شهروند ـ فرح طاهری: جمعه ۱۷ می ۲۰۱۳ در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک سمیناری توسط انجمن سکولارهای سبز تورنتو برگزار شد با عنوان “اپوزیسیون کیست؟ موانع ائتلاف چیست؟” گردانندگی این سمینار را نسترن نیکی علیی رئیس شورای هماهنگی سکولارهای سبز ایران برعهده داشت و ایرج مصداقی، دکتر رضا تقی زاده، محسن ابراهیمی و حسین قلی پور از سخنرانان این سمینار بودند.
ایرج مصداقی اولین سخنران، پیش از انقلاب در آمریکا با کنفدراسیون دانشجویان همکاری داشت و بعد از بازگشت به ایران از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به مدت ده سال را در زندان گذراند. در سال ۷۳ از ایران خارج شد و فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی اش را از سر گرفت. کتاب های “نه زیستن، نه مرگ” را در چهار جلد در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد. از دیگر کتاب های او مجموعه اشعار زندان با نام “بر ساقه تابیده کنف”، “دوزخ روی زمین”، “نگاهی به سازمان بین المللی کار و نقض حقوق بنیادین کار در ایران”، مجموعه مقالات در چهار جلد با نام “نگاهی با چشم جان”، “رقص ققنوس ها و آواز خاکستر” و تازه ترین کتابش “سازمان ملل متحد و نقض حقوق بشر در ایران” را می توان نام برد.
مصداقی در سخنانش به بحران های جمهوری اسلامی اشاره کرد و انتخابات در پیش رو را انتخابات مهمی خواند که آینده ی نظام را ترسیم می کند.
او با تأکید بر این که مردم به دلایل مختلف رژیم را نمی خواهند، این پرسش را مطرح کرد که چرا نظام جمهوری اسلامی با تمام مشکلات همچنان پابرجا مانده است و چگونه توانسته بحران هایش را مدیریت کند؟
مصداقی در پاسخ به این پرسش، ساده ترین کار را نگاه به بیرون از خود خواند و اینکه اشکالات خود را ندید و افزود: راحت ترین کار این است که مردم را سرزنش کنید. فقط با مرگ نمی توانید حاکمیت را تغییر دهید. در مقطع انقلاب وقتی می گفتند مرگ بر شاه، بعد می گفتند درود بر خمینی، یعنی آلترناتیو آن وجود داشت، اما امروزه اینطور نیست. شما همه می توانید بگویید من تنها آلترناتیوم، ولی واقعیت جامعه ی ایران این نیست. در جنبش ۸۸، اگر آلترناتیوی بود، قطعا خودش را در شعار و تمایل مردم نشان می داد.
مصداقی افزود، مشکل اساسی ما این است که اپوزیسیون ما با بحران مواجه است.
او با اشاره به اینکه خودش در هیچ دسته و گروهی وارد نمی شود، ولی استقبال می کند از جمع هایی که به وجود می آید، توصیه کرد که چه بهتر آنها که فکر می کنند دیدگاه هایشان به هم نزدیک است باهم جمع شوند.
او در رابطه با بحران در اپوزیسیون گفت، به پیام مسعود رجوی به خامنه ای و رفسنجانی نگاه کنید. شورای ملی ایرانیان وقتی اطلاعیه می دهد درباره حفاظت از رای مردم، یعنی به آنجا نگاه دارند. در حالی که من که با اصلش مخالفم، دیگر به فرع آن کاری ندارم.
او به پروسه ی حذف در جمهوری اسلامی پرداخت و دعوای امروز خامنه ای و احمدی نژاد را بر سر امام زمان خواند.
مصداقی در پایان گفت، وقتی رژیمی اراده ی سرکوب داشته باشد و قدرت داشته باشد، علیرغم خواست مردمش خواهد ماند و تا روزی که یک آلترناتیو فراگیر و واقعی نداشته باشیم، جمهوری اسلامی می تواند از بحران هایش گذر کند.
در ادامه ی مراسم پیام تصویری اسماعیل نوری علا، بنیانگزار شبکه سکولارهای سبز تورنتو پخش شد.
سخنران بعدی رضا تقی زاده بود. او متولد سال ۱۳۳۱ است و پیش از انقلاب مدیرکل وزارت دربار، مدیرکل دفتر اطلاعات و روابط عمومی دفتر مخصوص فرح پهلوی بود. همچنین عضو هیئت رئیسه انجمن شهر تهران. تقی زاده فارغ التحصیل دکترا در رشته روابط بین الملل از دانشگاه گلاسکو است و مدرس دانشگاه سنت اندروز و در حال حاضر به عنوان مشاور امنیت انرژی مشغول کار است.
او در شورای ملی ایرانیان سخنگوی کمیته موقت هماهنگی بود ولی بعد کناره گیری کرد.
تقی زاده به دیدگاهی که موجب اختلاف نظر و راه او با شورای ملی شد اشاره کرد و گفت: همیشه باید در تقابل با رژیم اقتدارگرا قرار گرفت. اصلاحات از درون را باید فراموش کرد. می شود در مقطعی از یک جنبش برای اصلاح و تغییر استفاده کرد اگر که جریان اصلاح سرعت سقوط را افزایش دهد ولی با نیت نهایی اصلاحات از درون چون این هدف خود رژیم هم هست. آنجایی که من با رضا پهلوی به تضاد رسیدم، یا شورای ملی، همین جاست. من تا جایی فکر می کردم می توانیم به جریانی کمک کنیم که جریان برانداز است. من می گویم این مرد بزرگترین دارایی اپوزیسیون است. نه به علت نقطه نظرهای سیاسی اش که با برخی از آنان مخالفم مثل برنامه ی اتمی ایران که برایش هزینه های سنگین شده، و من فکر می کنم دیدگاه او علمی و عملی نیست و به نفع مصالح ملی ایران نیست، فارغ از اینکه این برنامه را جمهوری اسلامی دنبال می کند.
و وقتی همراه می شوم با این جریان می بینم که یک دم خروس هایی از زیرش بیرون می آید و این جریان هم می خواهد از درون به توافق برسد و از درون حرکتی را ادامه بدهد که مآلاً برخلاف فرمول های شناخته شده است یعنی عمر وضع موجود را اضافه می کند نه اینکه در جهت کاهش آن کمک کند. بنابراین من در میانه راهم را جدا کردم.
تقی زاده به کوتاهی به انتخابات و وضعیت کاندیداهای ریاست جمهوری پرداخت و گفت، این وضعیت باید تغییر کند. ما می دانیم در کشورهای مختلف جوامع ایرانی بالنده ای وجود دارد. برگزیدگان این تعداد ایرانی که خارج کشور زندگی می کنند، قادرند ده کشور مثل ایران را اداره کنند، بگذریم از آن که شورایی که تشکیل شد و من از آن جدا شدم، دفتر سیاسی اش بضاعت گرداندن یک مدرسه را با افرادی که دارد، ندارد.
بایستی نیروهای خودمان را منسجم کنیم، هدفمان را بشناسیم، هدف های نظام را هم بشناسیم و خودمان را گول نزنیم و جهتگیری هایمان در تقابل با جهتی باشد که رژیم اقتدارگرا برای خودش تعیین کرده.
سومین سخنران محسن ابراهیمی بود. او پیش از انقلاب در محیط های کارگری و دانشجویی فعالیت سیاسی داشت. از زمان تشکیل حزب کمونیست کارگری عضو کمیته مرکزی و رهبری این حزب بوده است. او شش سال سردبیر انترناسیونال ـ نشریه سیاسی حزب ـ بوده است و در حال حاضر عضو دفتر سیاسی حزب، سردبیر نشریه کمونیسم کارگری و دبیر کمیته آذربایجان حزب است.
ابراهیمی در دانشگاه تبریز جامعه شناسی و در دانشگاه یورک تورنتو علوم سیاسی و مطالعات کارگری خوانده و در ایران به معلمی اشتغال داشته و در تورنتو مشاور و مددکار اجتماعی است.
ابراهیمی مشکل را ندانستن معنی اپوزیسیون نمی داند، بلکه این موضوع که این ده ها و ده ها سازمان و حزب و شخصیت از زمان مشروطیت تاکنون به کدام جنبش ها تعلق داشته اند، و واقعا چه چیزی را می خواستند تغییر دهند، مهم خواند.
او افزود، در هر جامعه ی مدرن در درجه ی اول جنبش های سیاسی وجود دارند که شکل می گیرند و مبارزه می کنند. ما در یک جامعه کاپیتالیستی زندگی می کنیم، گرچه معلوم است که تنوعی از فرهنگ ها و اقشار سیاسی ـ اجتماعی در آن است اما دو طبقه اصلی دارد و کشمکش اساسی بین این دو است. طبقه ی اصلی که تمام منابع اجتماعی و ثروت را دست خودش دارد و طبقه مقابل که معمولا اکثریت جامعه است.
در جامعه ایران کل کشمکش عظیم تنها بین کارگر و سرمایه دار نیست. در ایران زنان، نسل جوان و کودکان یک پای این کشمکش هستند.
ناسیونالیسم یک جنبش واقعی در ایران است. ناسیونالیسم مثلا در آذربایجان یا کردستان به طور واقعی در عمل سهم سرمایه داری منطقه را از مرکز می خواهد. هدف اصلی شان بورژوازی محلی و بومی و سرمایه داری خودشان است. اینجاست که باید دید آیا بین این جنبش ها امکان ائتلاف هست، آیا تمایزهایشان واقعی ست؟
سه جنبش در ایران وجود دارد. جنبش ناسیونالیسم طرفدار غرب که طرفدار بازار آزاد سرمایه داری ست. یک جنبش هم در مقابل آن است از توده های وسیع مردم و کارگران که می خواهند عدالت در جامعه برقرار کنند و یک جنبش ملی اسلامی ست. این ها سه جنبش است ولی ما ده ها حزب و گروه در این سه جنبش داریم. آیا اینها می توانند به ائتلاف برسند؟ باید ببینیم مانع در این راه چیست؟
ابراهیمی هر یک از این سه جنبش را شکافت و اهداف هر یک را توضیح داد. جنبش ناسیونالیستی را شدیدا مخالف دخالت توده های وسیع مردم در تحولات سیاسی خواند. او به نامه ی رضا پهلوی به خامنه ای اشاره کرد که گفته انتخابات آزاد بگذارید و افزود: این نیست که رضا پهلوی متوجه نیست که خامنه ای نمی تواند انتخابات آزاد بگذارد، بلکه این سیاست است. ایشان طرفدار تحولات از بالاست.
ابراهیمی جنبش ناسیونالیستی را خیلی وسیع خواند و مشروطه خواهان را شاخص ترین آنان دانست.
سخنران جنبش دیگر را تلاش توده های وسیع مردم خواند که می خواهند انسانی زندگی کنند و کسی نباشد که به نام مقدسات آنان را سرکوب کند. او افزود، بنیادی در آن جامعه حاکم است که نمی گذارد تلاش اینها به ثمر بنشیند. سرمایه داری برای استمرارش باید سرکوب کند اگر تغییرات پایه ای در آن جامعه به وجود نیاید، جنبش های عجیب و غریبی به وجود می آید. او در این رابطه به اسلام سیاسی اشاره کرد که به گفته ی او آن را “از زیر گور درآوردند و فورا خمینی را تبدیل کردند به شخصیت شناخته شده ای که رهبری جنبش را به دستش بدهند.”
سومین جنبش ملی ـ اسلامی ها هستند که اینهم جنبش وسیعی است. از لحاظ سیاسی مطلقا به ساختارهای سیاسی سرکوبگر اعتراض ندارد، به انحصار قدرت اعتراض دارد. در زمان شاه به انحصار قدرت در دست او، و حالا به انحصار قدرت در دست خامنه ای اعتراض دارند. این جنبش عمیقا سنت پرست است و از عقب مانده ترین روش های اجتماعی حمایت می کند.
سخنران رسید به پرسش موانع ائتلاف چیست؟ و گفت: آیا این جنبش ها واقعا می توانند با هم ائتلاف کنند؟ جنبشی که با اعدام مخالف نیست، جنبشی که سکولار نیست و هیچگاه آن را به طور روشن معنی نمی کند، آیا می شود با آن ائتلاف کرد؟
ابراهیمی در پایان گفت: این توهم است که بین این جنبش های سیاسی، اتحاد شکل بگیرد، به خاطر تصویر کاملا متفاوت سیاسی شان. ولی از نظر من دیالوگ و تبادل نظر در بین احزاب سیاسی، لازم است. بویژه همکاری سیاسی بین نیروهایی که خواهان سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی هستند، ممکن است.
پس از سخنان محسن ابراهیمی، خانم مهوش علاسوندی، بنیانگذار نهاد مادران علیه اعدام، اطلاعیه ی این نهاد را خواند و حاضران را دعوت کرد در اولین برنامه ی این نهاد حضور یابند.
آخرین سخنران این سمینار، حسین قلی پور بود.
او از سال ۲۰۱۱ عضو شبکه ی انجمن سکولارهای سبز تورنتوست و از سپتامبر ۲۰۱۲ عضو شورای هماهنگی این شبکه شده. آغاز فعالیت سیاسی اش زمان دانشجویی در سال ۱۹۷۶ همراه با جنبش دانشجویی در تگزاس آمریکا بود. در سال ۱۳۶۰ به ایران می رود ولی سه سال بعد به خارج می آید و به عنوان پناهنده سیاسی ساکن کانادا می شود. او به عنوان مشاور فنی کامپیوتر در بخش آی تی در سازمان های مختلف کار کرده است.
قلی پور با اشاره به سالگرد جنبش سبز، مروری کرد بر جنبش مردم در سال ۸۸ و با بررسی شعارها، گفت که مردم ایران با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه، خواست سکولاریسم را اعلام کردند.
سخنران از زاویه ی دیگری بر ساختار قدرت نگاه کرد و با نمایش چارت ساختار قدرت در ایران درهم تنیدگی قدرت را توضیح داد. از ولایت فقیه در رأس چارت گرفته تا بقیه نهادها و قوای دیگر در رژیم جمهوری اسلامی.
قلی پور همچنین به اپوزیسیون درون رژیمی و اپوزیسیون برانداز و انحلال طلب که بیشتر آنها در خارج کشور هستند، پرداخت و مشخصات طرح هایی که اپوزیسیون برانداز مطرح کرده را برشمرد.
از نظر قلی پور، برخی از اپوزیسیون ساختارشکن نیستند و نمی خواهند جمهوری اسلامی را تغییر دهند و فقط می خواهند گروه خود را در بنیاد قدرت شرکت دهند مثل اکثریت و حزب توده.
از نظر سخنران، برخی دیگر از اعضای اپوزیسیون فکر می کنند که جمهوری اسلامی ضدامپریالیسم است در حالی که تاروپود این رژیم با دنیای سرمایه داری تنیده شده است. سیستم اقتصاد جمهوری اسلامی به صورت مافیایی عمل می کند و حکومت جایی برای اصلاح ندارد.
قلی پور احزاب کومه له،کمونیست کارگری و مشروطه و سازمان های فدائیان اقلیت، مجاهدین خلق و جمهوریخواهان دمکرات و لائیک را جزو اپوزیسیون انحلال طلب و برانداز جمهوری اسلامی هستند.
قلی پور تغییر رژیم را در سه مرحله عملی دانست: براندازی، تثبیت حکومت سکولار دمکرات، زیربنای حکومت آینده براساس دمکراسی و حقوق بشر.
قلی پور موانع ائتلاف را چنین برشمرد: عدم فراگیر و ملی بودن طرح ها برای ائتلاف/ اتحاد، کمک های مالی از بیگانگان، میل به داشتن هژمونی تا یک کار گروهی، تأکید روی نقاط اختلاف تا اشتراک، عدم حضور فعال سازمان های منطقه ای و قومیتی و اختلافات درون گروهی.
قلی پور در پایان به خواسته های سکولارهای سبز اشاره کرد و گفت، آنها خواهان انحلال جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت سکولار دمکرات در ایران یکپارچه هستند.
پس از استراحتی کوتاه، بخش بعدی برنامه به پرسش و پاسخ اختصاص داشت.
دوستان جمع شده بودند که در مورد موانع ائتلاف اپوزیسیون صحبت کنند، ولی دراین گزارش خلاصه شهروند، نه تنها من خواننده پاسخ سئوال را نگرفتم بلکه از بی اطلاعی این آقایان -که هرکدام طبق نوشته گزارشگر محترم شهروند رزومه مبارزاتی بسیار خوبی دارند! – متعجب شدم و حضرات نه از حوادث درون کشور خود خبر دارند و نه از حوادث پیرامون آن .آیا این نا آگاهی و سطحی تحلیل کردن حوادث ، چنین اپوزیسیونی را در دام امپریالیستها و یا رژیم نمیاندازد؟
البته من مخالف بیان نظرات دیگران در مطبوعات ایرانی خارج از کشور نیستم چرا که زوایای تفکری افراد در درون جامعه ایرانی آشکار میشود و به چند مرده حلاج بودن حضرات پی میبرند. دوست دارم یکبار دیگر گفتههای آقای حسین تقی پور را بخوانید انگار آقا در ماه زندگی میکند خواستار حکومت سکولار در ایران است! چشم سفارش دوخت آنرا میدهیم! دوست عزیر از بافت مذهبی کشورت خبر
داری آیا خواست روز مردم- خواست وسیع جنبش در عمق تودهها این است!؟ میفرمایند:
«استقرار یک حکومت سکولار دمکرات در ایران یکپارچه هستند.»
بیچاره گول خوردههای این جریانات، واقعا فکر میکنند علی آباد هم دهی است! با نفی این همه مبارزه و وزندان و تبعید که از قبل از انقلاب مشروطیت شروع شده و حالا حالا ها ادامه خواهد داشت خود را راضی نگه میدارند!
.
موفق باشید
جالب است آقای رضا تقی زاده در زمان پهلوی در سن ۲۵ سالگی مدیرکل وزارت دربار و مدیرکل دفتر اطلاعات و روابط عمومی فرح پهلوی بوده اند. بعد می گویند رژیم شاه جوان ها را داخل آدم حساب نمی کرد؟ این هم سندش