…ای دوستان سزاوار آن که در این بهار جانفزا از باران نیسان یزدانی تازه و خرم شوید. خورشید بزرگی پرتو افکنده و ابر بخشش سایه گسترده. با بهره کسی که خود را بی بهره نساخت و دوست را در این جامه شناخت… عالم بین باشید نه خود بین، اهریمنان نفوسی هستند که حائل و مانعند مابین عباد و ارتفاع و ارتقاء مقام شان.

خواست یزدان از پدیداری و فرستادگان دو چیز بود: نخستین رهانیدن مردمان از تیرگیِ نادانی و رهنمائی به روشناییِ دانایی. دوم آسایش ایشان و شناختن و دانستن راههای آن، پیغمبران چون پزشکانند که به پرورش گیتی و کسان آن پرداخته اند تا به درمان یگانگی بیماری بیگانی را چاره نمایند. در کردار و رفتار پزشک جای گفتار نه، زیرا که او بر چگونگی کالبد و بیماری ها آگاه است و هرگز مرغ بینش مردمان زمین به فراز آسمان دانش او نرسد پس اگر رفتار امروز پزشک را با گذشته یکسان نبینید جای گفتار نه، چه که هر روز بیمار را روش جداگانه سزاوار و همچنین پیامبران یزدان هر گاه که جهان را به خورشید تابان دانش درخشان نمودند، به هر چه سزاوار آن روز بود مردم را به سوی خداوند یکتا خواندند و آنها را از تیرگی به روشنانی دانایی راه نمودند.

فی الحقیقه کنز (گنج) حقیقی از برای انسان علم اوست و اوست علت عزت و نعمت و فرح و نشاط و بهجت و انبساط…

ای دانایان امم از بیگانگی چشم بردارید وبه یگانگی ناظر باشید و به اسبابی که سبب راحت و آسایش عموم اهل عالم است تمسک جوئید. این یک شبر(وجب) عالم یک وطن و یک مقام است، از افتخار که سبب اختلاف است بگذرید و به آنچه علت اتفاق است توجه نمائید نزد اهل بها افتخار به علم و عمل و اخلاق و دانش است نه به وطن و مقام…

از جمله اموری که سبب اتحاد و اتفاق می گردد و جمیع عالم یک وطن مشاهده می شود آنست که السن مختلفه (زبان های مختلف) به یک لسان منتهی گردد و همچنین خطوط عالم به یک خط. باید جمیع ملل نفوسی معین نمایند از اهل ادراک و کمال تا مجتمع شوند و به مشاورت یکدیگر یک لسان اختیار کنند…

سراج (چراغ) عباد داد است. او را به بادهای مخالف ظلم و اعتساف خاموش منمائید در این کلمه علیا بحر حکمت الهی مواج دفاتر عالم تفسیر آن را کفایت ننماید…

اصحاب صفا و وفا باید با جمیع اهل عالم به روح و ریحان معاشرت نمایند چه که معاشرت سبب اتحاد و اتفاق بوده و هست و اتحاد و اتفاق سبب نظم عالم و حیات امم است…  این مظلوم اهل عالم را وصیت می نماید به بردباری و نیکوکاری این دو سراجند از برای ظلمت عالم و دو معلمند از برای دانایی امم…

باید عاصی (گناهکار) در حالتی که از غیرالله خود را فارغ و آزاد مشاهده نماید طلب مغفرت و آمرزش کند. نزد عباد اظهار خطایا و معاصی جائز نه، چه که سبب و علت آمرزش و عفو الهی نبوده و نیست و همچنین این اقرار نزد خلق سبب حقارت و ذلت است و حق جل جلاله ذلت عباد خود را دوست ندارد… عاصی باید مابین خود و خدا از بحر رحمت، رحمت طلبد و از سماء کرم (آسمان کرم) مغفرت مسئلت کند.

 باید کل با یکدیگر برفق و مدارا و محبت سلوک نمایند و اگر نفسی از ادراک بعضی مراتب عاجز باشد یا نرسیده باشد باید به کمال لطف و شفقت با او تکلم نمایند و او را متذکر کنند من دون آن که در خود فضلی و علوی مشاهده نمایند…

پوزش و تصحیح: در مطلب هفته گذشته  کلمه ی “سُرگون” به اشتباه سرنگونی تایپ شده بود که بدینوسیله تصحیح می گردد.

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به  تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:  پیامگیر :     ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵    ،    ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :      www.reference.bahai.org/fa