شهروند ـ درشهروند ستونی به معرفی ایرانیان موفق و دستاوردهایشان در ادبیات، ورزش، هنر، علم، سیاست و حرفه تخصصی شان در هر گوشه ی جهان، حتی در ایران اختصاص داده شده است. می دانیم که خبر بسیاری از موفقیت ها به رسانه ها راه پیدا نمی کند و تنها در جمع کوچک خانواده و آشنایان عنوان می شود، پس اگر فرد موفقی در اطراف خود می شناسید، لطفا به ما معرفی کنید. ما به دنبال مشهورترین ها نیستیم، اتفاقا یکی از اهدافمان این است که بتوانیم آنها را که تا کنون تلاش و خلاقیت و استعدادشان تغییری در زندگی خود و یا دیگران به وجود آورده، ولی دیده نشده اند، به دیگران معرفی کنیم.

در شماره های گذشته مهوش ثابت، آوا هما، سمیرامیس کیا، سونا مقدم، مهدی رضانیا، مریم حفیظی راد، سارا رحیمی، سعید ولدبیگی، نسرین متحده، سوسن رشیدی، بامداد اسماعیلی، عصمت صوفیه، کامران وفا، یارا شهیدی، سایه اسکای، مهران انوری، گلریز قهرمان، وحید رجب لو، شکوفه آذر، زهرا نعمتی، مریم ناظمی، مهسا قربانی، مینو اخترزند، بهروز بوچانی و آرش کمالی سروستانی، بیتا دریاباری، فرح کریمی، گلاره زاده، اشرف قندهاری(بهادرزاده)، تیمور الیاسی، اعضای تیم فوتسال زنان ایران، رضا مریدی، مریم طوسی، گلدی قمری، سیروس حبیب، پریسا تبریز، پی یر امیدیار، امیر خدیر، ساندر ترپهاوس، لیلا اسفندیاری، پیام اخوان، فاطمه معتمدی و دلارام جهانی را معرفی کردیم.

این هفته شما را با دارا بهمنش، کتاب رسان به کودکان روستاهای شوشتر آشنا می کنیم.

 

انسان مشهوری نیست، با او در فیسبوک آشنا شدیم. اتفاقا از همان اول هم نوشتیم که دنبال مشهورترین ها نیستیم، بلکه دنبال کسانی هستیم که توانسته اند در زندگی خود و اطرافیانشان تاثیری ولو هرچند کوچک داشته و تغییری به وجود آورده باشند. نامش در شناسنامه حسین صدف زاده است و با همین نام ۷۰ سال زندگی کرده، درس خوانده، کار کرده تا امروز که بازنشسته است؛ مردی که اتوموبیلش را تبدیل به کتابخانه ی سیار کرده و برای بچه های روستاهای شوشتر کتاب و دفتر و مداد می برد.

در فیسبوک خود را دارا بهمنش معرفی کرده. اسمی با معنی. کسی که آنقدر پول ندارد ولی قلبی بزرگ برای کمک به انسانها دارد، “دارا”ست. کسی که “منش” خود را “به” می کند، می شود بهمنش. امروزه دیگر همه او را با نام دارا بهمنش می شناسند و کمتر کسی هست که نام شناسنامه ای او را بداند.

دارا در سال ۱۳۲۷ در شهرستان شوشتر زاده شد. در طول زندگی سالهای بسیاری را در شهرهای دیگر گذراند. لیسانس ادبیات فارسی دارد و ۳۰ سال در شرکتی دولتی کار کرده است. خانواده اش در شهر جدید هشتگرد در نود کیلومتری تهران زندگی می کنند، اما خودش پنج سالی است که به شوشتر بازگشته تا از هر راهی که می تواند به بچه های آن دیار کمک کند.

می گوید: زمینی در روستای ملکی در دو کیلومتری شوشتر داشتم که اکنون کتابسرا است.

کتابسرا چگونه شکل گرفت؟ در آغاز خودش شروع کرد و عکس هایی از فعالیت هایش در فیسبوک گذاشت. ایرانیانی از این سو و آن سوی جهان تشویقش کردند و تعدادی هم دست یاری به او دادند تا کتابسرا روی پای خودش بایستد. پس کتابسرا با ۵۰ کارتن کتاب آغاز به کار کرد.

می گوید، کسانی که کمکم کردند ایرانیانی بودند که بیشتر در آمریکا و استرالیا و چند کشور اروپایی زندگی می کنند و بستگانشان در ایران نیز همکاری های بسیار کردند .

او برای بچه های روستایی کتاب می خرد، از کوره راه ها می گذرد و کتاب ها را برایشان می برد. در کنارشان می نشیند و برایشان کتاب می خواند.

می گوید: کتابخوانی آنهم کتاب های غیر درسی را تنها با روش های تشویقی و ترفندهای شاد و ورزشی در میان این بچه ها می شود پی گرفت .

اما کارهای دارا فقط به این خلاصه نمی شود. بارها پیش آمده که در راه خانه ای ویران شده دیده که خانواده ناتوان از تعمیرش بوده اند، دست ها را بالا زده و به کمک دیگران خانه شان را تعمیر کرده. برای درمان بچه های بیمار اقدام کرده. نزدیک شروع مدارس برای بچه ها وسایل مدرسه می خرد تا از مدرسه بازنمانند. حتی به فکر دندان های مردم روستا هم هست. می گوید: سال گذشته، ده میلیون تومان فقط خمیردندان و مسواک برای روستاهای عرب نشین شوشتر بردم.

اما شرایط روزبه روز سخت تر می شود. می گوید، از روزهایی که در سرپل ذهاب زمین لرزه آمد و برخی پیشامدهای ناگوار روی داد مانند گم شدن ِ کمک های مردمی، دیگر کسی برای کتابسرا کمک مالی نفرستاده است. هم اکنون که داریم به مهرماه نزدیک می شویم و بچه های دبستانی چشم به راه نوشت افزار هستند، من هنوز هیچ کمکی برای این کار دریافت نکرده ام و حقوق بازنشستگی خودم هم چندان نیست که بتوانم این هزینه ها را تأمین کنم. اوضاع بازار و قیمت ها هم بسیار به هم ریخته است.

دارا در زندگی کودکان آن دیار تأثیر داشته. عمل او این جمله ی صمد بهرنگی در کتاب عروسک سخنگو را به خاطر می آورد، جایی که خرگوش در مورد کرم شبتاب می گوید: هر نوری هر چه قدر هم ناچیز باشد بالأخره روشنایی است!