امروز از درگذشت نیکمردی بهدین، کسی که از همان سال های نخست که گام به خاک کانادا گذاشتم می شناختمش، آگاه شدم. مرگ خبر نمی کند. این را بارها شنیده ایم. اما مرگ جهانگیر بهبودی با اینکه پیش بینی شدنی بود، همچنان بیخبر رسید. او زندگی پربار و درازی را پشت سر گذاشته بود:

در زندگینامه کوتاهی که از او به انگلیسی به جا مانده نسب نامه خانواده خود را تا دوران شاه سلطان صفوی بر نوشته است. دورانی که شاه سلطان حسین صفوی به زرتشتیان گبرآباد اصفهان، پر جمعیت ترین مرکز زرتشتی نشین،که جامعه ای پیشرفته و بالنده شده بودند، دستور داد که یا اسلام بپذیرند یا آنها را قتل عام خواهد کرد. بسیاری از آنها دار و ندار خود را گذاشتند و شبانه از شهر گریختند و خود را به یزد رساندند. اصفهان از آن پس مرکزیت خود را به عنوان شهرک زرتشتی نشین از دست داد. سلطان نادان هم سرانجام با خفت و خواری ناچار شد تاج پادشاهی را از سر خود بردارد و بر سر راهزن آواره ای به نام اشرف افغان بگذارد. جهانگیر بهبودی در زندگینامه اش خود را «پور خدابنده، پور بهرام، پور هیربد جاماسب، پور هیربد نوشیروان، پور جاماسب، پور موبد کاووس، بازپسین موبد موبدان اصفهان» می خواند.

پدرش در سال ۱۸۸۰ پا به جهان می گذارد و در پی سخت تر شدن روزگار زرتشتیان سر از هند در می آورد. در هند فرخنده و مهربان است که جهانگیر بهبودی پس از تحصیل و زندگی کنار پارسیان هند که توان اقتصادی شان سبب رشک همگان بود، رشد می کند. او با دلبستگی که به پرواز داشت پس از مرگ پدر مسئولیت تأمین معاش خانواده را بر عهده می گیرد. به نیروی هوایی سلطنتی هند ملحق می شود. جنگ دوم جهانی رو به پایان است و به فکر بازگشت به میهن اصلی خود ایران می افتد. در بیست و سه سالگی در تاریخ ۱۴ ژوئن ۱۹۴۷ در خرمشهر پا به خشکی می گذارد و به گفته خودش روی زانو می افتد و خاک میهن را می بوسد.

پس از ورود به ایران اندک زمانی در شرکت نفت ایران و انگلیس کار می کند و بعدها پس از اعتصاب های کارگری و جریانهای نفت دوران مصدق و همراهی و سپس جداشدن از جریان چپ حاکم بر آن رویدادها سر از تهران در می آورد و  به خلبانی روی می آورد.

جهانگیر بهبودی خلبان برجسته و پرتجربه (هما) هواپیمایی ملی ایران، کنشگر جامعه کوچک زرتشتیان تورونتو، مدافع زیست بوم، مردی بس مهربان و خوش برخورد و خستگی ناپذیر… بود.

اینها هیچکدام فروزه های رایجی نیست که برای خوش آمد بازماندگان و یا به احترام درگذشته معمولا در پی مرگ کسی درباره او گفته می شود.

زنده یاد جهانگیر بهبودی

او در مقام کاپیتان خوش تیپ ایران ایر نخستین پرواز مستقیم این هواپیمایی را با هواپیمای ۷۴۷ به نیویورک هدایت کرده بود. در جامعه کوچک و مهربان زرتشتیان تورونتو هرگاه کاری ناشدنی در پیش بود او را می دیدی که رهبری می کند. عضو هیات امنای بنیاد گیو که خستگی ناپذیر می کوشید کارها به بهترین شکل برگزار شود. هموندان انجمن زرتشتیان تورونتو همواره از امکانات اهدا شده توسط روانشاد رستم گیو در راه بالندگی این باهماد کوچک اما کاری به بهترین شکل استفاده کرده اند.

بیش از یک بار دوستاران زیست بوم را در پیاده روی گروهی از تورونتو تا نیاگارا برای پاکسازی این منطقه و آگاه سازی مردم نسبت به ارزش های حفظ زیست بوم در میهن دوم و به یک معنا میهن سومش (پس از هند و ایران) رهبری کرده بود، آن هم در شرایطی که دیگران از رفتن باز مانده بودند، اما او در هشتاد و چند سالگی تا نیاگارا پای پیاده رفته بود.

در جشن های فرهنگی همیشه در هر سنی که بود می کوشید بیشتر و پیشتر از دیگران فعال باشد، (یک بار همین آخرها در نود و چند سالگی هنگام پریدن از روی آتش چهارشنبه سوری افتاد و با سرسختی از روی زمین پا شد و نگذاشت کسی کمکش کند.) در مهمانیها و جشنها با پوران بانو بهبودی همسرش نخستین زوجی بودند که به رقصیدن آغاز می کردند و آخرین کسی بود که صحنه رقص را ترک می کرد. همین چند سال پیش عشق پرواز دوباره در جانش سر زد. سرانجام راضی شد که از یک هواپیمای ویژه به همراه مربی، پرش آزاد کند.

در راه اندازی کانون فرهنگی زرتشتیان ایرانی (وابسته به انجمن زرتشتیان که پارسیان هند و پاکستان نیز در آن عضویت دارند) گسترش فرهنگی جشن های ایرانی را به بایسته ترین شکل بر عهده گرفت و از پیشگامان این کانون بود. او توانست به همراه دیگر هموندان کانون جشن های کمابیش فراموش شده مانند تیرگان، مهرگان، سده و یلدا را زنده کند و رونقی تازه ببخشد.  آخرین آرزویش این بود که گروه های زرتشتی ایرانی و پارسی آیین های فرهنگی را پاس بدارند و از گروه بازی و جداگری دست بردارند.

هم اکنون پارسیان (زرتشتیان شبه قاره هند) از گاهشمار ویژه خود پیروی می کنند که نوروز را در ماه آگوست جشن می گیرد. رسم های دیگر مانند نیایش هایی که موبدان از اوستا می خوانند با نیایش هایی  که موبدان ایرانی از روی آن می خوانند تفاوتهای چشمگیری دارد. جهانگیر بهبودی بر این باور بود که دین بهی دین متعلق به یک گروه ویژه نیست. پیامبرفرزانه آن، این اندیشه ها را برای همه جهان فراز آورده است. رسالت او از مرزها می گذرد و به زاد و ذات آدمی توجه دارد نه خون و نژاد.

خبر درگذشت او را از فرشید بهبودی شنیدم، به روایت از او، پدرش جهانگیر بهبودی در یکی از دیدارهایش به اعضای خانواده گفته بود می خواهم پرواز کنم، دیگر خسته شده ام.

و پرواز کرد.

روانش شاد و یادش جاودان.