دو هفته پس از سخنرانی رئیس جمهور ایران در یک سالن تقریباً خالی، کمیته حقیقت یابی که ایشان پیشنهاد کرده بودند تشکیل شد و شناسائی چند نفری را که هنگام سخنرانی وی سالن را ترک نکرده بودند، آغاز کرد.
این اقدام به این دلیل در رأس سایر بررسی ها قرار گرفت که شایع شده بود سخنرانی برای صندلی های خالی یک بیماری مسری است و ممکن است عده معدودی که سالن را ترک نکرده بودند به این بیماری مبتلا شده باشند!
کمیته که از تعدادی روانکاو، پزشک، و جامعه شناس تشکیل شده بود، می خواست بداند این عده چه مرضشان بوده که هنگام سخنرانی رئیس جمهور ایران از جای خود تکان نخورده اند؟ فلج بوده اند یا ناشنوا؟ از چیزی می ترسیده اند؟ آلزایمر داشته اند و حالی شان نبوده چی به چی است  یا به نحوی سبیل شان چرب شده بوده است؟
اهمیت حضور این عده معدود از آنجا ناشی می شد که براساس نوشته ویکی پدیا، قبل از آغاز و هنگام سخنرانی آقای احمدی نژاد، جمعاً اعضاء ۱۴۵ هیأت دیپلماتیک سالن را ترک کرده بودند بنابر این حضور یک عده قلیل، و تکان نخوردن آنها زیر سئوال رفته بود.
کمیته حقیقت یاب پس از دو هفته بررسی، ساعاتی پیش اعلام کرد که سخنرانی برای صندلی های خالی مسری نیست در غیر اینصورت رهبران حماس و سوریه و ونزوئلا که بارها با آقای احمدی نژاد روبوسی کرده اند باید به آن مبتلا شده باشند و میلیون ها دلاری راکه از ایران گرفته اند، صرف خرید صندلی کرده باشند!
روانشناسان شرکت کننده درکمیته حقیقت یاب، گفته اند سخنرانی برای صندلی های خالی، مثل کفتربازی یا دختربازی، یکنوع سرگرمی و دل خوش کنک است و بیماری واگیر و خطرناکی نیست. بهترین دلیلی هم که برای مسری نبودن آن ارائه کرده اند این است که فقط یک نفر در دنیا هست که دوست دارد برای صندلی های خالی سخن رانی کند!
این روانشناسان عشق به صندلی خالی را خدادادی می دانند و می گویند کاریش نمیشه کرد، مادرزادیه!
کمیته حقیقت باب بعد از این رسیدگی اتهام آقای احمدی نژاد را که گفتند خود آمریکائی ها حادثه یازده سپتامبر را به وجود آورده اند نیز مورد بررسی قرار داد و اعلام کرد گرچه آقای لاریجانی رئیس مجلس ایران اوباما را یک شرور بین المللی نامیده است، ولی به پیر به پیغمبر، او در این حادثه دست نداشته است . به دنبال این اظهارنظر،آقای احمدی نژاد که شدیداً عصبانی شده بود اعلام کرد حالا که اینجور شد، منهم اعلام می کنم حادثه یازده سپتامبرکار خود کمیته حقیقت یاب بوده است. والسلام علیکم و رحمت اله !

کشتن بدون صدور حکم قتل! یک ماهی بیش نیست که در قطر، یک خانم جوان و زیبا به عنوان قاضی مشغول کار شده است. گرچه وی هنوز هیچ حکم قتلی را صادر نکرده است، با وجود این هزاران کشته و مرده دارد! باز هم خدا پدر قاضی های خودمان را بیامرزد که گهگاه حکم قتلی را صادر می کنند
معجون تاریخی
خدا شانس بدهد. کوروش و داریوش یکمرتبه عجب عزیز شده اند. حتی رئیس جمهور محبوبمان در سازمان ملل هم از کوروش تعریف کرد. همان کوروشی که جناب خلخالی ثابت کرد! فاسد الاخلاق و فلانکاره بوده است و می خواست با بولدوزر قبرش را ویران کند.
مخلوط کردن کوروش و داریوش با مسائل روز برای استفاده از نام آنها، آدم را یاد میکسرهای برقی که در خانه ها هست می اندازد.
شیر به آن سفیدی، موز به آن درازی  و شکر به این ریزی را می ریزی توی یک مخلوط کن و دکمه اش را می زنی، چند لحظه بعد چیزی تحویلت می دهد به نام شیرموزکه هر قلپ آن مفرح روح است و قوت بخش جان.
عیب این میکسرها این است که قدرت تشخیص ندارند و کاری ندارند که آنچه تولید می شود جالب است یا هشلهف.
مثلا اگر پیاز و سیب زمینی و موز و سرکه شیره و مایع ظرفشوئی را هم بریزی توی یک مخلوط کن، همه را در یک چشم بهم زدن مخلوط می کند و تحویلت می دهد، اما آیا حاضرید یک قلپ از چنین معجونی را بخورید؟
مخلوط کردن کوروش و داریوش با مسائل سیاسی روز و انداختن چفیه فلسطینی به گردن کوروش وکاوه آهنگر نیز درست کردن معجونی از همان قبیل است. قابل خوردن نیست!
آی لاو چلوکباب!
در هفته ای که گذشت فیلمی روی یوتیوب قرارگرفت که نشان می داد نه تنها رئیس جمهور ایران در انزاوا نیست، بلکه اگر صرف بکند و چلوکباب داغ و ساندیس خنک آماده باشد، هستند کسانی که حاضرند از آنطرف دنیا هم که شده به نیویورک بیایند و آقای احمدی نژاد را لااقل در میهمانی ها در انزوا نگذارند.
آنهم در میهمانی با شکوهی که صدای قاشق و چنگال مثل یک موسیقی ملایم ، هوش از سر شنونده می برد!
خبرنگار ما پس از دیدن فیلم، از خانمی که در ستایش از آقای احمدی نژاد، با صدائی بغض کرده خطاب به ملت ایران می گفت”شماها نمی دونید چی دارید”، پرسید پس چرا جنابعالی در آمریکا مانده اید و برنمی گردید به ایران که زیر سایه چنین جواهری زندگی کنید؟
ایشان با همان صدای بغض آلود گفتند دو تا دلیل ساده داره. اولیش خواهش و التماس های اوباماست که میگه اگر شماها برگردید ایران من بدبخت میشم، دیگه اینکه نمی دونم چرا دوست ندارم توی کوچه و خیابون بزنن توی سرم و بگن فلان فلان شده روسری تو بکش جلو وگرنه کجا بهتر از ایران میشه از خط فقر لذت برد؟!
گدائی در مترو
زنان ایران سرانجام  به یکی دیگر از حقوق عقب افتاده خود دست یافتند: گدائی در مترو!
واقعاً چه معنی داشت که در قرن بیست و یکم و با اینهمه پیشرفت، فقط مردان حق داشته باشند که در متروها گدائی کنند؟
خوشبختانه زنان ایران با کوشش و پشتکار توانستند در این مورد خاص به حق برابری با مردان دست یابند و در مترو نیز به گدائی بپردازند.
قرار شد بقیه حقوق از دست رفته وعقب افتاده آنها نیز پس از آنکه کارگران حقوق عقب مانده خود را دریافت کردند، پرداخت شود!
بنای سازمان ملل مشابه سازی می شود
کار ساختن بنائی مشابه ساختمان سازمان ملل در تهران آغاز شد. این بنا که قرار است بسیار باشکوه تر از ساختمان سازمان ملل و دارای سه هزار صندلی خالی باشد، به پیشنهاد و با هزینه ملت ایران ساخته می شود تا آقای احمدی نژاد وقت و بی وقت بروند آنجا و برای صندلی های خالی آن سخنرانی کنند.
با توجه به هزینه میلیاردی سفر آقای احمدی نژاد وگروه کثیر همراهان ایشان  به نیویورک مردم خیرخواه ایران اعلام کردند ما حاضریم به هزینه خود یک سالن مشابه سالن سازمان ملل در تهران بسازیم که رئیس جمهور عزیزمان مجبور نباشند برای زدن حرف های خنده دار به نیویورک بروند.
این عده تصمیم فوق را وقتی گرفتند که آقای احمدی نژاد در آمریکا فرمودند: درایران هیچ کس کارش را به خاطر بیان عقیده اش از دست نمی دهد.
این گفته اکنون به صورت جوک درآمده و مردم با خنده می گویند کارش را شاید ولی، جانش را چی؟!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.