اشعار دوران بنی امیه سخت تحت تأثیر ادبیات دوران پیش اسلام است و حوزه های ذیل را مدّ نظر دارد:

وصف: توصیف عاطفی طبیعت و پدیده های طبیعی مانند بیابان، زمین، آسمان، ابر، باران است و همچنین توصیف احساسات انسانی مانند عشق، دوستی، فراق و غیره.

مدح: ستایش خلیفه، حکام و سرداران جنگی و کسانی که نسبت به شاعر احسان روا داشته و شاعرگوشه چشمی به آنان دارد.

هجاء: که عیب دشمنان را بزرگنمایی می کند و آنان را مورد تمسخر و ریشخند قرار می دهد. هجو به عنوان مکمل مدح عمل می کند.

در دوران بنی امیه مدح و هجای شاعران بیش از پیش جنبه ی سیاسی  داشت و جریانات مهم سیاسی آن دوران را آماج خود قرار داده بود (شعر النقائض فی العصرالاموی):

ـ دستگاه حکومت بنی امیه

ـ طرفداران علی بن ابیطالب و نزدیکان او

ـ خوارج (کسانی که از جرگه طرفداران علی جدا شدند و بر بازگشت به ارزش های صدر اسلام تأکید می ورزیدند)

ـ طرفداران زبیر (آنان که از عبدالله بن زبیر و برادرش مصعب طرفداری می کردند)

نقائض: که جمع نقیضه است به معنی شکستن. شعر نقائض ترکیبی است از هجو و مدح. به این معنی که شاعر با سرودن چنین معنایی شعر مدح آمیز دشمن را درهم می شکند، فخر دشمن را به هجو برمی گرداند و با برشمردن بزرگی خود و قبیله ی خویش افتخار واقعی را به خود نسبت می دهد.

رثاء: بیان احساس اندوه در رابطه با مرگ محبوب یا ممدوح و تأمل در حقیقت مرگ و زندگی.

فخر: ستایش شجاعت، سخاوت، نوع دوستی و افتخار به اصل و نسب.

غزل: توصیف عاشقانه زیبایی معشوق وگل و ریحان و خوشی های زندگی. غزل این دوره را به دو نوع مشخص و متضاد طبقه بندی کرده اند: نخست غزل مجونی یا اباحی که عشق را با سکس درهم می آمیزد و پرده پوشی را کلاً مردود می شمارد؛ دوم غزل عذری که از عشقی “پاک” و بدون رابطه جنسی سخن می گوید.

شراب: ستایش شراب، کیفیت آن و تأثیرآن بر روان شاعر و تأکید بر خوشی و غنیمت شمردن لحظه ها.

زنان ادیب

در زمان بنی امیه زنان نه تنها موضوع غزل و اشعار عاشقانه شعرای بزرگ بودند، بلکه خود نیز در سرودن شعر و غزل همت گماشتند و احترام خلفا و روشنفکران زمانه را برانگیختند. یکی از کسانی که در رشد ادبیات، هنر و فلسفه عرب در آغاز دوران بنی امیه سهم بسزایی ایفا نمود سکینه دختر حسین بن علی امام سوم شیعیان جهان است. او بانویی بود ادیب که شعرا، موسیقی دانان و دانشمندان عرب را گرد هم می آورد و در رشته های مختلف بین آنان مسابقه ترتیب می داد و به دست خویش برندگان را جایزه می داد. سکینه خود یک منتقد ادبی و هنری بود که شاگردان بسیاری را تربیت کرد و مکتبی به نام طریقه السکینه بنیاد گذاشت که سال ها پس از مرگش الهام بخش خردورزان بود. سکینه را به حق می توان از بنیان گذاران سالن در دنیای عرب به شمار آورد. سنت سالن (تالار ادبی و فرهنگی و محل گردهمایی ادبا و دانشمندان) به دوران تمدن آتنی برمی گردد. اسپاشیا (معشوقه پریکلس) در قرن چهارم قبل از میلاد در سالن فرهنگی خویش جلسات بحث و تبادل نظر بین فیلسوفان، هنرمندان و ادیبان عصر خود را تشکیل می داد و بسیاری از اندیش ورزان را مورد پشتیبانی مالی قرار داد. معلوم نیست که آیا سکینه این سنت والای فرهنگی را از اسپاشیا فرا می گیرد و یا خود مستقلاً به ضرورت آن می رسد. بانوان سالن در سده های بعدی در رشد علم، ادب و فلسفه نقش برجسته ای ایفا نمودند. به عنوان نمونه می توان از زنان درخشانی مانند مادام دوپمپیدور و مادام دوشاتوله در فرانسه ی قرن هیجدهم یاد کرد. (۱۲)

از دیگر زنان شاعر صدر اسلام الخنسه است که او را بزرگترین زن شاعر شبه جزیره ی عربستان دانسته اند. خنسه شعر دوران قبل و بعد از اسلام را به هم پیوند داد. او زنی بود بلند قامت با چشمانی سیاه که اشعارش نقل محافل صحرانشینان بود. او دو برادر به نام های صخر و معاویه داشت که هر دو در جنگ کشته شدند. او در رثای برادرش صخر که در جنگ کشته شده بود،  شعری سرود که سال های سال ورد زبان ها بود. دراین شعر او از کرم برادر و مرگ شرافتمندانه اش سخن می گوید. با ظهور اسلام خنسه مسلمان شد. (۱۳)

در زمان بنی امیه دو شاعر زن به نام های حومیده (۱۴) و لیلی (لیلا) اخیلیه نام آور شدند. حومیده دختر نعمان ابن بشیر بود که معاویه او را به فرمانداری کوفه منصوب نموده بود. حومیده با شجاعتی بی مانند ازدواج خود را با طنزی گزنده به تصویر می کشد. او خود را مادیانی نجیب و پر بار می خواند که به قاطرش شوهر داده اند. (۱۵)

لیلا از شهرت بیشتری برخوردار شد و اشعارش و داستان زندگی اش را در بسیاری ازگلچین ها نقل کردند. او از دوران معاویه سرودن شعر را آغاز کرد و در دربار عبدالملک مروان برای خود اسم و رسمی بهم زد. می گویند او به جوانی به نام توبه بن حمیر دل باخت. لیکن پدرش او را به زور به دیگری شوهر داد. شوهرش مردی حسود، فرومایه و خشن بود که لیلا را مرتباً کتک می زد.

می گویند یکی از شب ها که طاقت لیلا تمام شد، فردی ناشناس را که آن شب مهمان قبیله بود به یاری طلبید. او در پناه تاریکی شب به داد لیلا رسید و با چوب چهار ضربه ی کاری به شانه های شوهرش زد و بر آن بود که باز هم او را بزند که لیلا مانع شد، زیرا ادامه ی کار را دخالت در امور خانوادگی می انگاشت. آن مرد بدون آنکه کسی وی را بشناسد، از آنجا رفت و از آن پس هرگز در آن محل دیده نشد. شوهر لیلا که به توبه شک کرده بود بارها کسان خود را گماشت که بر سر راه وی کمین کنند و به حسابش برسند. لیلا هربار به نوعی توبه را در جریان توطئه قرار می داد. با وجود تمام دشواری ها، توبه از هیچ فرصتی برای دیدن لیلا فروگذار نکرد. لیلا نیز او را سخت پذیرا می شد. سرانجام شوهر لیلا نزد خلیفه رفت و از توبه شکایت کرد. خلیفه دستور داد توبه را از محل دورکنند.  لیکن توبه کسی نبود که به آسانی از لیلا دوری کند. سرانجام حسادت شوهر به درجه ای رسید که لیلا را طلاق داد. در این زمان توبه در جنگ کشته شد (سال ۷۰۴ میلادی). لیلا بر مرگ معشوق گریست و برایش مرثیه هایی به نظم کشید که شهره ی خاص و عام گردید و موضوع افسانه ها شد. لیلی در مرثیه خود با زبانی عاشقانه به اشعاری که توبه در زمان حیاتش برای او سروده بود پاسخ می گوید. (۱۶)

لیلا در زمان خود استاد مسلم مرثیه به شمار می آمد. او که با حجاج بن یوسف حاکم ستمگر عراق نرد دوستی می باخت، پس از مرگ حجاج برایش مرثیه ای سرود که زبانزد خاص و عام گردید. متأسفانه لیلا در این مرثیه نه تنها از این مرد ستم پیشه ستایش کرده است، بلکه خود در جامه ی طرفداران ستم بارگی پدیدار گشته است. بخشی ازاین مرثیه چنین است:

حــجاج لا یفـلل سلاحک إنما

المنـایا بکـف الله حیث تراها

إذا هبـط الحجاج أرضاً مریضه

 تتبـع أقصـى دائـها فشفـاها

شفاها من الداء العضال الذی بها

غـلام إذا هـز القنـا سقـاها

سقاها دمــاء المارقین وعلـها

إذا جمحت یوماً وخفیـف أذاها

إذا سمـع الحجـاج صوت کتیبه

أعـد لها قبـل النـزول قراها (۱۷)

ترجمه ی فارسی:

ای حجاج به جنگ سرزمینی نرفتی مگر اینکه

مرگ و میر را سرنوشت آن سرزمین ساختی

اگر حجاج وارد سرزمین فتنه خیزی شد

به سراغ فتنه گران می رود

و آن سرزمین را از فتنه ی آنان پاک می کند

از بیماری فتنه گران آن سرزمین را نجات می بخشد

کسی که وقتی رقص نیزه ها را می بیند

آنها را با خون سیراب می کند

از خون شورشیان سیراب می کند روزی که

به فکر شورش یا حتی اندک آزاری باشند

اگر حجاج صدای سپاهی را شنید قبل از اینکه

اقدامی بکنند آنها را سرکوب خواهد کرد.

لیلا در سال ۷۰۴ میلادی برای دیدار از پسرعمش قطیبه بن مسلم که حاکم خراسان بود راه این دیار را در پیش گرفت. او بدون این که این سفر را به پایان برد دارفانی را وداع گفت. (۱۸)

متاسفانه اشعار لیلا به دست ما نرسیده است. تنها تکه هایی از آن را می توان در کتاب الشعر والشعرا اثر پر ارزش ابن قتیبه الدینوری و کتاب الاغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی پیدا کرد. یکی از کارهای ماندگار لیلا هجویه ای است که علیه شاعر نامدار دوره ی اموی نابغه جغدی سروده است. نابغه با زبانی سراسرخشم و ستیز به لیلا پاسخ می دهد. این نشان می دهد که او چقدر از اینکه مورد تمسخر یک زن قرارگرفته ناراحت است.

پانویس ها:

۱۲ـ برای آگاهی فراتر از زندگی و خدمات فرهنگی سکینه رجوع شود به تاریخ مدینه دمشق تالیف ابن عساکر، جلد ۶۹ صفحه ۲۰۴ و همچنین ریحانۀ الادب، جلد سوم اثر محمدعلی مدرس تبریزی، تهران، انتشارات خیام، سال ۱۳۷۴ صفحات ۴۸ تا ۵۰.

۱۳ـ رجوع شود به منبع مندرج در پانویس شماره ی ۸ صفحه ی ۱۶۱ و همچنین منبع انگلیسی ذیل:

Terri Deyoung, ‘Love, Death, and the Ghost of Al-Khansā: The Modern Female Poetic Voice in Fadwā Ṭūqān’s Elegies for her Brother Ibrāhīm’, in Tradition, Modernity, and Postmodernity in Arabic Literature: Essays in Honor of Professor Issa J. Boullata, ed. by Kamal Abdel-Malek and Wael Hallaq (Leiden: Brill, 2000), pp. 45-75 (p. 48).

۱۴ـ منبع مندرج درپانویس شماره ۸ صفحه ی ۱۶۱

۱۵ـ کس چه داند شاید ژاله ی قائم مقامی تحت تأثیر حومیده طنز مشهورخود را در مورد شوهرش علیمردان خان بختیاری به نظم کشیده است: هم صحبت من طرفه شوهری است/  شوهر نه، که بررفته آذریست / ریشش به بنا گوشم آنچنانک/   بر مردمک دیده نشتریست/  با ریش حنا بسته نیمه شب  وصفش چه کنم وحشت آوریست.

  1. See the following link from Reconesse Database website (Stories of Amazing Women of the Past and the Past):

ـ http://beta.reconesse.org/past/layla-al-akhyaliyya-640-700/

۱۷ـ عمررضا کحّاله، اعلام النساء فی عالمی العرب والاسلام، الجزء رابع، بیروت، مؤسسه الرساله،صفحه۳۲۹

http://www.dhifaaf.com/vb/showthread.php?t=11593-18

 

بخش پیش را اینجا بخوانید