاباند که جمهوری اسلامی با ایجاد جو وحشت و هراس افکنی در میان ایرانیان خارج از کشور و همچنین با دسترسی به منابع غارت شده ی مردم ایران برای جلوگیری از خطراتی که ممکن است نهادهای ایرانی در آینده آن را تهدید کنند به دنبال آن است تا با روش ها و ترفندهای گوناگون در ابتدا از پیوستن ایرانیان به هر سازمان و یا نهاد غیردولتی و مستقل جلوگیری کرده و اگر سازمان و یا نهادی هم توانست از این مشکلات عبور کرده و سر بر آورد، به شدت در پی آن است تا آن را منزوی و متلاشی کند.

برنده ی واقعی نابودی و فروپاشی کنگره ایرانیان کانادا کسی جز جمهوری اسلامی نیست. ج.ا. با گسیل و سازماندهی طرفدارانش در نفوذ و تصرف مدیریت کنگره در عمل جایگاه مردمی و غیردولتی این نهاد را فرو کاسته و آن را تبدیل به یک نهاد لابی گر کرده است. مدیریت کنونی کنگره با ورود به دامنه ی فعالیت های لابی گرانه، آنهم برای حکومتی بدنام و بی اعتبار چوب حراج بر اعتبار و جایگاه والای مردمی کنگره زده و بی جهت نیست که همان اعضایی را هم که به سختی گردآوری و جذب  شده بود با دست زدن به چنین اعمال غیر قانونی و خلاف از دست داده است.

به باور من و با درس هایی که می شود از تجربه ی کنگره ایرانیان کانادا گرفت، ایرانیانی که به دنبال ساختن کامیونیتی  یا همدارگان ایرانیان هستند، نخست بایستی مانع و راهبند ضد دمکراتیک و ارتجاعی جمهوری اسلامی را از پیش پا بردارند. تا هنگامی که این رژیم همچنان در هراس افکنی و تهدید و آزار و اذیت ایرانیان مهاجر دست بالا را داشته باشد، امید به ساختن و برپایی کامیونیتی ایرانیان در خارج از کشور بویژه در کشورهایی چون  آمریکا، کانادا، انگلیس، آلمان و….که دارای جمعیت چشمگیری از ایرانیان مهاجر است، آرزویی دست نیافتنی و یا در خوشبینانه ترین حالت آن کاری بسیار توانفرسا و پر هزینه بوده و مستلزم از خودگذشتگی های فراوان در میان بسیاری از ایرانیان مهاجر است.

رژیم ج.ا. به خوبی دریافته که اگر توانایی های ایرانیان آمریکا و یا کانادا در نهادی انباشته گردد، می تواند چه عواقب وخیمی را برای آن رژیم عقب افتاده، ستمگر و دیکتاتور به بار آورد. از این رو با تمام توان و به کمک دست نشانده های خود و خارج نشینانی که در چپاول اموال مردم ایران با سردمداران دولتی شریکند با هرگونه سازماندهی و تشکل ایرانیان در خارج مبارزه و برخورد کرده و درمتلاشی کردن چنین نهادهایی از هیچ گونه عمل خلاف و نادرستی فروگذار نخواهد کرد.

بنابر این یگانه راه کار عملی و اجرایی برای رسیدن به هدف همدارگان سازی (کامیونیتی بیلدینگ) برپایی نهادهایی است که هدف آن بررسی و یافتن راه های اصولی و مدنی به منظور پس راندن نیروهای رژیم جمهوری اسلامی در خارج و نور تابانیدن بر شبکه های مالی و انسانی آنان در جوامع میزبان است.

جمهوری اسلامی با تکیه بر منابع  سرشار مالی غارت شده ی مردم ایران به راحتی در خارج از ایران از خدمات  افراد مختلف بهره گرفته  و از آنان برای مقاصد گوناگونی  استفاده می کند. مگر هم اکنون شاهد آن  نیستیم که چگونه این قبیل افراد تا درون دستگاه های خبری و رسانه های دولتی کشورهایی چون  آمریکا و انگلیس نفوذ کرده اند؟ ورود به نهادهای دمکراتیکی چون کنگره ایرانیان کانادا  که دیگر از آنهم ساده تر است. ایرانیان چگونه می توانند با دست های خالی و امکانات محدود در حالی که همزمان با مشکلات بی شمار همسازی و سازش با  جامعه ی  میزبان  دست و پنجه نرم می کنند به ساخت و برپایی نهادی نیرومند و فراگیر آنهم به صورت باز و دمکراتیک با همه اشکالات پیش گفته ای که رژیم برای آنها در داخل و خارج فراهم کرده بپردازند؟!  لذا بسیار ساده انگارانه است که  تصور شود می توان کنگره ی  ایرانیانی را با عضویت بسیاری از ایرانیان ـ کانادایی ساخت و از ضربات و حملات جمهوری اسلا می در امان بود! اساسن ماهیت دمکراتیک و باز این گونه نهادهای اجتماعی بستر بسیار مناسب و همواری است برای نیروهای تخریبی رژیم. تخریب هم که همیشه بسیار آسانتر از سازندگی است.

گردآورندگان و نویسندگان نخستین اساسنامه ی کنگره ی ایرانیان کانادا با نیت خوب و با  نسخه برداری از اساسنامه های مشابه سازمان های قومیت های دیگر در کانادا دست به تأسیس کنگره ایرانیان کانادا در ۹ سال پیش زدند. غافل از آنکه مهاجران و قومیت های دیگر با پدیده ی شوم و پیچیده ای چون جمهوری اسلامی درگیر نبوده و نیستند. برای این که بتوان نهادی نیرومند و فراگیر که معرف و نماینده ی واقعی ایرانیان ـ کانادا و توانمندی های سرشار آنان باشد ساخت، بایستی بتوان از کمند ترفندهای بسیار پیچیده ای  عبور کرد که سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی رژیم در خارج از ایران آن را گسترانده اند. آیا مهاجران ایتالیایی، فرانسوی، اکراینی، یونانی، ژاپنی، کره ای ، و… هم در راه ساختن کامیونیتی و همدارگان خود با همین مشکلاتی که ما با آن روبرو هستیم دست و پنجه نرم کرده اند؟

آنها هم سایه ی تعقیب کننده ی رژیمی خودکامه و ارتجاعی و بی رحم را در پشت سر خود در هر جا که می روند احساس می کنند؟ تصور نمی کنم راه آنها به دشواری و ناهمواری ما بوده است.

اگر واقع بینانه نگاه کنیم، در خوشبینانه ترین حالت، تشکیل و پای گیری  چنین نهاد فراگیری در خارج از ایران و در هر کشوری جز بی آبرویی بیشتر حاصلی دیگر برای جمهوری اسلامی به ارمغان نخواهد آورد! چرا که جلوه ی خیره کننده ی موفقیت گروهی ایرانیان در خارج از مرزهای ایران و بازتاب اثرات مثبت آن سند و دلیل محکمی است بر بی لیاقتی و ناکارآمدی بیشتر رژیم و محکومیت آن در ناتوانی از به کارگیری نیروی این همه ایرانی  کاردان،  تحصیلکرده و فرهیخته که بر پایه ی سیاست های آن رژیم از زادگاه مادری خود رانده شده اند!

پس بایستی چاره ی دیگری اندیشید. بیش از ده سال تجربه ی کنگره ی ایرانیان – کانادا آموخته های فراوانی را به بار آورده که راهگشا و چراغ راه آینده است.

در پایان مایلم به آگاهی خوانندگان محترم این نوشته برسانم که نویسنده از سال ۲۰۱۲ به صورت فعال در بخش های مختلف نهاد کنگره ی ایرانیان کانادا کار و تلاش کرده و به شهادت موافقان و مخالفان، دوران مسئولیت مستقیم من و همکارانم در کنگره از پربارترین و دمکراتیک ترین دوران حیات مدیریت کنگره بوده است. لذا این نوشته برآمده ی  کار آزمایی و تجربه های گروهی  است  که روزها کار و تلاش و صرف هزینه های معنوی و مادی  برای ارتقای جایگاه کنگره را در کارنامه ی خود در طول چند سال گذشته همراه داشته و تنها از سر دلسوزی برای سرنوشت کنگره و بهروزی هموطنان بیان شده است، و نه از برای منافع شخصی. به همین منظور ما در اینجا  آمادگی خود را برای گفت و گو و مناظره ی سازنده و چالشی برای داوری نهایی هموطنان با افرادی که دست اندر کار بوده و با کامیونیتی و کنگره کار کرده و آشنایی دارند، با نظارت و مدیریت شهروند که یکی از بازوهای اصلی و بنیانی کامیونیتی است، اعلام می داریم.

رضا بنایی

عضو، مشاور و رئیس هیات مدیره ی پیشین کنگره ایرانیان کانادا

ژوئن ۲۰۱۷

مجمع عمومی کنگره ایرانیان کانادا سال ۲۰۱۵ ( تصویر شماره ۱ )

مجمع عمومی سالیانه کنگره  ایرانیان سال ۲۰۱۶ (تصویر شماره ی ۲)

بزرگداشت دست آورد های ایرانیان کانادا سال ۲۰۱۳ ( تصویر شماره ی ۳ )

 برنامه ی سیمرغ ( بزرگداشت دست آوردهای ایرانیان کانادا ) سال ۲۰۱۶ ( تصویر شماره ی ۴ )