نامه خوانندگان

شهروندی از تهرانتو

از قدیم گفته اند آب نطلبیده مراد است! شاید این رأی ناخواسته برای آقای اسد مذنبی نیز مراد باشد. آقای اسد مذنبی در هفته نامه شهروند شماره ۱۲۹۸مطلبی پیرامون ملاقات چند تن از ایرانیان کانادا، به عنوان نمایندگان جمیع ایرانیان کانادا با مقامات کانادایی نوشته بودند. اگر روزی روزگاری قرار باشد ایرانیان مقیم کانادا نمایندگانی برای خود داشته باشند یکی از افرادی که من قطعاً به او رأی خواهم داد، آقای اسد مذنبی است. در صورتی به ایشان رأی نخواهم داد که فردی با لیاقت تر و شایسته تر از ایشان پا به میدان بگذارد.

چرا به آقای اسد مذنبی رأی می دهم؟ آیا ایشان فرد باهوشی نیستند؟ بلعکس به نظر می آید فردی بسیار باهوش و نکته بین هست. آیا ایشان به فکر خیر و صلاح جمیع ایرانیان نیستند؟ بلعکس به نظر می آید که ایشان خیرخواه همه هستند، چه آنها که با سرمایه بسیاری به کانادا آمده اند و چه آنها که جان خود را به کف نهادند و به کانادا پناهنده شدند. به نظر می رسد آقای مذنبی سرد و گرم روزگار را چشیده اند و دوران قبل و بعد از انقلاب را از نزدیک لمس کرده اند. آیا معتقد به دموکراسی نیست؟ خیر، بلکه از نوشته اخیر او چنین بر می آید که کاملاً معتقد به دموکراسی و حق انتخاب و حاکمیت اکثریت هست. مهمتر از همه این که او خود را از خارجی ها نمی داند و ایرانی می داند و برخلاف کسانی که خود از آنها نام برده انگلیسی را نیز می فهمد. من آقای مذنبی را هرگز ندیده ام و شخصاً ایشان را نمی شناسم ولی چند مقاله ایشان را (هر چند، چند ماه یکبار می نویسد) خوانده ام. از گذشته او اطلاعی ندارم و نمی خواهم اطلاع داشته باشم. علاقمند هستم که بدانم برنامه آینده او برای ایرانیان کانادا چیست؟ اگر اکثریت ایرانیان کانادا او را به عنوان یکی از نمایندگان خود انتخاب می کردند او چه برنامه هایی برای ایرانیان در نظر خواهد داشت؟

همه می دانیم که چنین سازمانی که بتوان آن را نماینده اکثریت ایرانیان تهرانتو و کانادا به حساب آورد در حال حاضر وجود ندارد ولی همه ایرانیان کمبود این چنین سازمانی را به خوبی احساس می کنند. بسیاری از ایرانیان حاضر به حمایت و همکاری با چنین سازمان فرضی هستند ولی مشروط بر اینکه این سازمان شفاف عمل کند، معتقد به دموکراسی باشد و به آن عمل کند و در راه پیشبرد اهداف همه ایرانیان قدم بردارد. وجود برخی سازمان های فعلی من را به یاد داستانی می اندازد که اخیراً در یک کانال تلویزیونی ایرانی و چند سایت اینترنتی پخش شده بود. داستان پیرزنی که به شیر بُز خود قانع بود و زندگی را با آن می گذراند و از دریای بیکران امکاناتی که در پیش روی او و فرزندان او قرار داشت غافل بود و با از دست دادن بُز مجبور به تکاپوی بیشتر برای تأمین مایحتاج خانواده خود شد و در نهایت با دریای نعمت در اطراف خود آشنا شد و صاحب سرمایه بسیار و سعادتمند شد.

در نهایت امیدوارم که آقای اسد مذنبی این دعوت را بسیار جدی بگیرد و قبول کند و خود را به عنوان یکی از کاندیداهای نمایندگی برای ایجاد یک سازمان برای همه ایرانیان ساکن انتاریو یا به قول خودش تهرانتو معرفی کند و اهداف خود را برای بهبود وضعیت ایرانیان با همه در میان بگذارد. اگر هستند کسانی که معتقدند از آقای اسد مذنبی شایسته تر و با لیاقت تر هستند پا به میدان بگذارند. این گوی و این میدان. ولی اگر خود را از آقای مذنبی با صلاحیت تر و شایسته تر نمی دانید یا شخص مورد نظر خود را معرفی کنید و یا به آقای مذنبی رأی بدهید و از ایشان حمایت کنید.

از آقای مذنبی به خاطر پوشیده نگه داشتن هویت خود پوزش می طلبم، زیرا معتقدم یکی از اصول دموکراسی رأی غیرعلنی است نه رأی علنی.  بدین معنا که هویت رأی دهنده بایست مخفی بماند و رأی نهایی بعد از شناخت کافی از کاندیداها و به دور از چشم دیگران به صندوق رأی داده خواهد شد.