در بیستم آوریل سال ۲۰۰۷، شبکه تلویزیون ملی آمریکا (PBS)، گزارش خبری ویژه ای درباره یکی از مهمترین رهبران سازمان “اخوان المسلمین” به نام “یوسف ندا” پخش کرد. وی مدیر بانک اسلامی “التقوی” در سوئیس بود که پس از حملات تروریستی القاعده در یازدهم سپتامبر، و به دنبال انتشار اخباری درباره ارتباط این بانک با “بن لادن”، توسط مقامات سوئیس تعطیل شد.

اولین بار اسم “یوسف ندا” را در اوائل سال ۱۹۸۶ زمانی شنیدم که برای دیدار با “ابراهیم یزدی” به ژنو رفته بودم. این نخستین بار پس از انقلاب بود که یزدی از ایران به آمریکا بازمی گشت. اخذ ویزای وی به درازا کشیده و بخشی از این مدت را وی در سوئیس، مهمان یکی از دوستان نزدیک و قدیمی خود به نام “ابراهیم صلاح” بود.

طی صحبت هایی که در طول روز شد، یزدی به معرفی میزبان خود پرداخت و توضیح داد که “ابراهیم صلاح” یکی از اعضای مهم سازمان “اخوان المسلمین”، مثل بسیاری دیگر از اعضای آن، ده ها سال قبل به کشورهای اروپا آمده و ضمن پیگیری فعالیت های سیاسی و مذهبی خود، به تجارت بین المللی نیز مشغول می باشد. “صلاح” یکی از مسئولین بانکی به نام “دارالمال الاسلامیه” بود. رئیس آن محمد ابن الفیصل، پسر ملک فیصل بود و مرکز آن در ژنو قرار داشت. رابطه ابراهیم یزدی با “ابراهیم صلاح” بسیار نزدیک و ویژه بود. طی صحبت هایی که در طول روز شد، “یزدی” به بیان این نکته پرداخت که “صلاح” و دوستانش منجمله دو تن از رهبران “اخوان المسلمین”، به نام “یوسف ندا” و “قالب همت”، از فراهم کنندگان اصلی مایحتاج جنگی ایران از سلاح تا دارو می باشند. خود “صلاح” نیز به منظور تأکید بر اهمیت کارشان گفت که قطعات یدکی فانتوم نیز بخشی از خریدهای آنان برای رژیم بوده است. شگفت انگیزترین بخش از سخنان صلاح آنجا بود که اظهار داشت:

“یک بار از دکتر یزدی پرسیدیم که  شما خرید سلاح برای احتیاجات جنگی دولت ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟ اکنون شما از دولت و سیستم حذف شده و مغضوب هستید. آیا بازهم این فعالیت های ما را تأیید می کنید؟ یزدی پاسخ داده بود که این کار شما برای ما نیست و برای رضای خداست و باید به آن ادامه دهید.”

رابطه “صلاح” و دوستانش با رژیم برای من مسئله برانگیز بود. بخصوص تهیه سلاح و ادوات جنگی، برایم قابل درک نبود. موضع رسمی “نهضت آزادی ایران” درآن ایام و در زمانی که جنگ با عراق سالی ده ها هزار قربانی می گرفت، بر این استوار بود که از سال ۱۳۶۱ به بعد، یعنی بازپس گیری خرمشهر، ادامه جنگ مغایر با منافع ملی ایران است و باید برای توقف آن فعالیت نمود. البته من هنوز نمی دانستم که این اظهارات، در گرماگرم “ایران گیت” و داستان “کلت و کیک” بوده است.

پس از آن دیدار، یک بار دیگر در همان سال ۸۶ “صلاح” را دیدم که به همراه “قدرت الله اتابک” یکی از دوستان نزدیک دکتر یزدی بود که آن زمان در شهر لیون فرانسه اقامت داشت.  دورادور نیز خبر داشتم که پسر “صلاح” در ایران همسری گزیده است و پدر و پسر مرتبا به ایران سفر می کنند.

“یوسف ندا” و دوستان وی چه کسانی هستند و رابطه آنان با رژیم خمینی چیست؟

طی دهه هشتاد و بخشی از دهه نود میلادی، قدرت های غربی و بخصوص آمریکا، به دلایلی که عمدتا به جنگ سرد یا مقابله با جنبش های ملی مربوط میشد، از جریانات بنیادگرای اسلامی در منطقه حمایت کردند. “یوسف ندا” و دوستان وی، محصول و نموداری از این وجه غالب سیاست کلی غرب در منطقه می باشند. این طرح که به تعبیری “کمربند سبر” خوانده میشد، در مورد ایران، به طور خاص، دست آخر به حمایت از “خمینی” به هنگام سقوط رژیم پیشین و سرقت انقلاب توسط وی و باند مرتجع او منجر شد.

دومین مقطعی که طی آن، بخشی از صاحبان قدرت در آمریکا به معامله و بند و بست با رژیم خمینی پرداختند، دوران معروف به “ایران گیت” بود. دراین دوره، گذشته از تلاش برای آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان، سیاست نزدیکی با جناح های به اصطلاح میانه رو در داخل رژیم، به یکی از پایه های سیاست آمریکا در رابطه با ایران تبدیل گردید.

حامیان کنونی رژیم ایران در آمریکا، عمدتاً همان محافل صاحب قدرتی هستند که در دو مقطع یاد شده، یعنی دوران انقلاب و سپس ایران گیت، به حمایت از رژیم پرداختند. نقش “ابراهیم یزدی” نیز در دو مرحله فوق ویژه و یگانه بوده است. حضور تعیین کننده وی هنگام انقلاب و ملاخور شدن آن توسط خمینی و سپس، تلاش های وی در تئوریزه کردن و جاانداختن پایه های تبلیغاتی سیاست مماشات با رژیم ایران در آمریکا از او شخصیتی یگانه ساخته است که برای درک و شناخت لابی رژیم ایران در آمریکا و محافل طرفدار این لابی، باید لاجرم نقش وی را مورد بازبینی قرار داد. به عنوان مثال، هیچ خبرنگار یا کارشناس آمریکایی وابسته به محافل طرفدار رژیم ایران نیست که با یزدی آشنا نباشد و یا تحت تأثیر نظرات وی قرار نگرفته باشد. شاید یک مثال در این مورد جالب توجه باشد.

رابین رایت” خبرنگار ارشد واشنگتن پست، یکی از بانفوذترین کارشناسان مسائل ایران در آمریکاست. وی به خاطر گزارشاتی که بخصوص درباره ایران نوشته بود جایزه “پولیتزر” را نیز دریافت کرده است. یکی از مهترین کارهای وی کتابی درباره ایران به نام “آخرین انقلاب کبیر” است. یکی از اصلی ترین پایه های نظری این کتاب، تقسیم حیات جمهوری اسلامی به سه دوران یا سه جمهوری است که دوران اصلاح طلبان را جمهوری سوم و آخر آن معرفی کرده است. به دنبال چاپ این کتاب، وی به نوشتن مقالات و ایراد سخنرانی های پی در پی در باره این “سه جمهوری” پرداخت.۳

جالب اینجاست که این تئوری، سالها پیش توسط ابراهیم یزدی مطرح شده و حتی در بخشی از کتاب اخیرش تحت عنوان “سه جمهوری” نیز منتشر شده است که هنوز روی سایت رسمی نهضت آزادی ایران به چشم می خورد.۴

گذشته از نقش فعال “ابراهیم یزدی” در دوران انقلاب و سپس، جایگاه ویژه او طی سی سال گذشته در شکل دادن به گفتمان “سیاست مماشات با رژیم ایران“، باید به بخش دیگری از کمک های وی به رژیم خمینی نیز یاد نمود. در این گزارش، به نقش وی و یار قدیمی اش “مصطفی چمران” در وصل کردن رژیم آخوندی به حرکت های ارتجاعی منطقه مثل سازمان امل در لبنان  و “اخوان المسلمین” نگاه می کنیم. این ارتباطات، کمک بسیار زیادی به جا انداختن سیاست خارجی رژیم در منطقه کرده است.

در بسیاری از مقالات و کتبی که در سال های اخیر منتشر شده، به نقش ویژه غرب در رشد بنیادگرایی اسلامی اشاره شده است. در انتهای این گزارش، تعدادی لینک مفید در همین رابطه آورده شده است.۵ این بحث، بخصوص پس از وقایع یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، از اهمیت بیشتری  برخوردار گشته است، ولی تا آنجا که به ایران مربوط میشود، این مسئله تاکنون مورد بازبینی جامع و کاملی قرار نگرفته است. شاید بهترین شیوه برای گشایش این بحث بنیادین، شناخت “یوسف ندا” و رابطه اش با رژیم ایران باشد. گزارش کنونی را میتوان به عنوان پنجره ای بسیار کوچک، به دنیای ناشناخته ای دانست که با نفوذ در آن می توان به بسیاری از سوالات پاسخی روشن داد. مثلاً رابطه رژیم با القاعده، نئوفاشیست های اروپا و همچنین نحوه دستیابی به تجهیزات لازم برای ساخت بمب اتم، در زمره مسائل ناشناخته ای است که پاسخ آن در دست دوستان “یزدی” مثل “ابراهیم صلاح” و “یوسف ندا” قرار دارند.

 

اخوان المسلمین

سازمان “اخوان المسلمین” توسط “حسن البناء” در سال ۱۹۲۸ در مصر پایه گذاری شد و در آغاز دهه  ۵۰ میلادی از ۵۰۰ هزار عضو دراین کشور برخوردار بود و در کشورهای دیگر عرب مانند سوریه و اردن نیز سازمانهایی وسیع و توده ای داشت. در سال ۱۹۵۴ و به دنبال توطئه سوءقصد برای ترور “عبدالناصر”، وی به سرکوب وسیع این جریان پرداخت و بسیاری اعضای این سازمان روانه زندان گردیدند. در سال ۱۹۶۶، ایدئولوگ این جریان یعنی “سید قطب” به دار آویخته شد.

“اخوان المسلمین” قوی ترین سازمان بنیادگرای اسلامی، طی هشتاد سال گذشته بوده است که از درون آن، گروه هایی مثل “حماس” و “القاعده” و “جهاد اسلامی” متولد شده اند. اگرچه این سازمان دارای گرایشات گوناگون می باشد، ولی وجه مشترک تمام آنان، دیدگاه های غلیظ مذهبی، زن ستیزی، تعصب، دشمنی با دموکراسی و تمدن و همه آن چیزهایی است که می توان تحت نام “ارتجاع” خلاصه نمود. برای درک بهتر این موضوع، میتوان با یک ساده سازی، گرایشات تند این سازمان را به “فدائیان اسلام” در ایران تشبیه نمود و جریانات معتدل آن را نیز مانند “هیئت موتلفه” و باند “عسگر اولادی” تلقی کرد.

از دهه شصت میلادی به بعد و به دنبال سرکوب گسترده این سازمان در مصر، بسیاری از کادرها و اعضای “اخوان” به کشورهای غربی، بخصوص آلمان رفته و بسیاری نیز راهی کشورهای عرب، بویژه عربستان سعودی گردیدند. “سعید رمضان“، رهبر این سازمان، پس از اقامتی در آلمان، به سوئیس رفت و درآنجا مرکز اسلامی معروف ژنو را راه انداخت. با توجه به قدرت تشکیلاتی این سازمان و گستردگی جغرافیایی آن در جهان اسلام، در آن دوران عربستان به استفاده از آنان برای ترویج مذهبی و ضمنا افزایش نفوذ سیاسی و مالی خود پرداخت. برخی از اعضای بالای “اخوان” نیز با استفاده از سرمایه های خاندان سلطنتی عربستان، وارد بازار تجارت و بانکداری شدند.

رژیم عربستان با میلیاردها دلار درآمد نفتی، با استفاده از کادرها و تشکیلات “اخوان المسلمین” دست به یک کارزار جهانی زد که راه اندازی صدها مسجد و سازمان خیریه و موسسه نشر افکار اسلام ارتجاعی، تنها بخش آشکار آن بود. این شبکه وسیع، در دهه ۸۰ میلادی برای جذب بنیادگرایان از سراسر دنیای اسلام و روانه کردن آنان به افغانستان به منظور مبارزه با نیروهای اشغالگر شوروی، به کار گرفته شد.

پس از فوت “ناصر” در مصر، “انور سادات” به قدرت رسید. وی تصمیم به تغییر سیاست های  ناصر داشت و از همین رو، اولین مانع خود را نیروهای ملی و ناصریست می دانست. ازاینرو، برای مقابله با آنان، دست “اخوان” را باز گذاشت و از همین دوره میتوان شاهد بازگشت مجدد رهبران این سازمان به مصر و رشد آنان بود. البته ماری که “سادات” به پرورش آن پرداخت، در سال ۱۹۸۱ به سراغ خود وی آمد و تعدادی از اعضای سابق همین “اخوان المسلمین” وی را به قتل رساندند.

در طول دو دهه ۸۰-۹۰ میلادی، برخی از صاحبان قدرت در آمریکا و اسرائیل، برای مقابله و تضعیف سازمان آزادیبخش فلسطین “ساف” به حمایت از گرایشات بنیادگرای اسلامی در میان نیروهای فلسطینی پرداخته و به طور مشخص، از سازمان ارتجاعی و تروریستی “حماس” حمایت نمودند. “حرکت المقاومته الاسلامیه” یا همان “حماس” از درون سازمان “اخوان المسلمین” درآمد و در سال ۱۹۸۷ در نوار غزه تأسیس گردید. طی همین دوره در دهه هشتاد، غرب  برای مقابله با شوروی در افغانستان، نه تنها مرتجع ترین عناصر این کشور مثل “حکمت یار” را تقویت نمود، بلکه با استخدام بنیادگرایان از همه کشورهای مسلمان، به رشد غده ای سرطانی در تمام این کشورها کمک کرد.

در تمام این دوران، سیستم مالی حمایت کننده از بنیاد گرایان روی چند بانک استوار بود. که مهمترین آنان، بانک “الفیصل” بود که توسط “ترکی الفیصل”، پسر ملک فیصل تأسیس گردید. وی رئیس سازمان امنیت عربستان بود. شعبه مصر بانک “الفیصل”، در سال ۱۹۷۴، تأسیس شد که یکی از اصلی ترین بنیانگذاران آن، “یوسف ندا” بود. همزمان با کنفرانس سران اسلامی در سال ۱۹۸۱، پسر دیگر ملک فیصل، یعنی شاهزاده محمد ابن الفیصل، “دارالمال الاسلامیه” را در ژنو تأسیس نمودشبکه بانکی “الفیصل”، در حقیقت اولین و مهمترین سیستم مالی حمایت از بنیادگرائی در دنیای اسلام بود. ۱

 دومین بانکی که مورد استفاده بنیادگرایان قرار می گرفت، بانک تجارت و اعتبارات بین المللی (BCCI) بود که در دهه هفتاد راه افتاد. این بانک ثمره همکاری پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس می باشد. رابرت گیتس، رئیس وقت سازمان سیا در شهادتی که در مورد این بانک به کنگره داد، این موسسه را “بانک تبهکاران و جانیان بین المللی” معرفی نمود.۶

برطبق گزارشات سنای آمریکا و همچنین بسیاری از کمیسیون های تحقیق در کشورهای مختلف، این بانک مهمترین نهاد مالی جهانی برای حمایت از بنیادگرایان، پولشوئی درآمدهای ناشی از تجارت مواد مخدر در پاکستان و قاچاق اسلحه، منجمله در رابطه با ایران بوده است. “عدنان خشوقی” و “منوچهر قربانی فر”، از شعبه مونت کارلوی این بانک برای دادوستد با رژیم ایران استفاده کرده اند. رشد و نمو این بانک در سیستم مالی جهان، تنها و تنها مدیون فضای مسمومی بود که به خاطر حمایت آشکار برخی از صاحبان قدرت در آمریکا از بنیادگرایان اسلامی ایجاد گشته بود. در چنین فضائی، “یوسف ندا” قادر بود تا شخصا و به کمک شناخته شده ترین مرتجعین اروپا، اقدام به تأسیس یک شبکه مالی مستقل نماید.

 

بانک “التقوی”۵

بانک BCCI در سال ۱۹۸۸ به دنبال افتضاحاتی که به قاچاق اسلحه، پولشوئی مواد مخدر و دیگر بزهکاری های مالی مربوط میشد، ورشکسته و تعطیل گردید. صدها میلیون دلار پول بین این بانک و بانک “الفیصل” که در کنترل باند “یوسف ندا” بود، مبادله میشد. به دنبال ورشکستگی این بانک، بسیاری ار روابط مالی “بنیادگرایان” و دوستان “رژیم”، مختل شد. ازاینرو در سال ۱۹۸۸، “یوسف ندا” به همراه یکی دیگر از رهبران سوری الاصل “اخوان، به نام “قالب همت”، بانک “التقوی” را در سوئیس، ایتالیا، لیختن اشتاین و باهاماس تأسیس نمود. دو ماه پس از عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر، دولت آمریکا به تاریخ ۷ نوامبر ۲۰۰۱، رسما نام “یوسف ندا” و بانک “التقوی” را در لیست حامیان “القاعده” قرار داد و دو روز بعد ازآن نیز، شورای امنیت سازمان ملل، با صدور اعلامیه ای، رسما از تمام کشورهای عضو خواست تا اموال بانک “التقوی” و “یوسف ندا” را توقیف کنند.۷ در اگوست ۲۰۰۲، کنفرانس هشت کشور بزرگ صنعتی جهان نیز به همین ترتیب نام “یوسف ندا” و شرکای وی را در لیست حامیان “القاعده” قرار داد. به دنبال آن، دولت آمریکا اطلاعات زیر را به طور رسمی در باره وی منتشر نمود: ۸

«بانک “التقوی” که در سال ۱۹۸۸ توسط “ندا” و شرکای وی تأسیس شد، در طی سالیان گذشته، به سازمان های “حماس”،  “جبهه نجات اسلامی الجزائر”، “گروه مسلح اسلامی الجزائر”، “القاعده”و “النهضه” در تونس کمک مالی کرده است. بر طبق گزارشات مربوط به سال ۱۹۹۷، کمک های مالی جمع آوری شده برای حماس که به ۶۰ میلیون دلار در سال می رسید، از طریق این بانک در اختیار گروه مزبور قرار می گرفت. تا اکتبر سال ۲۰۰۰، این بانک برای شبکه بن لادن نیز کمک مالی فراهم می نمود.»

علیرغم فشار آمریکا، دولت سوئیس به تعقیب قانونی”یوسف ندا” و دوستان وی اقدام نکرد و نامبردگان هنوز به برخی از فعالیت های خود ادامه می دهند، با این حال بانک “التقوی” به طور رسمی تعطیل گردید و برای همگان آشکار شد که سیستم مالی تحت نفوذ دوستان “صلاح” و “یوسف ندا”، از طریق دو بانک “التقوی” و BCCI ، با قاچاقچیان مواد مخدر پاکستان، تروریست های مرتبط با حماس و الجزائر و افغانستان، دلالان اسلحه بین المللی و همچنین دوستان “ریچارد مورفی” در شبکه ایران گیت در ارتباط بوده است. داستان این “گنداب” به همین جا ختم نمی شود.

مقامات سوئیس در حمله خود به شبکه مالی “یوسف ندا” و بانک “التقوی”، به بازجوئی از مدیران این بانک پرداختند. گذشته از “یوسف ندا” و “قالب همت”، مدیر قانونی این بانک در سوئیس، یکی از شناخته شده ترین نئونازی های اروپا به نام “احمد هوبر” بود. این شخصیت ویژه و یگانه، بخش دیگری از ارتباطات رژیم ایران با دنیای مدرن قرن بیست و یکم را به نمایش می گذارد.

 

ابراهیم یزدی، مصطفی چمران

فعالیت های خارج از کشوری “ابراهیم یزدی” و “مصطفی چمران” قبل از انقلاب، در چند زمینه مشخص به رژیم ایران کمک کرده است: اولا، انجمن های اسلامی دانشجویان در آمریکا و اروپا، پایه و اساس کار خارج از کشوری و سفارتخانه های رژیم پس از انقلاب گردید. ثانیاً، رژیم خمینی از ارتباطات وسیع این دو شخصیت با گروه های اسلامی منطقه بهره برد. و مهمتر از همه، حزب الله لبنان، ثمره فعالیت ها و خون جگرهای موسی صدر و مصطفی چمران و باند مرتجع پیرامون آنان بوده است. از طرف دیگر، همانطور که در صفحات پائین مشاهده می کنیم، نامبردگان و دوستان بنیادگرایشان در خارج از ایران، نقش مستقیمی در شکستن کمر جنبش فلسطین توسط سازمان ارتجاعی “حماس” داشته اند. در ضمن “ابراهیم یزدی” نقشی ویژه و یگانه در کمک به خمینی برای سرقت انقلاب ایران برعهده داشته است که از زبان خود وی بازگو می کنیم.

ابراهیم یزدی در تابستان ۱۳۳۹ برای تحصیل به آمریکا رفت. وی که تا آن زمان در کادر نهضت مقاومت و جبهه ملی فعالیت می کرد، از سال ۱۳۴۰ به نهضت آزادی پیوست. وی و چمران اولین انجمن اسلامی دانشجویی در آمریکا که غیر ایرانیان را نیز در بر می گرفت بنیان گذاشتند. خود یزدی در مصاحبه ای با نشریه “نامه” می گوید:

«همزمان با فعالیت‌هایی که در جبهه‌ی ملی و سازمان دانشجویی داشتم به همراه دانشجویان مسلمان غیرایرانی، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، که همه‌ی دانشجویان مسلمان را در برمی‌گرفت به ‌وجود آوردیم (۱۹۶۳) اما بعد از مدتی گروه فارسی‌زبان را در داخل این سازمانِ مادر ایجادکردیم، چون دیدیم شرایط مبارزه‌ی اسلامی در ایران اصلاً قابل مقایسه با کشورهای اسلامی دیگر نیست. جنبش اسلامی در ایران در مواردی به ‌مراتب از دیدگاه‌ های برخی از این جریان‌ها مترقی‌تر بود و به‌ همین‌دلیل ما زیر این چتر بزرگ یک جریان کوچک‌تر ایجاد‌کردیم.» ۱۴

در دهه ۶۰ میلادی، گروه های اسلامی در جهان تحت سیطره “اخوان المسلمین” بودند و درون سازمان دانشجویی مسلمانان آمریکا نیز گرایش مسلط همان طرز تفکر ارتجاعی “اخوان” بود. این انجمن های اسلامی نه تنها پایه و اساس نفوذ رژیم در کشورهای اسلامی گردید، در داخل ایران نیز بعضاً کادرهای حزب اللهی مورد نیاز رژیم را فراهم نمود. خود یزدی در این زمینه می گوید:

«تأسیس و فعالیت انجمن‏هاى اسلامى دانشجویان در خارج از کشور (آمریکا و اروپا، هند و فیلیپین) را باید تجربه بسیار موفقى ارزیابى کرد. در بسیارى از دانشگاه‏هاى آمریکا و اروپا که دانشجویان ایرانى مشغول تحصیل بودند، واحدهاى انجمن اسلامى تشکیل شده و فعال بودند. … در نشست‏هاى سالیانه انجمن‏ها نه تنها تمام واحدها شرکت مى‏کردند، بلکه نمایندگان واحدهاى قاره‏اى (از اروپا یا آمریکا) نیز شرکت مى‏کردند. دانشجویان سالى یک بار نشست داشتند. در سمینارها و نشست‏هاى خود روى مسائل عقیدتى و سیاسى بحث مى‏کردند. بعد از انقلاب در واقع اعضاى سابق انجمن‏هاى اسلامى دانشجویان در آمریکا و اروپا که هم مسلمان بودند و هم کار تشکیلاتى گروهى کرده بودند، نقش تعیین‏کننده‏اى در اداره کشور دارند.» ۱۵

فعالیت یزدی و چمران در رهبری این تشکیلات، پایه گذار بسیاری از ارتباطات آینده ای شد که ازآن جمله می توان به “یوسف ندا” و “ابراهیم صلاح” اشاره کرد که در ابتدای این گزارش از آنان یاد کردیم.. “عبدالرضا تاجیک” در مقدمه مصاحبه ای که در سال ۱۳۸۲ با “ابراهیم یزدی” داشته است دراین باره می گوید:

“در مخاطره آمیزترین لحظات پیروزى انقلاب در سال ١٣۵٧ مردى چهل و هفت ساله با محاسنى مشکى در کنار رهبر انقلاب اسلامى ایران ایستاده است. ابراهیم یزدى متولد ۱۳۱۰ عضو نهضت آزادى در خارج از کشور با ته لهجه آمریکایى سخنان میهمانان رهبر فقید انقلاب را ترجمه مى کند. ارتباط با جنبش هاى رهایى بخش در جهان از او چهره اى دیپلماتیک ساخته بود …. یزدى که خود معتقد است در برخى از مسائل سیاسى نوعى نگاه پراگماتیستى (عمل گرایانه) دارد در اوج مبارزات مردم ایران در دهه چهل و زمانى که فضاى رادیکالى در حال شکل گیرى بود به همراه برخى از دوستانش که وابسته به نهضت آزادى بودند با تشکیل گروه «سماع» براى کسب آموزش هاى چریکى و سازماندهى مخفى به مصر و سپس به لبنان رفت…. یزدى پس از کسب آموزش هاى لازم چریکى به همراه مصطفى چمران در لبنان مستقر شده و در تاسیس و سازماندهى حرکت محرومین و سازمان امل همگام بنیانگذاران آن مى شوند. او که در سال ۱۳۵۱ از سوى رهبر فقید انقلاب سمت نماینده ویژه در خارج از کشور را براى دریافت وجوه شرعى عهده دار شده بود در میانه دهه پنجاه به یکى از مشاوران نزدیک رهبر فقید انقلاب تبدیل مى شود ارتباط موثر و مستمر یزدى با جنبش هاى رهایى بخش همچنین گروه هاى دانشجویى در طول دوران فعالیت سیاسى و فرهنگى اش موجب مى شود تا او با طیف وسیعى از مبارزان و فعالان سراسر جهان آشنا شود و این گونه است که پس از درگذشت مهدى بازرگان بنیانگذار و دبیرکل فقید نهضت آزادى، «محمد حامد ابوالنصر مرشد جماعت اخوان المسلمین مصر»، «نجم الدین اربکان رهبر حزب رفاه ترکیه»، «دکتر حسن عبدالله الترابى دبیرکل کنفرانس مردمى عربى و اسلامى سودان»، «راشد الغنوشى رهبر جنبش اسلامى تونس» و جبهه نجات  اسلامى الجزایر به او تسلیت مى گویند.”۱۶

ادامه دارد

پانویس ها:

۱-POLITIQUE INTERNATINALE N° ۹۴ – HIVER 2002

۲-  http://www.cfr.org/content/about/annual_report/ar_1999/016-47studies.pdf

۳-  Iran’s New Revolution , Foreign Affairs: January/February 2000 (volume 79, number 1)

۴-  http://www.nehzateazadi.org/publication/eyazdi/3jomhori/3jomhori.htm

۵-  لینک های زیر درباره حمایت غرب از بنیادگرایان،  شبکه بانکی آنان، بانک “التقوی” و رابطه بین بنیادگرایان و نئونازیهای اروپاست.

http://www.cooperativeresearch.org/timeline.jsp?timeline=complete_911_timeline#a1282theproject

http://www.washingtonpost.com/ac2/wp-dyn?pagename=article&contentId=A17354-2003Aug19¬Found=true

http://www.terrorism-illuminati.com/book/dollarsforterror.html

http://www.ccc.nps.navy.mil/si/2005/Jan/comrasJan05.asp

http://oraclesyndicate.twoday.net/stories/557998

http://www.druckversion.studien-von-zeitfragen.net/Politics%20of%20Three.htm

http://twoday.net/static/oraclesyndicate/files/report%20on%20islamists%20the%20far%20right%20and%20al%20taqwa.htm

http://www.geocities.com/johnathanrgalt/Swastika_Crescent.html

http://www.sfgate.com/cgi-bin/article.cgi?file=/chronicle/archive/2002/03/12/MN192483.DTL

http://www.atimes.com/atimes/Middle_East/DK05Ak01.html

http://specials.ft.com/theresponse/FT38ZL6ZSTC.html

http://conspiration.cc/conspir/division_handshar.pdf

۶-http://www.fas.org/irp/congress/1992_rpt/bcci/

http://www.whatreallyhappened.com/RANCHO/POLITICS/FOSTER_COVERUP/bcci.html

۷-http://www.un.org/News/Press/docs/2001/afg163.doc.htm

۸-http://www.ustreas.gov/press/releases/po3380.htm

۹-Ahmed Huber, un administrateur aux sympathies islamistes et nazies

http://fr.mailarchive.ca/soc.politique/2006-07/15012.html

۱۰-http://reflexes.samizdat.net/spip.php?article202

۱۱-http://en.wikipedia.org/wiki/Ahmed_Huber

۱۲-http://www.imam-khomeini.com/Maghalat/imam%20khomeini%20va%20enghelab.htm

۱۳-http://www.imam-khomeini.com/Maghalat/dastavardhaye%20enghelab.htm

۱۴-http://naame.net/articlea.php?mID=34&articleID=816

http://naame.net/articlea.php?mID=35&articleID=854

۱۵-  تجربه تحزب در ایران، روزنامه نشاط، مورخ ۱۵، ۱۹، ۳۱ فرودین و ۵، ۹، ۱۴، ۱۶، ۱۹، ۲۰ و ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۸)

۱۶-http://www.nehzateazadi.org/news/news83/tajik_yazdi/yaz1120.htm