روز یکشنبه که سرد بود و برف هم می بارید، با قرار قبلی که با آقای حسین افصحی داشتم، به محل تمرین آنها در کلاس کاراته ای رفتم. بازیگران تقریبا با کاپشن بودند به خاطر هوای سرد آن مکان سرپوشیده. بعد از نرمش و گرم کردن صدا، دوباره بازیگران به سوی کاپشن هایشان پناه بردند. بعد از صحبت های اولیه قبل از تمرین،  بازیگران کاپشن ها را درآوردند و آماده وارد رینگ تئاتر شدند و نمایش را شروع کردند و گاه گاهی با صدای کارگردان نمایش، تمرین قطع می شد و نکاتی گفته می شد و تمرین ادامه پیدا می کرد، تا تمرین به انتها رسید و قرار شد که بچه ها ۱۵ دقیقه استراحت کنند. بازیگران کاپشن ها را پوشیده و نپوشیده به طرف تلفن های دستی شان هجوم بردند تا رفع اعتیاد تلفن دستی را کرده باشند و خود را برای قسمت دوم تمرین آماده کنند. از این فرصت استفاده کرده و به سراغ آقای حسین افصحی رفتم تا با ایشان صحبتی داشته باشم:

 

بعد از آخرین کار موفقتان “خروس زری، پیرهن پری” نوشته احمد شاملو، که سال گذشته برای کودکان روی صحنه بردید، کار دیگری نکردید و بعد به سراغ صادق هدایت آمدید. چرا؟

افصحی: اتفاقا داشتم روی متن یک نمایش دیگر برای کودکان کار می کردم. برای نوشتن مطلبی به سراغ صادق هدایت رفته بودم. و چون من به تولدها اعتقاد دارم و نه به مرگ ها، برای همین دیدم که در اوایل ماه فوریه مصادف است با تولد ۱۱۵ سالگی هدایت و خب تصمیمم را عوض کردم.

 

چرا در عرض این یک سال هیچ کار دیگری نکردید؟

ـ تئاتر مستقل که از هیچ کجا و هیچ نهاد دولتی و غیردولتی کمک مالی دریافت نکند، بسیار سخت و حتی ناشدنی ست. مگر آدم هایی از جنس ماها باشند که بیش از ۴۵ سال از عمرشان را در این کار گذاشته باشند، پیشقدم بشوند و علاقمندانی هم به آنها بپیوندند. مثلن همین دو نمایش را برای شما مثال می زنم. اول از جای تمرین بگویم، ما جای تمرین ثابت نداریم و هرروز در یک مکان تمرین می کنیم. برای اجرا ما فقط همان روز سالن را داریم و چند ساعت قبلش باید با آن سالن عادت کنیم، چون نه سالن جا دارد که در اختیار ما بگذارد و نه ما امکان مالی اش را داریم که چند روز و یا دو روز سالن را اجاره کنیم. جاهای تمرین ما یا کوچک است، یا بزرگ است، یا سرد است… خلاصه به یک مکان کاملا مناسب برای تمرین کمتر برمی خوریم، ولی همه ی این مسایلی که گفتم به تماشاگران عزیز که بلیت گرفتند و آمده اند نمایش را ببینند، هیچ ارتباطی ندارد و آن ها می خواهند  نمایشی کامل ببینند.

 

استقبال تماشاچیان برای اجراهای شما چگونه است؟ از اجراهای قبلی تان راضی بوده اید؟

ـ بله همیشه ایرانی های تورنتو به من لطف داشتند و نگذاشتند سالن های نمایش من خالی بماند. سپاسگزارشان هستم  و به امید همین تماشاچیان کارهای جدیدم را ارائه می دهم.

 

خب حالا چه شد که به سراغ صادق هدایت رفتید؟

ـ راستش صادق هدایت مرا طلبید! حدود ۱۵ سال پیش در تولد صد سالگی “صادق هدایت” برنامه ای را برای صادق هدایت تدارک دیده  و در ۵ شهر بزرگ آلمان به زبان آلمانی – فارسی اجرا کردیم، البته با کمک چند بازیگر آلمانی. بخش هایی از قصه های هدایت را می خواندیم و اجرا می کردیم که در آن زمان مورد استقبال تماشاچیان آلمانی قرار گرفت. اکنون بعداز ۱۵ سال بازهم بزرگداشت دیگری برای او با همت دوستان بازیگر برگزار می کنیم.

 

آیا این برنامه همانند برنامه آلمان خواهد بود؟

ـ نه اینجا من از دو داستان صادق هدایت، دو نمایشنامه تهیه کرده ام که بر روی صحنه می بریم، ولی به دو فرم مختلف. همانگونه که در پوستر هم نوشتم  نمایش “مرده خورها” تنظیم متن و کارگردانی آن به عهده من است. یعنی نمایشنامه کاملن از نوشته هدایت است با کمی تغییر و دیالوگ هایی نیز به نمایش اضافه شده است که با زبان خود هدایت است و از قصه های دیگر او که به این نوشته نزدیک بودند استفاده کرده ام. از آنجا که هدایت از زمان خود بسیار جلوتر بود، این نمایش در زمان هدایت اجرا می شود ولی با افزودن چند دیالوگ برای تماشاچی تداعی امروز می شود برای نشان دادن این موضوع که  از نظر زمانی به جلو که نرفتیم، به عقب هم رفته ایم!

 

نمایش دوم “محلل” چطور اجرا می شود؟

ـ نمایش محلل همانگونه که در تبلیغات هم نوشته ام، متن را براساس قصه “محلل” صادق هدایت نوشته ام و خلاف نمایش “مرده خورها” این نمایش بسیار مدرن اجرا می شود. مکان اجرا و کاراکترهای آن با نوشته هدایت تفاوت می کند.

 

توضیح دیگری در مورد نمایش ها دارید؟

ـ بله. هدفم با اجرای این دو نمایش، اول، ابراز علاقه بسیارم به هدایت است و دوست دارم نام هدایت و داستان هایش همیشه مطرح باشند. دوم، بردن دو نمایش با دو فرم مختلف همزمان بر روی صحنه به نظرم کار جالب و جذابیه.

همان طور که در بروشور آمده نمایش “مرده خورها” به زنده یاد “جعفر والی” که یکسال از مرگ جسمش می گذرد، تقدیم شده، و نمایش “محلل” به آقای “عباس جوانمرد” که حدود ۶۰ سال پیش این نمایش را به عنوان اولین نمایش گروه ملی بر روی صحنه برده بودند. تلفنی از ایشان رخصت گرفتم و امیدوارم درشب اجرا در سالن نمایش باشند، تا بتوانیم در حضور ایشان درس جواب بدهیم، البته این اجرا با اجرای ایشان بسیار تفاوت دارد.

همان طور که می دانید نمایش ساعت ۸ شروع می شود، اما اگر زودتر تشریف بیاورید می توانید از طرح ها و نقاشی های صادق هدایت که از نسخه های اصلی عکاسی شده است، به همراه جلد کتاب های هدایت و چندین عکس از خود هدایت و کودکی اش هم دیدن کنید.

باید تأکید کنم بدون همراهی این دوستان هنرمند و بازیگر اجرای این دو نمایش قطعاً امکان پذیر نبود و سپاسگزار همه ی آنها هستم. خانم ها عبارتند از: فرشیده نسرین که من شانس این را داشتم ۵۰ سال پیش در نمایش “حشره ها” در کنار ایشان باشم و دوباره  بعد از ۵۰ سال این شانس نصیب من شد. لعیا لواسانی، صدف کوروش نیا، آوا مشاور، رویا پاچناری،  و آقایان: رضا رحیمی و سهند انعام زاده.

خودشما هم بازی می کنید.

ـ بله من خودم هم در نمایش “محلل” بازی می کنم. آنهم اجبارا چون کس دیگری را نیافتم که بازی کند.

 

لطفا در مورد زمان و مکان اجرا توضیح دهید.

ـ این دو نمایش همین شنبه ۱۰ فوریه ۲۰۱۸ در سالن کتابخانه فرویو ساعت ۸ شب اجرا می شود. به امید دیدار شما در شب اجرا، اما قبل از آن جا دارد از نشریه شهروند که همیشه یاور ما بوده است، سپاسگزاری کنم.

از حسین افصحی تشکر می کنم و می خواهم از بازیگران هم سئوالی بپرسم و یا تشکر کنم، ولی دیگر فرصتی نیست. همه به صورت دایره ایستاده اند و افصحی در وسط دایره در حال توضیح دادن به آنهاست. دستی تکان می دهم و از سالن سرد به ماشین پناه می برم و بخاری ماشین را روشن می کنم و با خود می گویم، ایکاش می توانستم بخاری ماشین را چند دقیقه ای برای آنها به امانت هدیه می بردم!

من که بی صبرانه منتظر اجرا در شنبه ۱۰ فوریه هستم. شما چطور؟