هر چقدر به گذشته فکر می کنم سراسر آزار و اذیت است. دایم درگیر موقعیت های پر از استرس بوده ام. بارها فریاد زده ام که ترکش خواهم کرد. قسم خورده ام که دیگر باز نمی گردم. بارها او را تهدید به ترک کرده ام. همه آنچه که گفته ام حق داشتم، آیا من را آزار نداده بود؟ آیا باعث نشده بود که تا این اندازه از نظر روحی صدمه بخورم؟ پس او مستحق خشم و انتقام من است. من حق خود می دانم که سرخوردگی هایم را بر سر او خالی کنم.

اصطلاح آزار دیگران از موضع یک قربانی، وقتی اتفاق می افتد که ما از موضع فردی قربانی به خود حق می دهیم که دیگران را آزار و اذیت کنیم چرا که وقتی صدمه می خوریم این حق را به خود می دهیم که به دیگران صدمه بزنیم. بنابراین درد و رنج خود را از موضع حق به جانب به طرف مقابل فرافکن می کنیم. در این صورت فکر می کنیم ما مصون هستیم چرا که به ما خیانت شده و یا صدمه خورده ایم.

 سه عامل به طرف صدمه دیده این حق را می دهد که از موضع قربانی دیگران را قربانی کند. اول: فعال شدن سایه های شخصیت؛ دوم: شرمی که در این میان به واسطه زخم وارد شده تحریک می شود

 و سوم : شرافتی که بعد از صدمه خوردن احساس می کنیم لکه دار شده است.

۱ـ فعال شدن سایه های شخصیت: سایه ها بخشی پنهان در شخصیت ما است که می تواند شامل همان رفتار یا خصوصیاتی باشد که از آن رنج می بریم. از موضع سایه ها، ممکن است خود ما در موضع زجر دهنده قرار گرفته، دیگران را قربانی کنیم. بخش انتقام جوی وجود ما، که در سایه شخصیت ما قرار دارد می خواهد همان دردی که ما تجربه کردیم را به فردی که ما را آزار داده است، منتقل کند تا دلمان خنک شود. می خواهیم به او بفهمانیم که چقدر آزار دیده ایم و این کار را با چشم در مقابل چشم، دست در مقابل دست انجام می دهیم. آبروریزی از بین بردن وسایل و دارایی های طرف مقابل و حتی خیانت متقابل از جمله روش های انتقام جویی از موضع قربانی است.

حقیقت تلخ این است که وقتی ما از موضع (من سایه) به صورت اتوپاپلت یا اتوماتیک برخورد می کنیم نه تنها او را صدمه می زنیم، بلکه رابطه و خودمان را هم نابود می کنیم. و در نهایت از رفتارهای شرم آور خود پشیمان می شویم چرا که به نتایج درازمدت انتقام جویی فکر نکرده ایم.

وقتی از این موضع برخورد می کنیم احساس می کنیم فریاد زدن و پرت کردن خشم روی دیگران، تنها راه نجات ما است. در حالیکه متاسفانه این تخریب دیگران و رابطه، نوعی خودتخریبی است. در چنین موقعیتی صدای حقیقی، شرافت و قدرت خود را در معرض خطر قرار می دهیم.

۲- انتقام جویی از موضع شرم: یکی از تاثیرات صدمه و خیانت، نشانه گرفته شدن شرم ما است. شرم به شکل های مختلف بروز می کند ولی زیر بنای آن احساس بی ارزشی، و دوست نداشته شدن است. گاهی اوقات احساس شرم به ما حسی از حماقت القاء می کند. ممکن است کم کم احساس ناامنی در مورد بدن، ظاهر و نیز خواستنی بودن خود پیدا کنیم.

احساس شرم حس عزت نفس ما را زیر سئوال می برد و رابطه ما را با خود حقیقی مان قطع می کند. تجربه شرم، احساس با ارزش بودن ما را زیر سئوال می برد. شرم یکی از غیر قابل تحمل ترین احساس ها است. ما از احساس شرم متنفریم و هر کاری می کنیم تا از تجربه این احساس دور بمانیم. یکی از راه های خلاصی از شرم نسبت دادن شرم خود به دیگری و یا شرم دادن به دیگران است. ما با پایین آوردن طرف مقابل می خواهیم خود را بالا بکشیم و این شبیه بولی کردن در حیاط مدرسه است وقتی کسی خود را دوست نداشتنی می داند.

یکی از مراجعینم که این کار را با فریاد زدن و تحقیر شوهرش انجام می داد می گفت اگر این کار را نکنم یعنی حقارت خودم را پذیرفته ام و ضعیف هستم، در این صورت اجازه داده ام که او مرا له کند. باید حقش را کف دستش بگذارم تا او دیگر جرأت نکند به من ظلم کند. وقتی به ریشه این رفتار رفتیم و خوب بررسی کردیم دیدیم که احساس حقارت و شرم او بزرگ ترین محرک آزار همسرش است.

در این مورد روش تحقیر و شرم دادن به دیگری یک روش الگانت (برازنده) برای سرپوش گذاشتن بر شرم او بود. وقتی مراجع متوجه لایه ی زیرین پرخاشگری خود شد متوجه شد که ریشه آن شرم است و انتقام جویی کمکی به شفا و تسکین شرم او نمی کند. او تصمیم گرفت  برای تسکین و درمان شرمش کمک گرفته و روی رابطه اش کار کند.

ادامه دارد