آن طور که منابع محلی می گویند، از نخستین روزهای سال جاری تا کنون، سه گور دسته جمعی متعلق به کشته شدگان تابستان۶۷ در خوزستان کشف شده است.  برای نخستین بار است که به روشنی در مورد یکی از این  گورهای دسته جمعی در حوالی پادگان ۲۸ «روح الله» اهواز اطلاعاتی منتشر می شود؛ محلی که این روزها پادگان «شهید درویش ناجا» خوانده می شود در حاشیه امام‏زاده و گورستانی متروکه به نام «گورستان امیر».

اطلاعات مربوط به این گور دسته جمعی توسط «عباس بختیاری»، فعال حوزه سینما و حقوق بشر در اختیار نهادهای بین المللی قرار داده شده است. بختیاری به «ایران‏وایر» می گوید منبع اصلی اطلاعاتش، یکی از پاسداران حاضر در آن شب خوفناک اعدام بوده است.

تابستان هر سال، به ویژه از نهم مرداد تا اواخر شهریورماه، به علت هم‏زمانی با تاریخ اعدام زندانیان۶۷، برای انبوه عزاداران آن سال ها معنای متفاوتی دارد. این فصل از سال برای مسئولان هم معنای دیگری داشته است؛ به جز اندک کسانی که در این جریان مداخله مستقیم داشته اند، بقیه آن ها تلاش می کنند با ایما و اشاره و نه به گونه ای که برایشان هزینه بر باشد، ثابت کنند که دست‎شان به ماجرای اعدام ها آلوده نیست و به هر نحوی از این ماجرا تبری می جویند.

عباس بختیاری هم‏چنین گزارش مبسوطی در خصوص یک گور دسته جمعی در اهواز ارایه داده که در وب سایت «ایران پرس نیوز»منتشر شده است. او جزییاتی در مورد آدم های آن شب مخوف نوشته است؛ افرادی که در حاشیه امام‏زاده متروکه و گورستانِ قدیمی «سید امیر»، در حومه شهر اهواز به خاک سپرده شده اند بدون هیچ مراسم و بزرگداشت و سنگ قبری که یادمانشان باشد.

بنا بر تحقیقات عباس بختیاری، تعدادی از زندانیان سیاسی زندانِ «کارون» اهواز در یکی از شب های دیجور تابستان ۶۷، در محل پادگان شهید درویش ناجا که متعلق به سپاه اهواز است، با دستور فردی به نام «تیزمغز» که دادستان وقت شهر بوده، توسط افراد مسلحی که از زندان اهواز به پادگان آورده شده بودند، به جوخه تیرباران سپرده می شوند.

او در این گزارش تلاش می کند محل دقیق گورها که متعلق به ۳۰ نفر از قربانیان هستند را برای ثبت در اذهان باقی‎ماندگان آن ها تشریح کند: «فاصله محل گور دسته جمعی زندانیان، از سمتِ چپ درِ ورودی پادگان درویش تا محلِ پلیس راه اهواز که به “باسکول” معروف است، یک هزار و۳۰۰ متر، از پلیس راه تا سه راهِ جاده اهواز-ماهشهر، ۶۰۰ متر و از سه راهی تا جلوی درِ پادگان و محلِ دفنِ زندانیان،۷۰۰ متر است.»

مادر یکی از جان‏باختگان تابستان۶۷ در مورد گور گروهی کنار پادگان برای عباس بختیاری این طور روایت کرده است: «در محل دفن زندانیان در کنار پادگان، پیش از این دختری را که زندانی سیاسی بود و اعدام شده، دفن کرده بودند. قبر او در فاصله چند متریِ محل دفن “بهرام کارگرفر” و پنج نفر دیگری قرار داشت که با هم خاک کرده بودند. گور او و سایرین را که به صورت تک تک دفن شده بودند، هنوز سیمان کاری نکرده و میل گرد نزده بودند. چهار تا از انگشتان دست راستش از خاک بیرون زده و ۱۰ تا ۱۵ سانتی متر از موهایش کنده شده بودند. معلوم بود که گور آن ها عمق نداشت. ما و یک خانواده دیگر در فاصله دو نوبت، خاک روی آن ریختیم. خانواده اش پس از ماه ها تازه خبردار شدند و می گفتند نمی دانستیم اعدامش کرده اند. از شیراز منتقل شده بود به این زندان و هوادار سازمان چریک های فدایی خلق اقلیت بود.»

گور دیگر کشف شده، متعلق به زندانیان سیاسیِ زندانِ «ناوا» در بندر ماهشهر است؛ محلی حوالی گورستان متروکه «ماهشهر قدیم». اما آن چه بختیاری گزارش کرده است، تنها گور کشف شده ماه های اخیر نیست؛ روز بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال جاری شبکه «من و تو»نوشت کارگران شهرداری در پی عملیات تعریض یک خیابان در شهر اهواز، با یک گور گروهی مواجه شده اند.

افراد محلی در مورد این گور گروهی به «سازمان عدالت برای ایران» گفته اند این گور دسته جمعی در منطقه ای کشف شده است که پیش از آن پیکر اعدام شدگان دهه ۶۰ را به خاک سپرده اند.

کارگران شهرداری بعد از گودبرداری در منطقه فاز دو «پادادشهر» و بلوار «بنکدار»، با این گور برخورد می کنند. آن ها بلافاصله روی استخوان های باقی مانده خاک می ریزند و به عملیات تعریض خیابان ادامه می دهند. کارگران حاضر در محل بعدها به یکی دو خانواده جان باخته ها گفته اند محل دفن اجساد  زیر جاده جدید فرو رفته است و محل تردد خودروها خواهد شد.

روز سی ام خردادماه چند نهاد حقوق بشری، از جمله سازمان عفو بین الملل در یک اطلاعیه نسبت به تخریب بقایای این گور که بنا به یک روایت، محل دفن ۴۴نفر از اعدام شده ها بوده است، اعتراض کردند. خانم «شوکت. ق» برادرش را همان روزها گم کرده است. او به «ایران‌وایر» می گوید یکی از کارگرانی که به کار جاده سازی مشغول بوده و به طور اتفاقی کنار بولدوزر بوده است، آمد و با من حرف زد: «گفت بعد از پیدا شدن استخوان ها، ما با مسئولان مربوطه و پیمانکار و شهرداری تماس گرفتیم. اندکی بعد یک لشکر آدم از سپاه ریختند آن جا. باور کردنی نبود و ما متوجه عجیب بودن ماجرا شدیم. آن ها سریع دستور دادند سیمان بریزیم و جاده را تا نزدیک به محل گور دسته جمعی عریض کنیم، اما من دلم نمی آمد دست بزنم. کنار کشیدم و رفتم  یک گوشه و حالا آمده ام به شما خبر بدهم که دارند بتون و سیمان می ریزند روی استخوان های عزیزانتان.»

او با بغضی که هنوز تازه مانده است، به «ایران‏وایر» می گوید: «برادرم ۲۱ ساله و دانشجو بود. سه سال حکم داشت که همه را کشیده بود و فقط دو ماه مانده بود تا آزادی. او را یک بار کشتند و ما را هزار بار. اجازه عزاداری ندادند. یک منطقه فرضی را شناسایی کردیم که با سیمان پوشیده شده است و دور تا دورش زباله اهالی محل را آن جا انباشته می کردند. فکر می کنم یک جور عامدانه زباله ها را در آن جا جمع می کردند. دل‏خوشی مان شده بود گاهی آن جا جمع بشویم و گریه کنیم. با این که نمی دانستیم آن ها دقیقا کجا به خاک سپرده شده اند، اما همیشه آدم هایی آن گوشه و حوالی مواظب مان بودند. اگر صدای گریه مان بلند می شد، می آمدند و متفرق مان می کردند. آن ها را کشتند ولی چرا اجازه عزاداری و سنگ قبر به ما ندادند؟»

پیش از آن هم برخی سازمان های حقوق بشری از تخریب یک گور جمعی بزرگ در حاشیه گورستان «بهشت رضا» در شهر مشهد اطلاع داده بودند؛ محلی که گفته می شود محل دفن دسته جمعی  ۱۷۰ زندانی سیاسی است.