سحرسیما زرهی

ترجمه آرش عزیزی

نامِ “پیر الیوت ترودو” هنوز بین جوامع مهاجر در کانادا از قدرت ویژه‌ای برخوردار است. بقیه کانادایی‌ها ترودو را بیشتر به عنوان سیاستمدار نادری می‌شناختند که مثل ستاره‌های راک می‌درخشید و نوعی جذبه و بیباکی داشت که امروز، در این عصر سیاسی، کمتر دیده می‌شود؛ اما جوامع مهاجر اغلب ترودو را به عنوان پدر مولتی‌کالچرالیسم بزرگ می‌دارند.

تعجبی نیست که ترودو و میراث او به عنوان پانزدهمین نخست‌وزیر کانادا در اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰ راه‌گشای بزرگی برای حزب لیبرال بوده است. در واقع می‌توانیم بگوییم که نمایش‌های حزب لیبرال از جوامع متنوع نژادی و قومی ممکن نمی‌بود، مگر به خاطر ترودو.

حتی امروز، پس از گذشت بیش از چهل سال، نام ترودو هنوز توسط لیبرال‌های پیشروی اجتماعی به کار می‌رود تا از اهمیت حقوق اقلیت و تنوع صحبت رود.

در نتیجه تعجبی نیست که وقتی با اسمیترمن صحبت کردیم، نام او خیلی زود مطرح شد.

“ریشه‌های من در سیاست، پیر ترودو است، یعنی سیاست مولتی‌کالچرالیسم، یعنی سیاست حفاظت از اقلیت‌ها از نظر قانونی از طریق منشور حقوق و آزادی‌ها.”

اسمیترمن که خود  را مدافع جوامع اقلیت معرفی می‌کند تورنتو را شهر تنوع می‌بیند.

او می‌گوید:”این شهر، شهر جوامع مهاجر است.”

اسمیترمن در مورد حریف خود، راب فورد، می‌گوید:”او تورنتو را شهری می‌بیند که در آن همه را علیه هم قرار می‌دهد.”

او فورد را متهم می‌کند که باور دارد:”آن آدم‌ها که می‌بینی جزو چشم‌انداز من از تورنتو نیستند و بخشی از تورنتوی من نیستند.”

اسمیترمن بر اساس این چشم‌انداز باور دارد که “تورنتو تنها تورنتو شده چرا که تمام این اقلیت‌ها گرد هم آمدند تا یک شهر بسازند، در نتیجه نزد من اگر تجربه مهاجرین را برداری اصلا تورنتویی باقی نمی‌ماند.”

اما اسمیترمن فقط یکی دیگر از سفیدپوستان ممتاز میانسال نیست که موقع انتخابات یاد تجربه‌ی اقلیت‌ها افتاده باشد. علیرغم ظاهر بستر اصلی بودنش، او خود نیز با تجربه اقلیت‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کند.

او می‌گوید:”من هم از جامعه‌ای اقلیتی هستم. قیافه‌ی من مثل اقلیت‌ها نیست، من مردی سفیدپوست هستم و از مسئولیت‌های ممتازی بهره برده‌ام. اما به عنوان فرد هم‌جنس‌گرا، می‌دانم که این برای بعضی جنجالی است، از جامعه‌ای آمده‌ام که تجربه‌ی اقلیت‌ها را از سر می‌گذراند.”

بیشتر سیاستمداران که از جوامع هم‌جنس‌گرا هستند کمتر به موضوع گرایش جنسی خود می‌پردازند، بخصوص وقتی با نشریه‌ای قومی مصاحبه می‌کنند. اما اسمیترمن حاضر نیست خود را پنهان کند و هم‌جنس‌گرا بودن خود را نقطه ارتباط و نه جدایی از جوامع مهاجر می‌بیند.

او توضیح می‌دهد:”من از جامعه‌ای می‌آیم که تبعیض و گاهی اوقات تعقیب را از سر می‌گذراند؛ در همین تاریخ اخیر حتی شاهد تعقیب این جامعه توسط پلیس بوده‌ایم. به نظرم این باعث می‌شود من بهتر تبعیض نسبت به اقلیت‌ها را بفهمم.”

اسمیترمن به صراحت از چالش‌های پیش روی خود در اوایل دوره‌ی سیاسی‌اش می‌گوید (تلاش برای رابطه‌سازی با گروه‌های مختلف قومی و مذهبی به عنوان فردی علنا هم‌جنس‌گرا) اما حاضر نیست اجازه دهد این اختلافات بر چشم‌انداز سیاسی‌اش غلبه کنند.

اسمیترمن می‌گوید:”اگر صبح از خواب بلند شویم و روی مسائلی تمرکز کنیم که ما را از همسایه‌هایمان جدا می‌سازند به جای تمرکز روی مسائلی که با آن‌ها در اشتراک داریم، دیگر بازی تمام است.”

پیام اسمیترمن ساختن پل است، ساختن رابطه احترام دوجانبه و تمرکز بر منافع مشترک.

او می‌گوید:”تمام تورنتویی‌ها دولتی شهری می‌خواهند که حمل و نقل را ممکن سازد؛ تمام شهروندان تورنتو دولتی می‌خواهند که بهشان کمک کند فرصت اقتصادی و استقلال و آزادی که از آن ناشی می‌شود به دست بیاورند.”

او گفتگو را با این حرف تمام می‌کند:”تورنتوی من مجموع تمام بخش‌های آن است و قدرت آن از همین ناشی می‌شود.” او اضافه می‌کند که اگر به شهرداری انتخاب شود تورنتو را “شهری می‌سازد که همانقدر قدرتمند است که بزرگ است.”