اختلاس، مثل بازی فوتباله. تا دیدی دم دروازه شلوغ پلوغه، باید شوت کنی تو دروازه.

یعنی بچاپی و بری کانادا!

 

***

 

از وقتی رقص حرام اعلام شده من دلم بیشتر از همه واسه شاطرهای نانوایی سنگکی می سوزه…

مادرمرده ها باید مثل چوب خشک بایستند و خمیر پهن کنند که واسه شون حرف درنیارن!

***

اونی که این طرح را درست کرده کاشکی لااقل واسه پیرزن های مومن، آسانسور یا پله برقی نقاشی کرده بود.

با پاهای درد کن شون، چه جوری ازاینهمه پله برن بالا ؟!

***

تلفن زنگ زد و خانم خانه گوشی را برداشت .

سلام خانوم. من از آزمایشگاه تماس می گیرم. متاسفانه آزمایش شوهر شما با یکی دیگه قاطی شده و ما نمی دونیم کدوم مال شوهر شماست و کدوم مال یک مرد دیگه س

خدا مرگم بده …نتیجه آزمایش ها چی هست؟

یکیش آلزایمره، یکیش ایدز

حالا من چیکار کنم؟

نگران نباشین خانم، ما برای همین زنگ زدیم. شوهرتون را ببرین چند کیلومتر دورتر ولش کنین. اگه تونست راه خونه را پیدا کنه، دیگه راهش ندین!؟

***

کاش همه اینطور می دیدیم:

در یک برنامه تلویزیونی، خبرنگار از دختر بچه پنج ساله ای پرسید توی کودکستان شما خارجی هم هست؟

و دختره جواب داد نه اونجا فقط بچه هست!

***

همچنانکه هر مملکتی یک دردی دارد، هرآدمی هم یک دردی دارد:

۴۰ سال پس از مرگ الویس پریسلی، امروز ۵۰ هزار نفر، شمع به دست دور خانه او (خانه که چه عرض کنم) جمع شدند و برای او عزاداری کردند…

صد ها هزار نفر هم در سوریه کشته شدند یک نفر یک دانه کبریت هم برایشان روشن نکرد!

***

قبل از انقلاب با حجاب داشتیم و بی حجاب. بعد ازانقلاب بد حجاب هم به فرهنگ هایمان اضافه شد. همه لغت نامه های جهان همینجوری و یواش یواش تکامل پیدا کرده!

***

ما روزهایی که نمی دونیم ناهار چی بخوریم، یه سری می زنیم به گوگل و یوتیوب و مثل برق مشکل مان را حل می کنیم.

خدا پدرشان را بیامرزد که دستور صد جورغذا را با عکس و تفصیلات نوشته اند، البته موقع تصمیم گیری نهایی، چون نیمرو از همه راحت تر و ارزان تر و ساده تره و همه وسایلش هم توی خونه آماده است، ما همان نیمرو را انتخاب می کنیم!

***

می دانید اگر لیلی و مجنون اینترنت داشتند عشق شان می شد مثل عشق های امروزی؟ لپ تاپ شان روی زانوهاشون بود، همدیگر را می دیدند و با چهارتا جمله دوست دارم و می میرم برات و بلوز یقه باز چقدر بهت میاد، سروته قضیه را هم می آوردند؟!

***

دل خدا برای حاجی ها تنگ می شود!

نه که خانه خدا در عربستان قرار دارد، عرب ها خدا را به چشم مستاجر خودشان نگاه می کنند! عکس کلید خانه خدا را هم که دست آنهاست گذاشتم که خیال نکنید شوخی می کنم.

شاید هم به همین دلیل است که وقتی حجاج ایرانی به مکه می روند، جوری با آنها رفتار می کنند که انگار برای مستاجر طبقه پائینی منزل شان، یعنی خدا! میهمان آمده و مزاحم خواب راحت آنها به عنوان صاحبخانه شده.

هر دستورالعملی را که عربستان برای حجاج صادر می کند، مرا یاد اخطاریه های صاحبخانه خودمان در آلمان می اندازد. به محض اینکه تقی به توقی بخورد و پایه صندلی روی کف آشپزخانه کشیده شود، یک اخطاریه برایمان می نویسد و با پست می فرستد، ۷ یورو هم جریمه بابت هزینه ارسال آن اخطاریه به اجاره ماه بعدمان اضافه می کند.

در اروپا صاحبخانه و مستاجر مسائل شان را از طریق نامه و پست با هم حل و فصل می کنند و اگر توی راه پله ها همدیگر را ببینند، جز سلام و احوالپرسی و آرزوی روزی خوب برای یکدیگر، حرفی با هم نمی زنند حتی اگر چند دقیقه قبلش در نامه ای برای طرف نوشته باشند: حالا صبرکن، یک پدری ازت دربیاورم که کیف کنی!

از این مسئله مستاجر و صاحبخانه بگذریم که داستانی است هزار ساله….

 ***

بی بی سی گزارش کرده بود که عربستان سال گذشته ۲۳ میلیارد دلار از طریق حجاج درآمد داشته است.

برای آدمی مثل من که بیشتر از میلیون به عقلش نمی رسد، ۲۳ میلیارد دلار، از صد میلیون تومن هم بیشتر است!

از آشنایی پرسیدم بیست و سه میلیارد را چه جوری می نویسند؟ جواب داد خیلی راحته، بنویس ۲۳، بعد ۹ تا صفر هم بذار جلوش. اینجوری: ۲۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰ . بگذریم.

بارها از آقایانی که بالای منبر می روند شنیده ام اگر در چهار طرف خانه ات به فاصله نسبتاً دور، یک فقیر وجود داشته باشد، حجی که می روی قبول نیست ….حالا چقدر فقیر و چه تعداد کودک گرسنه و چند صد آواره و پناهجو و سیلزده و نیازمند در چهار طرف خانه هرکداممان از جمله حجاج، روز را به شب و شب را به روز می رسانند، خدا می داند؟

در اینترنت خواندم که با سه میلیارد دلار می شود شکم همه گرسنگان جهان را سیرکرد. فرض می کنیم سه میلیارد دلارکم باشد چون بعضی از گرسنه ها یک سیخ کوبیده اضافی هم می خواهند!، با پنج میلیارد دلار که می شود این کار را کرد؟ (مگرکباب کوبیده سیخی چنده؟!). حالا حساب کنید با ۲۳ میلیارد دلار چکارها که نمی شود برایشان انجام داد؟

اگر این هشت میلیون زائری که پارسال به مکه رفته اند،۲۳ میلیارد دلاری را که آنجا خرج کرده اند صرف فقرا کرده بودند، الان همه فقرا حداقل یکی یک پراید هم زیرپاشون بود!

متاسفانه این پیشنهاد، یعنی نرفتن این هشت میلیون واجب الحج به عربستان، دو تا مشکل کوچک ایجاد می  کند:

اولیش اینکه شاهزادگان عرب خرج دارند و از نیامدن حجاج ناراحت می شوند و غصه می خورند.

اون طفلکی ها هم آدمند؛ دل شان قصرهای تازه تر، هواپیما های مدرن تر، کشتی های باشکوه تر، اتوموبیل های گرانقیمت تر می خواهد و برآورده نشدن این خواستها گناه کبیره به حساب می آید!

مشکل دوم هوس و حسرت و آرزوی خود کسانی است که واجب الحج می شوند. آنها هم تصورمی کنند اگر به مکه نروند، خداوند عالم دلش برای آنها تنگ می شود و از نیامدن و ندیدن شان غصه می خورد. و کدام آدم سنگدلی دلش می آید خداوند را واداربه غصه خوردن کند؟!