هرچه به انتخابات کنگره ایرانیان کانادایی نزدیک‌تر می‌شویم هیئت مدیره در برابر برگزاری یک انتخابات سالم سرسختی بیشتری نشان می‌دهد. این شرایط دو راه بیشتر در پیش پای ما نمی‌گذارد: یا با آن‌چنان تعداد زیادی از منتقدین و مخالفان هیئت مدیره با آنان روبرو خواهیم شد که جایی برای دستکاری نتایج انتخابات باقی نماند، و یا با اقدام قانونی به هیئت مدیره مسئولیت‌هایش را گوشزد خواهیم کرد.

اما اشتباه کردم … یک راه سوم هم وجود دارد که اتفاقا موضوع این نوشته است: این‌که به روش‌های هیئت مدیره تمکین کنیم و دست روی دست بگذاریم و بگذاریم برای سومین بار همسویان جمهوری اسلامی بی هیچ انتخاباتی و بی هیچ رقابتی خود را نماینده و سخنگوی جامعه ایرانی-کانادایی معرفی کنند و به نام ما و از سوی ما خواسته‌هایی را مطرح کنند که خواست ما نیست.

موضوع انتخابات این روزها موضوع داغی است. پرسشی که در فضای مجازی بسیار تکرار می‌شود این است که این‌ها که در هیئت مدیره نشسته‌اندکیستند و از کجا پیدای‌شان شد که به ناگهان سکان‌دار جامعه ایرانی-کانادایی شدند؟

پاسخ کوتاه این است که اینان شکست‌خورده‌های تسلیم شده هستند. ما ایرانیان، از انقلاب مشروطیت بگیر تا به امروز، شکست بسیار خورده‌ایم، اما تسلیم نشده‌ایم و هر بار باز از جا برخاسته‌ایم و پرچمی نو در دست گرفته‌ایم و تلاشی جدید آغازیده‌ایم. با این حال هر بار کسانی بوده‌اند که شکست و تسلیم برای‌شان یکی بوده. این‌ها همراهی و همکاری با پیروز را برگزیده‌اند و شکست‌ناپذیری مستبد را تبلیغ کرده‌اند.

آخرین موج این شکست‌خوردگان تسلیم‌طلب پس از سرکوب جنبش سبز سر بر آوردند. اقلیت ناچیزی از بازماندگان آن جنبش، خسته و دل‌شکسته کشور را رها کردند و به غرب پناه آوردند تا در این‌جا تسلیم‌خواهی خود را زیر شعار مبارزه با امپریالیسم تئوریزه کنند. اینان می‌گفتند و می‌گویند در شرایطی که آمریکای جهان‌خوار دارد دنیا را به زیر سلطه خود می‌کشد و دولت‌های مستقل را یک به یک سرنگون می‌کند (مثلا قذافی) نباید با آخرین بازماندگان اردوی ضد امپریالیسم از سر دشمنی درآمد (مثلا جمهوری اسلامی و سوریه).

می‌گویند در شرایطی که ناوگان آمریکا در مرز‌های آبی ج.ا. مستقر هست هر نوع تضعیف ج.ا. به‌معنای همکاری با امپریالیسم به‌حساب می‌آید و خیانت است. می‌گویند آن‌ها که از حقوق بشر دم می‌زنند مواجب‌بگیر آمریکا و اسرائیل و عربستان هستند.

جلسه مناظره کاندیداهای
کنگره ایرانیان کانادا
عکس: محمد تاج دولتی

می‌گویند این‌ها که ادعای حقوق بشر دارند دنبال هویت ایران‌ستیزی می‌گردند. در برابر، می‌پرسند شما که از حقوق زندانیان عقیدتی در ایران حمایت می‌کنید چرا نمی‌روید از پایمال شدن حقوق بومیان آمریکا و کانادا حمایت کنید؟ یا چرا از عربستان و اسرائیل ایراد نمی‌گیرید؟ مثال‌های چنین بحث‌هایی آن‌قدر زیاد است که به‌گمانم همه خوانندگان این نوشته جایی در فیسبوک به نمونه‌هایی از آن برخورد کرده‌اند.

این گروه شکست‌خورده تسلیم‌طلب با تعبیر جدیدی از بازگشت به خویشتن شریعتی (که در عین داشتن نقدهای جدی برایش احترام بسیاری قائلم) با هرچه غربی است مخالفند اگرچه خود همزاد پوپولیسم راست افراطی غرب هستند. گفته‌ها و شیوه‌های اینان شباهت غریبی با گفته‌ها و شیوه‌های ترامپ دارد. حتا ویژگی‌هایی که از امپریالیسم جهانی نقل می‌کنند همان است که ترامپ به نام مخالفت با Establishment از آن یاد می‌کند. یعنی که اگر زرورق چپ بودن را از دور تئوری‌های اینان برکنیم آن‌چه می‌ماند راست پوپولیست افراطی پاک و پاکیزه است.

همین‌ها هستند که شیفته سردار قاسم سلیمانی‌اند. همین‌ها مردمی که در دی ماه به خیابان‌ها آمدند را تروریست می‌نامند. همین‌ها اصرار دارند که از سر گیری روابط دیپلماتیک با ج.ا. باید بی هیچ قید و بند حقوق بشری انجام گیرد. همین‌ها حتا افشای نوار صوتی آیت‌الله منتظری را خیانت می‌شمارند چرا که موقعیت حاکمان ج.ا. را در غرب تضعیف می‌کند!

حالا همین‌ها آمده‌اند و کنگره ایرانیان کانادایی را به ‌عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافی که گفتم و اهدافی که فرصتی برای تک تک برشمردن‌شان نیست استفاده می‌کنند. این‌ها به صراحت می‌گویند که کنگره یک نهاد چانه‌زنی سیاسی است که باید در مسیر برقراری روابط کامل دیپلماتیک از آن استفاده کرد. و می‌گویند از کنگره باید استفاده کرد تا تحریم‌ها، حتا آن‌ها که علیه صادق لاریجانی و محسنی اژه‌ای گذاشته شده‌اند برداشته شوند.

توهم بزرگ این گروه نمایندگی اکثریت جامعه ایرانی است. در نوشته هفته پیش با عدد و رقم نشان دادم که اینان در اوج موفقیت‌شان که تومار برای بازکردن سفارت بود با فریب موفق شدند حداکثر حمایت ۷% جامعه ایرانی کانادا را به‌دست آورند. از آن پس، در پی آگاهی‌سازی‌های بیشمار، دچار چنان ریزشی شدند که امروزه تنها پانزده شانزده نفر در تجمع‌های‌شان شرکت می‌کنند. با این‌حال این گروه هیچ شرمی ندارد از این‌که اعضای جامعه ایرانی کانادا را “اقلیتی افراطی” بنامد و مانند جمهوری اسلامی هر منتقدی را هوادار مجاهدین خلق معرفی کند و تروریست بنامدشان. و شرم ندارد دیگران را مورد بازجویی قرار دهند و چگونه فکر کردن‌شان در رابطه با بازگشایی سفارت را جویا شوند یا آن‌ها را توبیخ کنند که به چه حقی زمانی که آنان به‌دنبال بازگشایی سفارت هستند خواستار آزادی سعید ملک‌پور شده‌اند.

پس از دو سال دست انداختن بر کنگره، امسال سرسخت‌ترین جناح این تفکر برای رسیدن به هیئت مدیره خیز برداشته است. کسانی که مدیران کنونی در برابرشان میانه‌رو جلوه می‌کنند. این‌که بگوییم ما اصلا از این‌ها بدمان می‌آید و با کنگره کار نداریم علاج درد نیست، چرا که کنگره با شما کار خواهد داشت، درست مانند جمهوری اسلامی که تا درون اتاق خواب شما را هم جولان‌گاه خودش می‌داند. کسی که امروز تمامی یک جامعه را “اقلیت افراطی” می‌نامد، کسی که امروز دیگران را در یک جلسه همگانی بازخواست می‌کند که به‌چه جرئتی از حقوق بشر دم زده‌اند، کسی که امروز منتقدانش را تروریست می‌خواند، کسی که امروز مخالفانش را در مکانی عمومی خائن می‌نامد، اگر بر سر قدرت بیاید تردید نداشته باشید که یک سال دیگر در خیابان‌های تورونتو به زنان ایرانی تشر خواهد زد که حجاب‌شان را رعایت کنند.

اگر چنین شد، من و مایی که امروز داریم آخرین تلاش‌های‌مان را می‌کنیم تا جلوی شکسته شدن این سد را بگیریم شرم‌زده نخواهیم بود. آن‌ها سرافکنده خواهند شد که همه تلاش‌شان برای دموکراسی به چند پست فیسبوکی شبانه محدود می‌شود که آن‌را هم در سرکوفت زدن به دیگرانی به‌کار می‌گیرند که حاضر نشده‌اند زیر پرچم آن‌ها بایستند. و آن‌ها سرافکنده خواهند شد که تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا نزدیکان‌شان را قانع کنند که تمام داستان کنگره تنها یک جنگ حیدری نعمتی بر سر قدرت است که نباید وارد آن شد.

کنگره ایرانیان کانادایی یک نهاد اجتماعی فراگیر است. وظیفه این نهاد نیست که با جمهوری اسلامی بجنگد. این وظیفه نیروهای سیاسی اپوزیسیون است. وظیفه این نهاد این هم نیست که از منافع جمهوری اسلامی دفاع کند. این نیز وظیفه نهادهای لابی‌گر سیاسی است. کنگره لازم است برنامه‌هایی را به اجرا درآورد که منافع تمامی جامعه ایرانی کانادایی را مد نظر دارد. کنگره باید به مشکلات شهروندان ارشد رسیدگی کند. کنگره باید با برنامه ریزی سمینارها و میزگردهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به غنای فکری جامعه کمک کند. باید به مشکلات تازه واردین برسد، حقوق زنان را آموزش دهد، و از حق هم‌جنس‌گرایان دفاع کند. جوانان ما با چالش‌های غریبی روبرو هستند که کنگره می‌تواند پیش از آن‌که به مشکلات بازگشت‌ناپذیر روحی و اجتماعی تبدیل شوند از بروزشان پیشگیری کند. دانشجویان ما ـ چه آنان که پدر و مادرشان در ایران دارند از نان شب‌شان می‌زنند تا فرزندشان بتواند تحصیلاتش را ادامه دهد و چه آنان که مقیم یا شهروند کانادا هستند ـ با مشکلاتی فراتر از متولدین این کشور درگیرند. کنگره باید دستی در حمایت از آنان بلند کند. این‌ها و بسیاری چالش‌های دیگر، فرصت برابر را از جامعه ایرانی گرفته است و مانع از آن می‌شود که این جامعه به جایگاه مناسبی که درخورش است دست یابد. کنگره ایرانیان کانادایی مهم‌ترین ابزاری است که این جامعه در دست دارد تا گام به گام و ذره به ذره به این هدف نزدیک‌تر شود.

من تردید ندارم هیئت مدیره بعدی، اگر سالم‌ترین افراد را هم در خود داشته باشد، قادر نخواهد بود به همه این مشکلات رسیدگی کند، اما با شرکت در انتخابات و تضمین یک انتخابات سالم می‌توان اطمینان یافت که مسیر برعکس را طی نخواهد کرد. در این یکی دو هفته اخیر، جامعه ایرانی واکنش بسیار مثبتی به دعوت به همبستگی برای برپایی یک کنگره غیرجانبدار و فراگیر نشان داده است. گام بعدی تبدیل این واکنش به کنشی مثبت است که با ثبت نام در کنگره و شرکت در انتخابات خود را نشان می‌دهد.