به انگیزه اجرای مرده خورها و محلل در تورنتو

“… رویهمرفته در ترجمه احوال من چیز درخور ملاحظه ای وجود ندارد. هیچ واقعه شایان توجه در زندگی من رخ نداده است. من نه مقام مهمی دارم و نه دیپلم موثری، من هرگز شاگرد برجسته ای نبوده ام و بعکس پیوسته عدم موقعیت نصیب من بود. هرچه کار می کردم مجهول و ناشناخته باقی می ماندم. روسای من از من ناراضی بودند و اگر از کار کناره می گرفتم بسی خرسند می شدند. …”

(نقل قولی از صادق هدایت درباره خودش)

جلد شهروند ۱۶۸۵

صادق هدایت مبتکر اصلی ادبیات داستانی و نقد ادبی، از نخستین مترجم های آثار نویسندگان نوآور اروپایی و بنیانگذار رئالیسم داستانی در ایران در ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ میلادی در شهر تهران، در خانواده اعتضادالملک (قاجاری) به دنیا آمد. پدرش و اجدادش جملگی در مشاغل عالی دولتی و نظامی مشغول بودند. حتی یک برادرش به معاونت نخست وزیری و یکی دیگر رئیس دانشکده افسری می شوند، اما او هیچ گاه نتوانست بیش از زمان های خیلی کوتاه در کارهای دولتی پایدار بماند.

دوران ابتدائی و متوسطه را در ایران گذراند و زبان فرانسه را در مدرسه سن لوئی تهران فرا گرفت. سپس در سال ۱۹۲۱ که ۱۸ ساله بود عازم فرانسه شد و سه سال بعد  به ایران بازگشت.

اولین اثرش را به نام “ترانه های خیام” در تهران به چاپ رساند و سپس کتاب “انسان و حیوان”را که زبان حال یک الاغ در وقت مرگ می باشد، در کتابخانه ی “بروخیم” تهران منتشر کرد و تحصیل اش را در مدرسه سن لوئی به پایان رساند. در سال ۱۹۲۷ کتاب “فوائد گیاهخواری” او در برلین و “زنده بگور” در ایران به چاپ رسید.

او در سال ۱۹۳۶ به هندوستان می رود برای فراگیری زبان پهلوی. قبل از رفتن به هندوستان کتاب های “پروین دختر ساسانی”،”اوسانه”، “سایه مغول”، “اصفهان نصف جهان”،  “سه قطره خون”، “سایه روشن”، “نیرنگستان”،  “علویه خانم”، “مازیار” را به چاپ رسانده بود. بعد از رفتن به هندوستان، شاهکار ادبیات مدرن و داستانی ایران، “بوف کور”  را نوشته و با چاپ دستی تکثیر و پخش می کند؛ کتابی که حاصل فراگیری زبان پهلوی بود.

حاصل عمر کوتاه ۴۸ ساله صادق هدایت، کارنامه ای است با ۵۰ داستان، ۲۰ ترجمه از آثار قصه های ژاپنی و زبان پهلوی، از کافکا، کامو، سارتر، چخوف، گوگول و ….. او بیش از ۱۵ مقاله تحقیقی در زمینه های  زبان فارسی و زبان پهلوی، شعر و موسیقی … و ده ها مقاله تحقیقی در زمینه های فولکلوریک نوشته است. قصه های کودکان “شنگول و منگول”،” قصه کدو قلقلی زن”، “آقا موشه و خاله سوسکه”،”کلاغ پیر”، “لچک کوچولوی قرمز”  و ….. که ماندگار شده اند، نیز حاصل زحمات صادق هدایت در فولکلوریک ایران است.

صادق هدایت در بخش هنرهای نمایشی  نیز دستی به قلم برده است؛ خیمه شب بازی” افسانه آفرینش” ، و نمایش نامه های، “تخت ابونصر”،  “مازیار”  و “پروین دختر ساسانی” و چندین پیش پرده ی پر محتوا، که البته به نظر من، ضعیف ترین بخش کارهای نوشتاری هدایت در همین زمینه نمایشی و نمایش های او می باشد.

از صادق هدایت بیش از ۱۰۰ نامه به اشخاص مختلف در دسترس است. اولین نوشته او به نام “زبان حال یک الاغ در وقت مرگ” در سال ۱۳۰۳ در مجله ی وفا به چاپ رسید. آخرین نوشته داستانی اش “توپ مروارید” بود که دو سال قبل از مرگش نوشته و در دو نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی ممنوع الچاپ بود. صادق هدایت از نادر نویسندگانی است که بعد از مرگ جسمانی، بیش از ۹۵ نویسنده و منتقد ایرانی و غیر ایرانی در ۳۹۵ مقاله در تائید و یا محکومیتش نوشته اند.

صادق هدایت علیرغم اینکه در خانواده مذهبی رشد کرده بود ولی شدیدا با خرافات و سنت های عقب افتاده مذهبی در ستیز بود و کم کم به انسانی ضدمذهب تبدیل شده بود. او تمام زوایای مذهب را می شناخت و کتاب های اسلامی را خوانده بود و با شناختی عمیق، زیرکانه در نوشته های خود از آن سود می برد و تا آنجا که می توانست، خرافات و تحمیق مذهبی را در نوشته هایش ریشخند  می کرد.

هدایت در نامه ای می نویسد: “به حیدرآباد شهر اسلامی رفتم، حقیقتا شهر اسلامی بود، چون به چشم خودم دیدم که در جوی آب می شاشیدند.”(اشاره ای به دستورات آب کر است)

ریشخند هدایت به مذهب را به وضوح می توانیم در قصه های: “علویه خانم”، “کاروان اسلام”، “طلب آمرزش”، “قضیه خر دجال”، “زیر بته”، “تاریکخانه”، “آبجی خانوم”، “حاجی آقا”، “توپ مروارید” و “محلل”  بیابیم.

صادق هدایت پایه گذار جنبش گردآوری و تدوین ادبیات عامیانه ایران و نخستین نویسنده ای است که به تحقیق و کاوش در افسانه ها و متل ها و ترانه ها و اصطلاحات و مثل های عامیانه ایران پرداخته است. پیش از هدایت نویسندگان دیگری از جمله “میرزا آقاخان کرمانی”، “میرزا حبیب اصفهانی” ، “جمال خوانساری” و “اعتضاد السلطنه” آثاری در زمینه فرهنگ عامیانه منتشر کرده اند، ولی آثار آن ها بیش تر جنبه ی انتقادی داشته است. به تعبیر خود هدایت:”تحقیقات راجع به فولکلور ایران بسیار ناچیز است و اغلب به این گنجینه ملی عنایت و اعتنائی نکرده اند، حال آنکه بررسی فولکلوریک ایران می تواند، برخی از نکات تاریک فلسفی و تاریخی را برای مان روشن کند.

نخستین اثر او در فرهنگ عامیانه تهران، کتاب “اوسانه” می باشد، که مجموعه ای از ترانه های کودکان، دایه گان، مادران و بازی ها و رمزهاست. ” اوسانه”  بعدها به عنوان نخستین بخش کتاب نیرنگستان منتشر شد، عنوان کتاب از نام یکی از آثار معروف پهلوی وام گرفته شده است.

یکی از خصایص برجسته هدایت، عدم تظاهر است و فروتنی شگفت انگیز و بویژه آمادگی او برای هرگونه کمک به نویسندگان و محققان دیگر، او مشتاقانه تمام مطالب و یادداشت های خود را بی مضایقه در اختیار آن ها می گذاشت. “مجتبی مینوی” در سخن رانی خود در جلسه یادبود صادق هدایت می گوید:”آقا میرزاعلی اکبر خان دهخدا” کتاب “امثال و حکم” را می نوشتند و از دوستان و آشنایان تقاضای کمک کرده بودند، بیش از همه کس “صادق هدایت” به ایشان کمک کردند. مجموعه ای داشت از امثال عامیانه در یک کتاب دویست صفحه ای که خود جمع آوری کرده بود و در حدود دو هزار مَثَل، این کتاب را بی مضایقه تقدیم علی اکبر خان دهخدا کرد.

و یا جمالزاده در دیباچه فرهنگ لغات عامیانه نوشته است: “هدایت تا در حیات بود در یاری با من در جمع آوری لغات عوامانه از هیچ گونه همراهی و مساعدتی مضایقه نفرمود و در این زمینه بزرگواری خود را کاملا به ظهور رسانید.” “هانری ماسه” محقق فرانسوی در مقدمه کتاب “قصه های عامیانه ایرانی” که به زبان فرانسه نوشته است، از یاری های ارزنده هدایت سپاسگزاری کرده است.

صادق هدایت

صادق هدایت تا زنده بود و نفس می کشید، مردود و مطرود بود. اگر با هئیت حاکمه ی ادبی و سیاسی در نیفتاده بود، او هم استاد محترمی می شد و کتاب هایش را نه با پول خودش، که با پول بازار چاپ می کرد و آن وقت می توانست برای مسکن و معاش خود متکی به پدر و خانواده اش نباشد و خفت و خواری دائمی آن ها را نکشد. و یا اگر با سیاست های حزب توده در نمی افتاد و طردش نمی کردند و همراه با کافکا مایوس و منحطش نمی خواندند، و یا اگر کتاب های ضد مذهبی اش را برای خوشایند جامعه نمی نوشت، تا امروز به عنوان نویسنده ای که کتاب هایش عامل خودکشی می شود، مطرح نبود!

اما هدایت از لحاظ ادبی نویسنده بخت یاری بود که با برجسته ترین افراد نسل نویسندگان و روشنفکران معاصر خود چون: دهخدا، جمال زاده، بزرگ علوی، مینوی، فرزاد، نوشین، نیما، طبری، خانلری، مین باشیان و …… محشور بود و مناسبات دوستانه ای داشت. داستان نویسی او در قصه نویسی نویسندگان آن دوره و بعد از آن، بخصوص در جمال زاده، بزرگ علوی، فرزاد و صادق چوبک تاثیر بسزائی گذاشته بود.

در سال ۱۹۳۰آشنائی هدایت با بزرگ علوی، مینوی و فرزاد، منجر به ایجاد گروه “ربعه” در مقابل گروه محافظه کار “سبعه”  شد که عبارت بودند از: سعید نفیسی، علی اصغر حکمت، حسن تقی زاده، عباس اقبال آشتیانی، محمد قزوینی، نصرالله فلسفی و غلام رضا رشید یاسمی که با هدف روحی تازه در ادبیات ایران شکل گرفته بود. ادامه کار گروه “ربعه”، تاثیرش در سال ۱۹۳۴مشخص می شود که از طرف وزارت معارف و شخص علی اصغر حکمت، هدایت را مجبور می کنند که کتبا تعهد بدهد که تا اطلاع ثانوی کتابی در ایران منتشر نکند.  یعنی به او نویسنده ممنوع القلم گفتند.

صادق هدایت در سال ۱۹۴۴ عضو هئیت مدیره “نخستین کنگره نویسندگان ایران” شد. در سال ۱۹۴۹به  نخستین کنگره جهانی حمایت از صلح  دعوت می شود و به او اجازه خروج از ایران را نمی دهند و او به ناچار  پیامی به این مضمون می فرستد: “امپریالیست ها کشور ما را به زندان بزرگی مبدل ساخته اند. سخن گفتن و درست اندیشیدن جرم است. من نظر شما را در دفاع از صلح می ستایم.” و یک سال بعد در سال ۱۹۵۰ در سن ۴۸ سالگی در پاریس به زندگی خود پایان می دهد، و گورستان پرلاشز پاریس  می شود میعادگاه ایرانیان عاشق ادبیات داستانی ایران و هدایت!

صادق هدایت نویسنده ای بود که هیچ گاه موعظه و راهنمایی های اخلاقی برای خوانندگانش نکرد. و بیش از هر نویسنده دیگری در ایران جانب آزادی فردی را گرفت و از آن دفاع  کرد. نویسنده ای با قریحه ای برای انتقاد کردن. نویسنده ای که بسیار از زمان خود جلوتر بود، تا حدی که سالها بعداز مرگ جسمش فهمیدند که چه نوشته است.

نویسنده ای که از نظر من هر بار که کتاب هایش را می خوانی ناکشف شده های جدیدی را کشف می کنی. نویسنده ای که با رئالیسم داستانی شروع به نوشتن کرد و در سوررئالیسم داستانی قصه نویسی اش را به پایان رساند . صد و پانزدهمین سال تولدش فرخنده باد.

نمایش “مرده خورها” و “محلل”

همین شنبه ۱۰ فوریه ۲۰۱۸ ساعت ۸شب در سالن نمایش کتابخانه فرویو

Fairview Library Theatre

۳۵ Fairview Mall Drive, North York, ON M2j 4S4

Info: 647-292-0092