به همه ی آنانکه که معاهده ی ننگین دریای مازندران دلشان را لرزاند.

 

 

وطنم رو نبرین، دوسش دارم

وطنم رو نمیدم، کارش دارم

دو سه تا عکس قدیمی روی دیوارش دارم.

وطنم رو نمیدم، میخوام که توش سفر کنم

شبارو رو پشت بومای وطن سحر کنم

وطنم رو نبرین، میخوام برام قصه بگه

قصه های قدیمی سرباز و سربسته بگه

قصه رستم و اژدها و دیو

قصه ایرج و سودابه و گیو

قصه تختی و گردآفرید و حسین کرد

قصه دزدی که قالی بهارستانو برد.

وطنم نقص نداره، تو هیچ کجاش دس نبرین

مرز پر گوهرشو پیش نبرین پس نبرین.

وطنم میخوام که یک تکه و یکپارچه باشه

صاحب جزیره و دریا و دریاچه باشه.

وطنم رو نمیدم، وطنم رو نمیدم

توی ایوون وطن گلدون گذاشتم ببینین

تو اونا بنفشه و شمعدونی کاشتم ببینین

بعضی وقتا میشینم حرف میزنم با گلدونا

از فراق هزارون لاله میگم واسۀ اونا

وطنم رو نمیدم وطنم رو نمیدم

وطنم رو نمیدم میخوام باهاش صفا کنم

تو سراب های کویر دلم میخواد شنا کنم

من میخوام در دل رودهای وطن جاری بشم

تو خلیج فارس میخوام مرجان و مرواری بشم

با بلمرون های کارون میخوام آواز بخونم

شب تو نخلستونای کنار بندر بمونم

من میخوام تو دریای مازندرون ماهی بشم

من میخوام تو زاهدان کبوتر چاهی بشم

کاش میشد تو کوچه ها طنین آواز میشدم

واسه عاشیقلار تبریز صدای ساز میشدم

کاش میشد که سایه ی یه سرو آزاد باشم

توی ویرانه ی پیر احمدآباد باشم

پشه بندم رو میخوام روی دماوند بزنم

صبح پاشم به گل های دامنه لبخند بزنم

تو دل صحرا میخوام از چشمه ها آب بخورم

با نمک های کویر خیار دولاب بخورم

وطنم رو نمیدم میخوام باهاش گپ بزنم

بپرم بالا پائین راست بزنم چپ بزنم

قصه مشروطه رو میخوام باهاش مرور کنم

میخوام از راهی که رفتیم دوباره عبور کنم

تو بناهای وطن میخوام که جست و خیز کنم

تخت جمشیدشو گردگیری کنم تمیز کنم

دشت مرغاب برم و سر به پاسارگاد بزنم

اگه کورش خوابیده، پس نباید داد بزنم!

از اونجا پرسه زنون به شهر شاعرا میرم

برای سعدی شیراز فال حافظ میگیرم

وطنم رو نمیدم مهر وطن تو جونمه

گلبول های وطن تو قطره های خونمه

وطن اکسیژنمه، نفس نفس، وطن وطن

وطن احساس نفس کشیدنه تو جون من

توی هر مویرگ من وطنه

توی اخلاق سگ من وطنه!

وطنم رو نمیدم، میخوام باهاش صفا کنم

من میخوام آدمای قدیمی رو صدا کنم

من میخوام گذشته رو بغل کنم زار بزنم

توی ارگ بم برم سرمو به دیوار بزنم

با دل خون لب ایوون مدائن بشینم

اونهمه شنیده رو با چشم عبرت ببینم

من میخوام گریه بشم، تلخ بشم، زهر بشم

مرثیه خون غم این ده و اون شهر بشم

وطنم رو نمیدم. به کس کسونش نمیدم

کسی خواست دست بزنه بهش، امونش نمیدم

من تموم فکر و ذکرم وطنه

وطنی که مال تو، مال منه

اونو آباد میکنیم– همدیگه رو شاد میکنیم

شاد شاد شاد هموطن

روزش میاد هموطن

عزت زیاد هموطن

چیزی در حد وصیت نامه ی هادی خرسندی – مرداد ۹۷