شهروند ـ فرح طاهری: تورنتو یکی از شهرهای آمریکای شمالی ست که در مبارزه با سرطان سینه بسیار فعال است. در پیوند با این مسئله، هر ساله چندین راهپیمایی با برگزارکنندگان مختلف برای افزایش آگاهی عمومی و جمع آوری کمک های مالی جهت پژوهش های مربوط به سرطان سینه برگزار می شود.

روزهای ۱۱ و ۱۲ سپتامبر، یک راهپیمایی استقامتی به طول ۶۰ کیلومتر با سازماندهی “شاپرز دراگ مارت” برگزار شد. راهپیمایی روز شنبه ساعت هشت صبح از محل نمایشگاه بین المللی تورنتو آغاز و بعد ازظهر همان روز در پارک دانزویو ختم شد. بعد از اقامت شبانه در محل، راهپیمایان ساعت هفت صبح یکشنبه از مسیر دیگری به محل نمایشگاه برگشتند. در این راهپیمایی حدود ۵۶۰۰ تن شرکت کرده بودند و کمک های مالی جمع آوری شده به مرکز تحقیقات سرطان سینه در بیمارستان پرنسس مارگارت اهدا شد.   

لی لی پورزند، کوشاگر اجتماعی ـ سیاسی ساکن تورنتو، برای اولین بار بود که در این راهپیمایی شرکت می کرد. او در مطلبی که پیش از راهپیمایی نوشته و در شهروند منتشر شد، دلیل شرکت خود را چنین عنوان کرده بود:

امسال دهمین سالگرد عبور مادرم، مهرانگیز کار، از مواجهه با سرطان سینه پیشرفته است. او که نامی آشنا برای ایرانیان است و زندگی خود را وقف حقوق زنان، حقوق بشر و دموکراسی در ایران کرده است روز ۱۰ اکتبر سال ۲۰۰۰ صبحگاه سالروز تولد ۵۵ سالگی اش در تنهایی مطلق به دلیل مهاجرت همسر و دو فرزندش به خارج از ایران، خبر ابتلا به سرطان را شنید و در همان روز تحت عمل جراحی رادیکال قرار گرفت. در آن زمان او به طور موقت و با وثیقه سنگین از زندانی که به جرم شرکت در “کنفرانس برلین” گریبانش را گرفته بود، آزاد شده بود و در انتظار دادگاه روزگار سپری می کرد. او خود شجاعانه خبر ابتلا به این بیماری را به من که به دلیل محدودیت های پرونده مهاجرتم امکان بازگشت به ایران را نداشتم اعلام کرد و مرا دعوت به مقاومت کرد. پزشکان ایران، هلند و امریکا با مرور پرونده پزشکی او به اتفاق شانس زندگی ۲ ساله برای او پیش بینی کردند. او به دلیل هدف والایی که داشت از پا ننشست و در دوران نقاهت بعد از عمل و ۱۰ ماه شیمی درمانی که زندگی را به برزخی دردناک تبدیل کرده بود و سپس در دوران یک ماه اشعه درمانی که زندگی را تبدیل به جهنمی سوزان کرده بود، تحقیق کرد و نوشت و کتاب های باارزشی در مورد حقوق زنان در ایران به جامعه تقدیم کرد. او هیچ گاه آثار جراحی، اشعه درمانی و شیمی درمانی را از خود و دیگران پنهان نکرد و از روز نخست سرطان سینه را نه به عنوان دردی که باید در خفا نگاه داشت، بلکه به عنوان بخش جدیدی از هویت خود که باید در مورد آن سخن گفت، پذیرفت و به دیگران نیز اعلام کرد.

از لی لی پورزند درباره ی این اولین تجربه اش در راهپیمایی برای درمان سرطان پرسیدم، او گفت:

“این تجربه برای من بسیار جالب بود. راهپیمایان از هر کجا که می گذشتند، حتی از کوچه پس کوچه های شهر، چشم و ذهن مردم را با موضوع سرطان سینه آشنا می کردند. راهپیمایان معمولا یا لباس صورتی به تن داشتند یا نشانه های صورتی با خود حمل می کردند. ویژگی چنین کاری این است که مسئله سرطان سینه را جزئی از زندگی روزمره ی خود و اطرافیانشان درمی آورند و سعی در پنهان کردن آن ندارند. اینها افرادی بودند که یا خودشان و یا عزیزانشان مبتلا به سرطان سینه بوده و یا هستند.”

پورزند افزود:” دیدن مردها در راهپیمایی بسیار جالب و حامیانه بود. بعضی از آنها سینه بند صورتی روی لباسشان بسته بودند یا کلاه گیس صورتی گذاشته بودند یا دامن صورتی پوشیده بودند و با این کارها سعی کرده بودند مرزهای جنسیتی را در آن دو روز به نوعی بشکنند و امر سرطان سینه را تنها مختص به زنان ندانند (البته مردها هم دچار سرطان سینه می شوند ولی در مقیاسی بسیار کمتر از زنان).”

لی لی پورزند اضافه می کند:”حضور پرشمار داوطلبان نیز از نکات جالب این راهپیمایی بود. تعداد آنها را نمی دانم ولی خیلی زیاد بودند و در حقیقت امنیت مردم را با بستن خیابان ها تامین می کردند. تعدادی از آنها با اتومبیل هایشان در کمک رسانی و پخش غذا و آب و تمیزکاری کار می کردند. بخصوص وقتی با مردهای داوطلب مواجه می شدی که با موتورسیکلت بین راهپیمایان آب پخش می کردند، در حالی که به موتورهایشان روبان های صورتی بسته بودند، می توانستی واقعی بودن  این بیماری و اینکه چگونه زندگی ها را می تواند تحت تاثیر قرار دهد، حس کنی و ببینی که می شود به جای پنهان کردنش، با آن مثبت برخورد کرد.”

پورزند در مورد برخورد مردم نظاره گر راهپیمایان گفت:”در مناطق مسکونی خانواده ها با بچه هایشان آمده بودند در حیاط خانه و به طرق مختلف مثل دادن ساندویچ و بیسکویت و آب و نوشابه به راهپیمایان روحیه می دادند بویژه این که از طریق بچه ها این کار را می کردند. با این کار خانواده ها فرهنگ مواجهه با بیماری را به کودکانشان یاد می دادند. تعدادی نیز با گچ های صورتی در مقابل خانه هایشان ایستاده و از راهپیمایان می خواستند که برایشان یادگاری بنویسیم. بعضی ها باغچه هایشان را با روبان های صورتی تزئین کرده بودند. در جایی خانواده ای بر تن سگ هایشان لباس صورتی پوشانده و دم در بسته بودند و به هرحال به طریقی می خواستند رابطه ای با راهپیمایان برقرار کرده باشند. این برای من خیلی جالب بود که هر ساله این همه کار فرهنگی شده و دارد می شود.”

پورزند به نکات مثبت دیگر این راهپیمایی اشاره کرد و گفت:”اینکه راهپیمایان چقدر متعهد بودند به کاری که انجام می دادند. بسیاری علیرغم عدم آمادگی بدنی (خستگی و پای زخمی) به راه رفتن خود ادامه می دادند و سعی می کردند تا آخر بروند و وجدانا خود را مسئول می دانستند که به انجام برسانند. همچنین خانواده های راهپیمایان در مسیر ایستاده بودند و تشویق می کردند.”

لی لی پورزند از انگیزه ی خود برای شرکت در راهپیمایی گفت:” این اولین سال بود که شرکت می کردم و تنها به این دلیل رفتم که ببینم جریان چیست و کنجکاو بودم. برای مادرم رفتم که تابوی سکوت درباره ی این بیماری را در جامعه ی ایرانی شکست و از آن گفت. گرچه هر شرکت کننده باید حداقل دو هزار دلار کمک مالی جمع کند که من توانستم بیشتر از آن جمع کنم، اما هدف من جمع آوری پول نبود، بلکه تجربه ی جدیدی بود که دوست دارم آن را به کامیونیتی خودمان بیاورم. می توانیم برای سال بعد در مناطق ایرانی نشین قبل از راهپیمایی رسمی کارهای سمبلیک جمع آوری پول و آگاهی رسانی انجام دهیم و یک گروه به نام ایرانیان برای مبارزه با سرطان سینه یا هر اسم دیگری تشکیل دهیم و صدای تاثیرگذارتری در این حرکت اجتماعی سمبلیک باشیم.”

یکشنبه دهم اکتبر ۲۰۱۰ مهرانگیز کار ۶۵ ساله می شود. ۱۰ سال است که او با سرطان سینه نیز مبارزه می کند. مهرانگیز کار، وکیل و فعال حقوق بشر و زنان، آرزو داشت مرکز خدمات زنان مبتلا به سرطان سینه در ایران دایر کند که سرنوشت او را راهی دیار غربت کرد، اما با افزایش آگاهی عمومی و فرهنگسازی در این زمینه، روزی آرزوی بزرگ این کوشاگر حقوق زنان، جامه عمل خواهد پوشید، روزی که دور نیست.