اشاره:

شاید امروز دیگر کسی روز ۲۴ سپتامبر سال ۲۰۰۷ را به خاطر نیاورد. در این روز، محمود احمدی نژاد رئیس وقت جمهوری اسلامی  که با هزار ترفند فرصتی برای حضوری کوتاه و مناقشه آمیز در دانشگاه کلمبیای نیویورک یافته بود، در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاسخ خبرنگاری که درباره وضعیت همجنس گرایان در ایران پرسیده بود، گفت: «ما در ایران “همجنس باز” نداریم».

این سخن رئیس جمهوری که به گزافه گویی های عجیب و غریب شهرت عام یافته بود، سبب تمسخر شدید خبرنگاران حاضر در کنفرانس شد.

اکنون، حدود ده سال بعد، همین جمله احمدی نژاد در اروپا به تیتر یک مجموعه عکس جالب تبدیل شده است. البته تهیه کننده کتاب این نقل قول احمدی نژاد را برای کنایه زدن به انکار و سرکوب همجنس گرایان در ایران برگزیده است.

نویسنده کتاب “ایران همجنس گرا ندارد” دختر عکاس ۲۷ ساله ای است به نام “لارنس راستی”Laurence Rasti که در سال ۱۹۹۰ از یک مادر و پدر ایرانی در لوزان سوئیس به دنیا آمده و در مدرسه عالی هنر همین شهر در رشته عکاسی تحصیل کرده است.

لارنس راستی به شهر دنیزلی ترکیه سفر کرده و از ده ها همجنس گرای ایرانی که سال ها است در این شهر انتظار انتقال به کشورهای آزاد جهان را می کشند، عکسبرداری کرده است.

به مناسبت انتشار کتاب “ایران همجنس گرا ندارد” تارنمای هفته نامه اشپیگل آلمان گفت و گویی با لارنس راستی انجام داده که دارای نکات جالبی است.

این شما و این هم متن کامل گفت و گوی اشپیگل آنلاین با خانم راستی:

اشپیگل آنلاین: در بسیاری از کشورهای جهان در سال های گذشته حقوق همجنس گرایان و ترانس جندرها تقویت شده و به نظر می رسد که خیلی سریع هم می تواند نقض شود. وضعیت در ایران چطور است؟

لارنس راستی: در حال حاضر همجنس گرایان در ایران صاحب هیچ حقی نیستند. همجنس گرا بودن ممنوع است. انسان ها به این دلیل مجازات و بعضی وقت ها اعدام می شوند. به این دلیل، بسیاری از همجنس گرایان تصمیم می گیرند از این کشور فرار کنند. نخستین گذرگاه اغلب آن ها شهر عبوری دنیزلی در ترکیه است. صدها زن و مرد ایرانی در آنجا سال ها است با این امید انتظار می کشند که روزی در یک سرزمین تازه زندگی آزاد خودشان را آغاز کنند.

 

شما از این فراریان پرتره سازی کرده اید. بیشتر آن ها ناشناخته می مانند، صورت هایشان پشت پارچه، گیاهان یا حیوانات پنهان مانده است. صاحبان پرتره ها از چه عواقبی باید بترسند؟

ـ انسان ها در عکس های من هنوز آزاد نیستند. آن ها در انتظار پاسخ نهاد کمک به پناهندگان سازمان ملل متحد هستند. این احتمال هم هست که مجبور شوند به ایران بازگردند. در آنجا آن ها مجازات و از سوی خانواده هایشان طرد خواهند شد، زیرا بسیاری از این فراریان حتی دلیل حقیقی فرارشان را به خانواده هایشان نگفته اند.

 

چرا به خانواده ها نمی گویند؟

ـ زیرا خانواده ها و خواهر و برادرها هم همجنس گرایان را نمی پذیرند. به طوری که این ها همه زندگی شان را بر دروغ بنا می کنند. در سال های جوانی برای خیلی ها پنهان کردن همجنس گرایی آسان است، زیرا رابطه با جنس دیگر پیش از ازدواج ممنوع است. اما برای افراد بزرگسال زندگی مشترک با یک همجنس غیرممکن است. فشار بسیار شدید است.

چگونه؟

ـ یکی از شخصیت های مرد من گزارش می داد که خانواده او چون همجنس گرایی را بیماری فرض می کرده او را به سراغ یک پزشک فرستاده که او را مجبور کرده است به یک درمان هورمونی تن بدهد. به او ده ماه تمام آمپول تستوسترون تزریق می شد. یک روز دستگیر می شود، زیرا در یک پارک با مردان دیگر شطرنج بازی می کرده. او شغلش را از دست می دهد و از همان زمان نامش در لیست سیاه ثبت می شود. پدرام سال ها دیگر کاری پیدا نمی کند و سرانجام به همین دلیل همه چیز را رها می کند. بعضی ها هم به گام برداشتن در مسیر تغییر جنسیت مجبور می شوند. این هم در ایران در واقع بیماری روحی محسوب می شود، اما خیلی از بستگان همجنس گرایان آن را ترجیح می دهند. چنین بود که رئیس جمهور احمدی نژاد در سال ۲۰۰۷ در دانشگاه کلمبیا در نیویورک مدعی شد که در ایران همجنس گرا وجود ندارد.

نقل قولی که تیتر کتاب شما شده است.

ـ بله. زیرا این حرف به گونه ای پارادوکس حقیقت دارد. انسان هایی که من از آن ها عکس گرفته ام، همه از ایران گریخته اند. بعضی همجنس گرایانی که باقی مانده اند مجبور به تغییر جنسیت شده اند. قانون روشن نیست. از این منظر، در عمل، همجنس گرایی در ایران وجود ندارد.

امیدی به تغییر وضعیت وجود دارد؟

ـ این که چنین امیدی در ایران وجود دارد من نمی توانم بگویم. امیدوارم اینترنت الگوی فکری انسان ها را عوض کند. قهرمانان من در دنیزلی دست کم با این امید زندگی می کنند که روزی بتوانند جایی با عشق خودشان زندگی کنند.