ایرانگردی

نام‌های کلات، کُلا، قلات، قلعه که در جای‌جای ایران وجود دارد همگی به معنای شهری است ایمن که پیرامون آن را بارویی و برج‌هایی در بر گرفته و کلات نادر یکی از این‌هاست.  در گوشه شمال شرق ایران و در میان رشته کوه‌هایی نفوذناپذیر، از دیرباز شهری بوده که به واسطه این باروی طبیعی کلات نامیده شده است. شهری که شهریار توانای ایران‌زمین، نادرشاه افشار، آن را پایتخت خود قرار داده و نگینی زیبا در آن نشانده است.

مهم‌ترین یادگار نادرشاه افشار در این شهر باغ کلات نادری و قصر خورشید در میانه آن است. باغ کلات به شیوه باغ‌های ایرانی ساخته شده و معماران و مهندسانی از ایران و هند قصر خورشید را به زیبایی آراسته بودند. نمای این کاخ با سنگ‌های قهوه‌ای خوش‌رنگی پوشیده شده و شاید تنها ساختمان تاریخی ایران است که دیوارهای آن با پرندگان و میوه‌های گرمسیری تزیین شده است. طبقه هم کف، تالاری بزرگ در میان دارد و اتاق‌هایی در پیرامون. تالار با تزییناتی به شیوه بناهای صفوی آراسته و طلا کاری شده است و چون دورادور دیوار آن کتیبه‌ای حاوی سوره نبأ با تاریخ مرگ نادر (۱۱۶۰ ه.ق ) به چشم می‌آید،  برخی چنین نتیجه گرفته‌اند که نادر قصر خورشید را به ‌عنوان آرامگاه خویش بنا کرده بود.

بر فراز آن نیز گنبد استوانه‌ای بزرگی است که از ۶۶ نیم ستون سنگی تشکیل یافته از این رو در میان بناهای تاریخی ایران بی‌همتاست. از کنار این گنبد مدور می‌توان باغ زیبای پیرامون قصر و نمای عمومی شهر کلات را تماشا کرد.

برای تأمین آب کلات، سد ساخته شده در دوران شکوهمند ساسانی، توسط نادر بازسازی بنیادین شد که به نام بند نادر معروف است.

در زمان کودتای خبوشان و مرگ نادرشاه افشار، کوچکترین پسر او مصطفی علی میرزا خان ۱۰ ساله در کلات اقامت داشته که ماجرایی شگفت در پیش رو داشت.

Kalat-Masjed-1
Kalat-Band-e-Nader-3
Kalat-band-2
Kalat-9
Kalat-8
Kalat-7
Kalat-6
Kalat-5
Kalat-4

 

بارون یوهان یوزف سملینی ـ کوچکترین فرزند نادرشاه

یاران وفادار نادر فرصت کافی داشتند تا این پسر کوچک را نجات داده و پس از ماجراهای بسیار به اتریش و به نزد مادرخوانده او ملکه ماریا ترزا بفرستند.  ملکه به او لقب اشرافی بارون سلمینی اهدا کرد. علی میرزا خان در دانشگاه نظامی وین تحصیل کرده به مدارج بالای نظامی رسید. در جنگ پروس و اتریش زخمی و اسیر شد و چون در میان همقطارانش به شاهزاده ایرانی معروف بود امپراتور فردریش دوم او را به قصر خود فراخواند و پس از بررسی، با احترام نزد مادرخوانده او ملکه اتریش فرستاد. در زمان ناپلئون سفیر فرانسه  شخصا به دیدار او رفته و مراتب احترام را به جای آورد. فرزندان او یحیی و یوسف هم به ارتش اتریش پیوسته و به مدارج بالایی رسیدند.