پژوهشی درباره ی دبیره وُ دبیرش

 

در اینجا پیش از هر چیز نگاهی بیاندازیم به دبیره ی رومیک که من برای نگارش ِ پارسی آن را به  جای دبیره ی عربیفارسی پیش می نهم. بایسته است چند نکته را یادآوری کنم. نخست اینکه این دبیره یک دبیره ی پیشنهادی است بر پایه ی دانش وُ تجربه هایی  که در درازای سالها پژوهش وُ جستجو درباره ی دبیره های گوناگون جهان وُ زبانهای پیشا اسلامی ی ایران اندوخته ام. همواره از خود پرسیده ام چگونه می شود کاستی های کنونی ی دبیره عربیفارسی را از میان برداریم چنانکه کودکان ِ ما یادگیری ی زبان را کار ِ دشوار و تلخی نیابند.

دریغا هستند کسانی که به دیده ی خندستانی به چنین دستاوردهایی نگاه می کنند. آنها این کارها را بیهوده می دانند وُ می گویند پیشینیان ِ ما سالهای سال با این دبیره چیزها آموخته اند وُ بزرگانی را در این سرزمین پرورده اند، پس چه نیازی هست که راه وُ رسم ِ نیاکان را برهم بزنیم؟ آنها بیگمان فراموش می کنند که فرهنگی که توانسته است چنین بزرگانی را با بودن ِ این همه کاستی وُ  گرفتاری بپرورد، بی آن کاستی ها و گرفتاری ها چه ها که نمی توانست بکند!

بسیاری از این خرده گیران دانشی در زمینه ی زبان وُ دبیرش ندارند. خوگرفتن به نادانی وُ کاستی، نادانی ی چند لایه ای است که برخی آن را دوست دارند. ای کاش کسانی پیدا می شدند وُ بی پی ورزی (تعصب) با برشمردن تک تک ِ خرده ها بر کار ِ من می گفتند چرا نباید پی گیر ِ دگرگونی ِ دبیره باشیم وُ کاستی ها را چگونه با نگاهداشتن ِ دبیره ی کنونی از میان برداریم. من تا اینجا در  این پژوهش نشان داده ام که چه نیرو وُ کاری برای پیدا کردن ِ راهی به سوی روشنایی به کار گرفته شده. پیشینه وُ نام ِ کسانی را که در این راه کوشنده بودند برشمرده ام. به هر رو بازهم امید دارم که کسانی پیدا شوند بی پی ورزی مرا رهنمون باشند وُ وامدار ِ خود کنندم.

اکنون به این دبیره نگاهی بیاندازیم.

واکه ها (مصوت) و همخوانهای (صامت) رومیک برای نوشتن ِ پارسی.

پیش از آنکه به همخوانها بپردازم همینجا شایسته است یادآور شوم که در پارسی ی کهن تر و نیز در زبانها و گویش های بومی  پلات ِ ایران بیش از شش واکه داشتیم و داریم. برخی واکه های مرکب هنوز هم کمابیش در پارسی ی امروز در برخی واژه ها شنیده می شود: مانند «او» در واژه ی فردوُس. اما نسک های دستور زبان پارسی و نویسندگان ِ آنها تنها شش واکه را برشمرده اند و من نیز در این دبیره به این شش واکه بسنده کرده ام. بیگمان پارسی گویان و پارسی نویسان در آینده بر بنیاد ِ نیاز ِ زبان واکه ها را می توانند افزایش دهند، اما اکنون بگذارید به همین شش واکه کوتاه کنیم.

همخوانها را بر پایه ی دَهناد (ترتیب) ِ دبیره ی عربیفارسی ی امروزی آورده ام: (ا/ ب/ پ/ ت/ ث…) آواهای همسان مانند س و ص به همراه نخستین وات ِ هم آوا با آنها آورده شده. از این رو هنگامی که ث را خواستم بنمایانم س و ص را هم کنارش آورده ام که همگی با  «اس» انگلیسی نشان داده می شوند. بنگریم به همخوانها.

در نمونه های بالا «آپادانا»، «آذر» وُ «کارون» نام ویژه هستند و از همین رو آنها را با مه وات (حرف بزرگ) نوشته ام، که خوانش ِ نوشته وُ فهمیدن ِ آن را آسان تر می کند. در این باره نگاه کنید به بخش های پیشین این گزارش.

من همچنین، به برخی از همخوانهای پارسی مانند w در انگلیسی(وُ نیز کردی) در واژه هایی چون what و will اشاره داشتم. به جز این در پارسی ی باستان وُ میانه دو همخوان دیگر داشتیم که امروز نیست. فراگفت ِ این همخوانها مانند ِ th است در واژه  های truth و this انگلیسی وُ نیز برخی زبانهای دیگر ایرانی مانند بلوچی. آنها را در دبیره فونه تیک با θ و ð  نشان می دهند. آوای آنها کمابیش مانند ِ فراگفت ِ «ث» و «ذ» در زبانِ عربی است. این آواها در بسیاری از زبانها وُ گویشهای ایرانی هنوز هست. برای نمونه در زبان بلوچی مادر را măθ  می گویند و پدر را   peð.   در دبیره ی پیشنهادی این گزارش آن آواها وُ نیز برخی واکه های همنهاده (مصوتهای مرکب) را نیاورده ام. روشن است  که برپایه ی نیاز ِ کاربران وُ  گویش ها وُ زبانها، این دبیره می تواند بازدیسیده شود. آنچه من آورده ام بیشتر به کار پارسی ی رواگمند (رایج وُ رسمی) در ایران می خورد.

اما یادآوری این نکته بایسته است که تنها برگزیدن ِ دبیره ای برای نگارش ِ زبان، کاستی های نگارش را از میان نخواهد برد. گام دوم پیدا کردن ِ هنجارهای نوشتن است. گرچه خوشبختانه بسیاری از آزمون های زبان ِ انگلیسی وُ دیگر زبانهای اروپایی در دسترس ِ ما هست. این هنجارها را کوتاهانه برمی شمرم.

 

یک: تشدید

تشدید پارسی نیست. هم واژه ی تشدید و هم خود ِ تشدید از عربی به پارسی رخنه کرده است. هیچ واژه ی پارسی نمی توان یافت که تشدید داشته باشد. شاید برخی از خوانندگان واژه هایی چون دوم، سوم وُ چهارم را نمونه بیاورند که چیزی همانند تشدید در آنها به گوش می رسد. اما باید بگوییم که واژه های دوم، سوم و چهارم از شمارگان ِ دو، سه وُ چهار با افزودن پسوند ِ «اُم» برساخته می شود: دو + اُم = دو(و)اُم do+om=do(v)omکه هام (عامه) برای ساده تر شدن  فراگفت، آن را دوُّم  dovvomکرده اند. همچنین است سوم، چهارم، ششم وُ چهلم. دیگر شمارگان ِ ترتیبی مانند یکم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم وُ دهم… بی تشدید گفته می شوند. این فراگفت ِ با تشدید بیش از آنکه هنجار (قاعده) باشد روش ِ هامیانه (عامیانه) است وُ بهتر آنست واژه های پارسی را بدون تشدید بگوییم وُ بخوانیم وُتشدید را تنها در وام واژه های عربی نگاه داریم: مانند ِ ترحّم، مشّاطه، حرّاف، جبّار، نجّار… برای تشدید در دبیره ی رومیک می توانیم با بازآوری (تکرار) ِ وات ِ تشدید-دار آنها را نشان دهیم:

tarahhom, maššăte, harrăf, jabbăr, najjăr

 

دو: همزه و عین

همزه و عین را زبانشناسان «بست آوای چاکنایی» می نامند. برابر ِ آن در انگلیسی glottal stop است، زیرا هنگام ِ فراگفت ِ آن گونه ای ایستش stop ته ِ گلویی یا پسکامی در چاکنای انجام می شود. همزه وُ عین پارسی نیستند وُ از راه ِ وام واژه های عربی به پارسی رخنه کرده اند. این آوا در برخی واژگان مانند ِ معبر، مائده، ساعد، بعضی، رأفت، عادت، اعتبار… با همزه (ئ، ء، أ) و یا عین نمایانده شده اند و در برخی چون امیر، اولاد تنها بر بنیاد ِ دستور ِ زبان ِ عربی همزه خوانده می شوند و می توان آنها را بی همزه نوشت:   amir, olăd, در این باره نگاه کنید به فرهنگ نویسان چون دهخدا و معین در پانویس همین بخش. یادآور شوم که معین نشانه ی روی «های غیرملفوظ»را نیز همزه به شمار می آورد که گرچه در عربی همزه نامیده می شود «بست آوای  چاکنایی» نیست بل که همان چیزی است که کسره ی اضافه گفته می شود وُ ما در این پژوهش از آن سخن گفتیم. مانند خانه ء او / نامه ء دوست / حرفه ء نجاری… دودیگر اینکه واژه های پارسی چون نامه وُ جامه وُ زنده در پارسی ی میانه وُ کهنتر نامگ /  جامگ / زندگnămag / jămag / zindag فراگفته می شدند.  از همین رو است که رمن (جمع) ِ آنها نامگان،  جامگان، وُ زندگان بوده که امروز هم در بسیاری از گوشه های زبان مانده است: مانند ِ سپید جامگان / زندگان/ مردگان…

پایانه یag  در واژگانی چون جامگ در زبانها وُ گویش های بومی ی ما در سراسر ایران هنوز به گوش می خورد. با این یادآوری که ag کم کم a شده است. در چامه ی سعدی در بخش پیش دیدیم که در زمان ِ سعدی وُ امروز حتا در کشورهای افغانستان و تاجیکستان وُ در فارس وُ دیگر جاهای ایران «پنجه» چگونه فراگفته می شد  panja

در دبیره ی آوانگاری ِ جهانی (فونه تیک بین المللی) این آوا را با این وات نشان می دهند: Ɂ

نمونه ها را اکنون به رومیک بنویسیم:

maɁbar, măɁede, săɁed, baɁzi, raɁfat, eɁtebăr

برخی بست آوای چاکنایی را با نشانه آپوستروفی  نوشته اند.

ma’bar, mă’ede, să’ed, ba’zi, ra’fat,e’tebăr

اما به باور ِ من نشانه ی آپوستروفی در دبیره رومیک به کار ِ ما بیش خواهد خورد وُ از اینرو من Ɂ را برای همزه وُ عین شایسته تر می دانم. واژه های عادت وُ امیر را بی افزودن ِواتِ بست آوای چاکنایی نوشته ام، زیرا با آنکه دستور زبان ِ عربی این دو واژه را دارای بست آوا می شناسد، بی آن نشانه یا نویسه نیز در خواندن با گرفتاری روبه رو نخواهیم شد. یادآوری این نکته بایسته است که بسیاری از الف های آغازین واژه های  گوناگون عربی را دستورزبان نویسان همزه می شناسند، اما همچنانکه دیدیم آغاز ِ واژه ی «امیر» یک a است. «عا» در آغاز ِ عادت  نیز برابر ِ واکه ی ă و «عِ» در آغاز ِ عبادت برابر ِ e  است. بیشتر همزه ها وُ عین های آغاز ِ واژگان ِ عربی چیزی بیش از واکه (مصوت) نیست.*

 

سه: مرزِ واژگانی.

پارسی، وارون ِ عربی، زبان ِ پسوندها وُ پیشوندها است. از آنجا که در دبیره ی عربیفارسی جداسری ِ (استقلال) واژگانی نیست چسباندن یا نچسباندن پیشوندها وُ پسوندها بیش از آنکه از روی هنجار (قاعده) وُ دستور باشد، به روال ِ پسند خودگزینی (سلیقه شخصی) انجام می گیرد. من می نویسم: «ازهمینرو»، دیگری می نویسد: «از همین رو» وُ سومی «از همینرو». برخی نشان ِ رمن (علامت جمع) «ها» را به واژه می چسبانند وُ برخی آن را جدا می نویسند: کتابها، کتاب ها، بسکتبالیستها، بسکتبالیست ها، مارکسیستها، مارکسیست ها، زندگان، زنده گان، به راستی، براستی، بواقع، به واقع. بی آنکه هنجاری در این میان باشد.کسی می نویسد: کتابم، دیگری می نویسد: کتاب ام. کسی می نویسد: نامه ی دوست، دیگری می نویسد: نامه ء دوست، سومی می نویسد: نامه دوست. تازگی ها نیز گونه ای بیماری با نام ِ «راجب» «راجع به» در شهر ِ زبان ِ پارسی گسترده است.

مرز ِ واژگانی در دبیره رومیک همواره روشن است. به آغاز ِ«آرش ِ کمانگیر» ِ سیاوش کسرایی نگاه کنید:

barf mi-bărad

barf mi-bărad be ruy e xăr o xără-sang

kuh-hă xămuš

darre-hă deltang

răh-hă čašm-entezăr e kărevăni bă sedă ye zang

چهار: پسوندها و پیشوندها

مانند انگلیسی وُ برخی زبانهای اروپایی،پیشوند و پسوندها را با کِشَک تیره (هایفن) به واژه می چسبانیم.

mi-ravam

نشانه های رمن (جمع) «ها» یا «ان» را با کِشَک به واژه می چسبانیم.    futbălist-hă و یا qătel-ăn

 

پنج: کسره های اضافه جدا نوشته می شوند: دست ِ من

dast e man

چنانچه واژه ای با همخوان (مصوت) پایان بگیرد هنگام افزودن ِ کسره  اضافه وات y  را به آن می افزاییم.

bu ye gol

شش: پسوندی که در دستور ِ زبان فارسی به آن «یای نکره» می گویند جدا نوشته می شود. کودکی:

kudak i  (یک کودک)

هفت: پسوند زاب ساز (صفت ساز) «ی» به واژه می چسبد:

kudaki  (کودکی: کودک بودن، بچگی)

هشت: واتهای افتاده

یکی از برتری های دبیره رومیک جایگزین کردن ِ واتهای افتاده با نشانه ی آپوستروفی ‘ است. همچنانکه در انگلیسی برای نمونه می نویسیم: can’t  به جای cannot

در پارسی رومیک می توان نوشت:

be’šin

 یا

be-n’šin

و یا

be-nešin

نُه: مه وات (حروف بزرگ)

دبیره ی عربی دارای مه وات (حروف بزرگ) نیست. از همین رو اگر بنویسیم «حسن» نمی دانیم نام کسی است یا به چم ِ نیکی است. مگر آنکه با نشانه های فتحه وُ ضمه آنها را از هم بازنماییم، یا کمی دیگر از نوشته را بخوانیم تا شاید دریابیم که نام کس است یا واژه ای به چم خوبی وُ نیکی: hosn , Hasan .  می بینید که نوشتن ِ واژه با مه وات وُ نِشاختن (مشخص کردن) اینکه واژه نام ِ ویژه (اسم ِخاص) است، ما را در خوانش یاری می کند.

بنویسید «گرمی». نمی دانیم آماج ِ نویسنده دمای هوا است یا یک گرم از چیزی یا گرمی (جایزه جهانی ِ برای موسیقی). بیایید با دبیره ی رومیک بنویسیم.

garmi  گرمی وُ سردی هوا بستگی به آفتاب دارد.

garm i تابستان رسیده وُهوای گرمی شده.

garmĭ (گرمی) تب داری!

geram i  گرمی (یک گِرَم) زعفران خریدم

Grammy  جایزه گرمی سال ۲۰۱۷ به یویوما وُ کیهان کلهر داده شد.

ده: واژگان ِ همنهاده (مُرَکّب)

با دبیره ی عربیفارسی برخی واژگان ِ همنهاده به هم می چسبند وُ برخی نمی چسبند. هم آوا، راهبردی، روامند، کارآمد، بینوا، بی پرده، مردسالار، دین سالار، مردم سالاری… زیست بومی، کلاهبردار، کلاه بردار… می بینیم که هیچ هنجاری در میان نیست. واژه های هم نهاده را بهتر است با کِشَک (خط تیره: هایفن) بنویسیم.

ham-ăvă, răh-bordi, ravă-mand, kăr-ămad…

*

اینکه دبیره ی عربیفارسی چگونه و کی جایش را به دبیره ی رومیک خواهد داد، پرسشی است که نمی توان پاسخی ساده به آن داد. دبیره ی عربیفارسی در درازای دورانی نزدیک به یک هزار و سیصد چهارصد سال همچون دوالپایی به گردن زبان ِ پارسی آویخته است، آن را از پویش باز داشته است و آن را کنیز وار در پس ِ پرده ی حرمسرای عربی نگاه داشته است تا مبادا چشم ِ نامحرم به روی زیبای این زبان بیافتد که طوطیان هند از قند آن شیرین زبان می شدند.

به هر روی این گزارش را که کوتاه شده ای از پژوهش ِ در دست ِ انجام من است در همین جا به پایان می برم. گزارش ِ پُر (کامل) وُ پرداخته شده آن را به زودی به چاپ خواهم سپرد. حتا اگر نخواهیم دبیره ی کنونی آکمند (معیوب) ِ عربیفارسی را با دبیره ی شایسته ای چون دبیره ی رومیک جایگزین کنیم – که آن کار باید در تراز (سطح) ِ زبانی و ملی انجام شود- امیدم این است که دست ِ کم آنچه در پیش ِ رو دارید به کار ِ آموزش ِ زبان برای کودکان و نوجوانانی که در روند ِ دوری از میهن، پارسی را دارند کم کم فراموش می کنند بخورَد. کودکان ِ مان را دریابیم که بیش از این از جهان ِ زیبای زبان ِ پارسی جدا نشوند. امید ِ دیگری نیز در سر دارم و آن اینست  که با جایگزینی ی دبیره ی رومیک آن وابستگی ی زبان ِ پارسی به زبان ِ عربی که همچون دیواری بلند در برابر ِ پرواز  و رهایی ی زبان ِ  پارسی ایستاده است کمتر و کمتر شود و پارسی بتواند گستره های نوینی را فراچنگ آوَرَد. به ویژه در پهنه ِ دانشیک (علمی). در درازای زمان نیز، به گزینی (ترجیح) گویندگان ِ زبان ِ پارسی می تواند کم کم شمار ِ وام واژگان ِ عربی در پارسی را بکاهد وُ آنها را به تاریخ وُ گذشته ی زبان بسپارد. همچنانکه در این یکصد سال گذشته زبان پارسی در پی ِ یافتن ِ ریشه های خود واژه های نوینی را برساخته است. بسیاری از این واژگان در آغاز سبب خندستانی (تمسخر) ِ کسانی را فراهم کرد که می گفتند مگر می شود به «دارالعلم» دانشگاه گفت، به «طلبه» دانشجو، به «طیاره» هواپیما، به «طبیب» پزشک و جز آن! اما دیدیم که این واژگان به سادگی جا افتادند. در همین سه  چهار دهه گذشته هم فرهنگستان لاک پشت وار شماری واژگان پارسی برساخته است که برخی شان مانند ِ چرخبال (هلیکوپتر)جا افتاده اند. واکنش های آغازین به این واژه ها اکنون کمرنگ تر شده است. در نوشتن ِ این پژوهش گرچه کوشیدم تا آنجا که می شود واژگان ِ پارسی را به جای واژگان ِ عربی به کار ببرم، اما در نگاه وُ بررسی ی دشواری های نوشتن ِ پارسی، واژگان عربی رواگمند در پارسی را نادیده نگرفتم. کوشیدم همزمان با پیروی از شیوه ی نگارش ِ خودم، زبان ِ روز را وُ کاستی های نگارش ِ آن را نیک واکاوی کنم. زیرا گرفتاری بنیادی ی ما در آنجاست.

سخن را با بندهایی از شاهنامه (داستان ضحاک و ابلیس) به پایان می برم.

Bejoz maĝz e mardom made’šăn xoreš

Magar xwad bemirand az in parvareš

Negar narre div andar’ăn jostoju

Če josto če did andar’in goftogu

magar tă yeki čare săzad nahăn

ke pardaxte mănad ze mardom jahăn

 

پانویس:

همزه نام نخستین حرف از حروف الفبای فارسی و عربی است. آنرا از حروف حلق خوانند و گاه آنرا پس از الف، دومین حرف به حساب آورند. شکل آن در آغاز کلمه چون الف است با این تفاوت که همزه خود حرکت می گیرد. در وسط وآخرِکلمه به صورت شبیه عین (ء) نوشته می شود. (دهخدا)

حروف صامتی که به صورت «ء»نوشته می شود و ممکن است ساکن باشد مانند: رأی. یا مانند: جرئت. نشانه ای به صورت «ء» روی «ها»ی غیرملفوظ به جای «یا»ی اضافه مانند: خانۀ حسن که تلفظ می شود خانه ی حسن. (فرهنگ معین)

اینجابخش پیش را بخوانید