حمید شوکت

بخش اول

 اشاره:

این مطلب در نشریه آرش شماره ۱۰۴، مارچ ۲۰۱۰ منتشر شده است. به دلیل اهمیت موضوع، نسبت به بازچاپ آن در شهروند اقدام کردیم که به خاطر مفصل بودن در چند بخش تقدیم حضورتان خواهد شد.

 ***

با پایان جنگ دوم جهانی، اعزام دانشجو به خارج که در فاصله جنگ قطع شده بود، از سر گرفته شد و گروهی از دانشجویان راهی فرنگ شدند تا در اتریش، آلمان، سوئیس، ایتالیا، فرانسه، انگلستان، و آمریکا به ادامه تحصیل بپردازند. تا سالها پس از پایان نخستین جنگ جهانی، اعزام دانشجو به فرنگ، کم و بیش هنوز در انحصار اعیان و اشراف و صاحب‌ منصبان درجه اول لشکری و کشوری قرار داشت. نورچشمی‌ها را با سلام و صلوات، سه بار از زیر قرآن رد می کردند و به دست آینده‌ای می سپردند که سرنوشت از پیش ساخته و پرداخته شده‌ای چون تکیه‌ی بر صندلی وزارت و وکالت را به ارمغان داشت.

 با پادشاهی رضا شاه، دولت گروهی از دانشجویان با استعداد را که جزو طبقات ممتاز نبودند، برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و با این اقدام، سیاست نوینی را در نحوه ی اعزام دانشجو به خارج بنیاد نهاد. با این همه،  تنها پس از پایان جنگ دوم جهانی بود که سفر به فرنگ راه و رسم تازه‌ای پیدا کرد. دیگر روزنامه‌های عصر تهران پر بود از اعلان آگهی سفر به اروپا، آن هم با مضامینی از این دست که “چون برای ادامه تحصیلات عالیه راهی اروپا هستم، بدینوسیله از همه دوستان و آشنایانی که موفق به دیدارشان نشدم خداحافظی می کنم”، و این همه به نشانه آنکه نوکیسه‌ها نیز به خیل مشتاقان غرب پیوسته بودند.

نخستین گروه از دانشجویان ایرانی که به اروپا رسیدند، رقابت آمریکا و شوروی تازه آغاز شده و در سالهای آتی، جهان را با تنش های تازه‌ای روبرو می ساخت. در گرماگرم جنگ سرد و سالهای پرتلاطم ملی شدن صنعت نفت و کشمکش‌ها و تخاصماتی که جریان داشت، بسیاری از جوانان ایرانی نیز به عرصه ی سیاست کشانده شدند. عرصه‌ای که آنان را به مدافعان پرشور حزب توده یا شیفتگان بی‌قرار نیروهای ملی بدل می ساخت. در چنین فضایی بود که دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، مبارزات سیاسی خود را آغاز کردند. مبارزاتی که بازتابی از همان کشمکش‌ها و تخاصمات و آیینه‌ای از همان شور و شیفتگی بود.

 روزگار دانشجویان ایرانی در اروپا در نخستین سالهای پش از جنگ دوم جهانی، بیش از هر چیز به گردهمایی و بحث و گفتگو پیرامون دشواری‌های روزمره دانشجویی می گذشت. دشواری‌هایی که به موضوع ثبت نام در دانشگاه و پیدا کردن اتاق و آموختن زبان خارجی مربوط می شد. مسئله نفت و تحولات ایران، همراه با موضوع جنگ و پیامدهایی که بر جای گذاشته بود، جنبه های دیگری از زمینه‌های مورد بحث و گفتگوی دانشجویان را تشکیل می دادند.

 

نخستین سازمان‌های دانشجویی

در ادامه این گردهمایی ها بود که نخستین سازمان های دانشجویی تشکیل شدند. در لندن، منچستر و لیدز؛ در پاریس، رن و مونپلیه؛ در برن و ژنو؛ در وین و گراتس و در برلین، هامبورگ، مونیخ و چند شهر دیگر آلمان.

پیش از آغاز جنگ دوم جهانی نیز دانشجویان ایرانی مقیم آلمان و فرانسه دارای تشکل های دانشجویی بودند. تشکل‌هایی که با تمایلات سوسیال دمکراتیک و کمونیستی برضد رضاشاه مبارزه می کردند. پس از جنگ دوم، این‌بار نخستین انجمن دانشجویان مقیم آلمان در فروردین ۱۳۳۰ در شهر بن تشکیل شد. این انجمن نشریه‌ای به نام نامه دانشجویان، ارگان سازمان دانشجویان ایرانی دانشگاه بن منتشر می کرد.

موضوع اصلی فعالیت دانشجویان ایرانی در اروپا، در نخستین سالهای پس از جنگ دوم جهانی، پرداختن به مسایل صنفی بود، بدون آنکه این سمت‌گیری ناشی از عدم علاقه آنان به مسایل سیاسی باشد. بیشتر دانشجویان ایرانی ارز دولتی می گرفتند و شرکت در فعالیت‌های سیاسی، از چشم ماموران اداره سرپرستی دانشجویان پنهان نمی ماند و می توانست دشواری‌هایی به بار آورد. 

بدین ترتیب، پرداختن به مسایل سیاسی، بویژه برای دانشجویانی که تمایلات چپ‌گرایانه و تعلقاتی به حزب توده داشتند، خالی از خطر نبود. در آغاز جنگ سرد، تبلیغات و جو ضدکمونیستی در اروپای غربی دامنه و گسترش داشت. بر همین پایه، پلیس و مقامات امنیتی نیز محدودیت های فراوانی را در راه فعالیت سازمان ها و احزاب کمونیستی اعمال می کردند. بر چنین زمینه‌ای، هر نشانه یا تعلق خاطری به جریان‌های کمونیستی، بویژه برای دانشجویان خارجی می توانست نتایج غیرقابل جبرانی به بار آورد.

روحیه حاکم در میان دانشجویان ایرانی، روحیه پرداختن به تحصیل، آموختن علم و دانش و بازگشت به ایران بود. اصولا زندگی دانشجویی در خارج دلیل دیگری جز این نداشت و فعالیت صرفاً سیاسی، آن‌هم نوع دانشجویی آن، هنوز معنا و مفهومی پیدا نکرده بود. امکان مبارزه سیاسی در ایران موجود بود و جز شماری از رهبران حزب توده، کسی مجبور به مهاجرت و اقامت اجباری در خارج نبود.

گذشته از این، تاکید فوق‌العاده سازمان های دانشجویی به عدم شرکت در مسایل سیاسی و خودداری از پرداختن به آنچه در حوزه عمل دانشجویی نبود، عامل دیگری نیز داشت. این عامل، حاصل درک و نحوه تفکری بود که گردانندگان انجمن‌های دانشجویی از تشکیلات‌ صنفی داشتند. آنها که تعلقاتی به حزب توده داشتند، بنا بر همان شیوه و روش احزاب کمونیستی، بر این نظر بودند که سازمان‌های صنفی را باید از پرداختن به مسایل سیاسی دور نگاه داشت. چنین سازمان‌هایی، هر چند در اساس روی مشی عمومی احزاب کمونیستی پایه‌ریزی شده و عمل می کردند، اما در ظاهر ارتباطی با آنها نداشتند. بر همین پایه، سازمان دانشجویان ایرانی مقیم آلمان (سداما) که در فروردین ۱۳۳۲ تشکیل شد، با همه ی تعلق خاطری که به حزب توده داشت، منکر هر نوع وابستگی به آن حزب بود. سازمان‌های دانشجویی هوادار نیروهای ملی در اروپا نیز، هر چند از منظری دیگر، اما بر همین اساس عمل می کردند. آنها که تحت رهبری دانشجویان مدافع حزب زحمتکشان ایران (نیروی سوم) قرار داشتند، مخالف آن بودند که انجمن‌های دانشجویی نقش احزاب را بر عهده بگیرند. نخست وزیری مصدق و حمایت آنان از جبهه ملی نیز به خودی خود، دلیل چندانی برای رویارویی با دستگاه حکومت باقی نمی گذاشت.

بر چنین زمینه و بر اساس روحیه‌ای که حاکم بود، سازمان‌های دانشجویی که اغلب اعضای آن را دانشجویانی بدون وابستگی‌های سیاسی تشکیل می دادند، از دخالت در مسایل سیاسی خودداری می کردند. برگزاری جشن نوروز و چیدن سفره هفت‌سین و جشن چهارشنبه‌سوری و ترتیب برنامه سیزده‌بدر، نمونه‌هایی از فعالیت انجمن‌های دانشجویی بودند. نمونه‌های دیگر “برگزاری جشن نامزدی یکی از دانشجویان، همراه با ارکستر ایرانی” و یا “برگزاری جشن تولد” برای فرزند یکی از دانشجویان، فعالیت انجمن‌های دانشجویی را تشکیل می دادند. “ترتیب گردش دسته‌جمعی”، “تماشای موزه بتهون” یا بازدید از “کارخانه سیمان” و “کارخانه کاغذسازی”، مسایل مورد توجه انجمن‌ها به شمار می آمدند. اگر دانشجویی در امتحانات ورودی دانشگاه موفق می شد، نشریه سازمان دانشجویی طی گزارشی، موضوع را به آگاهی دانشجویان می رساند و در معرفی و تقدیر از دانشجویان ممتاز، مقاله‌ای همراه با شرح زندگانی آنان می نوشت. برگزاری مسابقات ورزشی و درج نتایج آن در نشریه دانشجویی که از هالتر و بوکس تا دوچرخه‌سواری، والیبال و شطرنج را در بر می گرفت، همراه با چاپ “سرگرمی ریاضی” و مطالبی مربوط به موسیقی و اپرا، از مسایل مورد علاقه دانشجویان به شمار می آمد. مسایلی که “کلاس تمرین ویولن” یا “تشکیل جلسه عمومی با ساز و آواز و تابلو موزیکال” و یا چاپ نتایج پانزدهمین دور مسابقات المپیک در فنلاند، اشکال گوناگون آن را تشکیل می دادند. انتشار مقالاتی درباره صنعت چاپ، سرطان، انسان و میکرب، حس ششم و طول عمر، نمونه هایی از فعالیت مطبوعاتی نشریه نامه دانشجویان ایرانی مدافع حزب توده بود. نشریه پیام دانشجویان نیز که در آلمان به چاپ می رسید و از ملیون و مصدق دفاع می کرد، به مسایل کم و بیش مشابه‌ای می پرداخت که انتشار مقالاتی در زمینه مقوله بیهوشی در علم پزشکی یا تاریخ اپرا، نمونه‌های آن بودند.

در نشریه دانشجویان ایرانی که مدافع سیاست‌های حزب توده بود، از حقانیت سوسیالسیم یا ضرورت انقلاب کارگری سخنی در میان نبود. دفاع از شوروی در لفافه پیشرفت‌های اعجاب‌انگیز جراحی چشم در آن کشور و حمله به آمریکا در بررسی زندگی فقیرانه نوازندگان سیاه‌پوست موسیقی جاز عرضه می شد. شرح زندگی مادام کوری، برنده جایزه نوبل در فیزیک که به تمایلات چپ‌گرایانه شهرت داشت، یا انتشار مقاله‌ای پیرامون زن و شوهر کارگری از چکسلواکی که در مسابقات المپیک هلسینکی مدال طلا برده بودند، بازتاب پوشیده‌تر تعلقات نویسندگان نشریه نامه دانشجویان به شمار می آمد. اشکال آشکارتر این تمایلات، بررسی زندگی چارلی چاپلین و “حمایتش از محرومین”، یا پرداختن به زندگی آلبرت انشتین و “خدمتش به مردم و اجتماع” بود.

تظاهرات ضد شاه در واشنگتن _ ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷

 

دانشجویان و دولتِ مصدق

در آستانه  نخستین سالگرد زمامداری مصدق، شایعه قطع ارز تحصیلی دانشجویان ایرانی خارج از کشور که از مدت‌ها پیش در محافل علمی و فرهنگی تهران شنیده می شد، قوت گرفت. تا شایعه‌ها به واقعیت بپیوندند، فرصت زیادی باقی نبود. قطع فروش نفت و سیاست های نادرست دولت در چگونگی رویارویی با دشواری ها ی جاری، ایران را در آستانه ورشکستگی قرار داده  و دولت مصدق را با مخاطرات تا‌زه‌ای روبرو ساخته بود. مخاطراتی که نه تنها بر شتاب بحران اقتصادی، بلکه بر موقعیت ارزی کشور نیز بازتابی شکننده داشت.

انتشار متن اطلاعیه سرکنسولگری دولت در ژنو که در واپسین روزهای بهار ۱۳۳۱ خطاب به دانشجویان ایرانی مقیم خارج چاپ شد، بر آخرین تردیدهای آنان مبنی بر اینکه مسئله قطع ارز دولتی واقعیت دارد، پایان داد. “دولت به علت فقدان ارزی قادر نخواهد بود از اول تیرماه ارز تحصیلی آقایان را تامین نماید. مقتضی است دانشجویان وسایل حرکت خود را به ایران فراهم کنند.” (به نقل از نشریه کمیته ارز. ژنو، ۱۳۳۱، ص  ۲)

هنوز چند روز از اعلام این خبر که در نمایندگی های ایران در سایر شهرهای اروپایی نیز تایید شد، نگذشته بود که موج اعتراض و ارسال نامه و تلگراف به مقامات دولتی آغاز گردید. دیگر در فاصله کوتاهی همه آن گردش‌های علمی و همه آن مسابقات ورزشی، در جلساتی که یکسره در دست دانشجویان هوادار حزب توده قرار داشت، سرشکن شد و جای خود را به تحصن و اعتصاب غذا داد. در شهر رن فرانسه “کمیته دفاع از حقوق محصلین” تشکیل شد و در شهرهای دیگر نیز دانشجویان اقدام به تشکیل “کمیته‌های ارز” کردند. تا تهران به خود بیاید، دانشجویان مسئله ارز را در بن، ژنو، پاریس و چند شهر دیگر، از مجامع دانشجویی به مقامات مسئول در کشورهای اروپایی کشاندند و تبلیغات گسترده‌ای را برضد دولت ایران آغاز کردند. تبلیغاتی که با تجمع خانواده‌های آنان در برابر وزارت فرهنگ ادامه یافت و هر لحظه در همراهی با نشریات حزب توده که مقالات آتشین در حمایت از دانشجویان خارج چاپ می کرد، تندتر شد. اول تیرماه ۱۳۳۱، دانشجویان ایرانی در محل کنسولگری ایران در ژنو بست نشستند و با تصویب قطعنامه‌ای به اقدام دولت در قطع ارز تحصیلی اعتراض کردند. دانشجویان مدافع دولت که با این اقدام مخالف بودند، طی اطلاعیه‌ای اعلام داشتند “توده‌ای‌ها برآنند تا با اغفال عده‌ای از دانشجویان پاک، موضوع ارز را عنوان کنند و… در صدد اخلال و کارشکنی در حل مسئله ارز که موضوع حیاتی و مربوط به کلیه دانشجویان ایرانی خارج از کشور می باشد برآیند.” (اعلامیه صنفی دانشجویان دانشگاه بن، بدون تاریخ)

 

دهم شهریور ماه ۱۳۳۱، ۸۰ دانشجوی ایرانی از شش شهر آلمان به مدت ۵۰ روز در سفارت ایران اشتوتگارت دست به تحصن و اعتصاب غذایی چهار روزه زدند. در جریان تحصن، تلگرافی از طرف مصدق خطاب به دانشجویان مخابره شد: “فرزندان عزیزم. زمانی به بهای استقلال کشور ارز به دولت می رسید و اشخاصی اعم از دانشجو و غیردانشجو به عناوین مختلف از آن بهره‌مند می شدند. ولی امروز که این راه مسدود است، معلوم نفرمودید که از چه منبع باید این وظیفه را انجام داد. اشخاصی که می توانستند برای هر دلار ۳۲ ریال بپردازند، مگر چطور می شود که حالا برای هر دلار ۷۵ ریال بپردازند و نگذارند اولادشان انتحار کنند تا کار نفت تمام شود یا دولت از هر محلی که هست برای هزینه مراجعت آنها ارز می دهد که از امتحان صرف نظر نموده به وطن عزیز مراجعت کنند تا هر وقت موجبات تدارک ارز فراهم گردید، تحصیلات خود را از سر بگیرند…” (به نقل از نامه دانشجویان. بن، شماره ۱۲، دی ۱۳۳۱، ص ۳)

 

تلگراف مصدق تحریک‌آمیز بود. او به جای اعلام همدردی و تفاهم با دانشجویان و توجه به موقعیت دشواری که در آن قرار داشتند، دانشجویان را به بازگشت به کشور فرا می خواند. طرح  این درخواست که با استناد به تنگناهای مالی دولت تدوین شده بود، به نحوی عنوان می شد که واکنش تند دانشجویان را بر می انگیخت و راه به جایی نمی برد. پاسخ دانشجویان به تلگراف مصدق، کوتاه و کوبنده بود: ” جناب نخست وزیر. تلگراف شما رسید. تا صدور پروانه‌های ارزی به تحصن ادامه داده و بعد توضیحات بیشتری خواهیم داد.” توضیحات بیشتری که دانشجویان وعده آن را به مصدق داده بودند، با این جملات آغاز می شد: ” جناب نخست وزیر که تصور می کرد مابین دانشجویان محبوبیتی دارد، خواست از وجهه خیالی خود سوء استفاده کرده و مانور را اجرا سازد و با یک تلگراف اغفال کننده مبارزه شرافتمندانه و مقاومت جانانه دانشجویان را که می رفت به نتیجه نهایی برسد، درهم شکند…. جناب آقای نخست وزیر در تلگراف ادعا می کرد که گویا تمام ارزی که سابقاً وارد کشور می شد از طریق شرکت نفت (انگلیس) و به بهای استقلال کشور بوده است. در حالی که ایشان بارها گفته بودند شرکت نفت نه آنکه سابقاً ارز وارد کشور نکرده است، بلکه با ورود اجناس بی گمرک و اجرا نقشه‌های شوم استعماری خود، عایدات کشور را به حداقل تقلیل داده است… جناب آقای نخست وزیر می خواستند این طور وانمود کنند که حتی نمی دانند فرق مابین دلار ۳۲ ریال و ۷۵ ریال چیست؟ والا برایشان معلوم بود کسانی که به امید دریافت دلار ۳۲ ریالی به اروپا آمده و بودجه خود را با ارز دولتی سنجیده‌اند، نمی توانستند دلار ۷۵ ریالی خریداری کنند. این حقیقت را هر بچه مکتبی درک می کرد. همه می دانستند فقط موقعی دانشجویان عازم اروپا شدند که امکان استفاده از ارز دولتی برایشان به وجود آمده و در غیر این صورت، آنها نمی توانستند به خارج بیایند…” (به نقل از نامه دانشجویان. بن، شماره ۱۲، دی ۱۳۳۱، ص ۵- ۴)

 

از اینجا به بعد، دیگر راه بازگشتی نبود. دانشجویان مدافع حزب توده، مسئله قطع ارز که زندگی و تحصیل دانشجویان را مختل ساخته بود، پیگیرانه دنبال کردند. بسیاری از آنان، دیگر امکانی برای پرداخت کرایه اتاق، شهریه دانشگاه و حتی غذای روزانه نداشتند. امکان پیدا کردن کار نیز ناچیز بود و چندان به حساب نمی آمد. همین باعث شد موفق شوند در مسئله ارز، دانشجویانی را که مدافع این یا آن نیروی سیاسی نبودند نیز به سمت سیاست های خود جلب کنند. کوشش آنان در مذاکره با مسئولان دانشگاه برای گرفتن کارت غذای رایگان یا جمع‌آوری اعانه از تجار ایرانی و تقسیم آن در بین دانشجویان، در جلب اعتماد دانشجویان موثر افتاد.

 

سرانجام در ۲۴ مهرماه ۱۳۳۱، یک روز پس از گفتگوی تلفنی نماینده دانشجویان با حسین فاطمی، وزیر امور خارجه، پلیس آلمان به درخواست ماموران سفارت، دانشجویان را از آنجا اخراج کرد. دانشجویان که از ۲۰ مهرماه در اعتصاب غذا به سر می بردند، در کلیسایی متحصن شدند و طی ارسال تلگرافی به آیت الله کاشانی، رییس مجلس، از او خواستند تا به مسئله رسیدگی کند. چهار روز بعد، کاشانی، رییس مجلس، طی ارسال تلگرافی چنین نوشت: “دانشجویان عزیز. پس از وصول تلگراف آقایان محترم مذاکرات لازم شد. دولت قول داد تا یک هفته دیگر تکلیف شما را معین و مشغول رسیدگی هستند. یک هفته دیگر تامل و حوصله را به شما توصیه می کنم. سید ابوالقاسم کاشانی.” (به نقل از نامه دانشجویان. بن، شماره ۱۱، آبان  ۱۳۳۱، ص ۱۶)

 

دانشجویان تلگراف آیت الله کاشانی را به نشانه پیروزی خود تلقی کردند. دیگر نه تنها سخنی از ضرورت بازگشت اجباری آنان در میان نبود، بلکه دولت قول می داد به کارشان رسیدگی کند. این تلقی، علی‌رغم آنکه رسیدگی به کار دانشجویان چه نتیجه‌ای به بار می آورد، امکانی را فراهم می ساخت که بدون احساس شکست و سرخوردگی به شهرهای محل اقامت خود بازگردند.

مسئله قطع  ارز دانشجویان ایرانی، در داخل کشور نیز تا مدت‌ها موضوع بحث بود، بی آنکه به نتیجه‌ای بینجامد. اختلافات با گذشت یک سال پس از نخستین گردهمایی دانشجویان در اروپا بر سر مسئله ارز، همچنان ادامه داشت. این بار دانشجویان اعلام می کردند: “ما برای آخرین بار به دولت اخطار می کنیم که چنانچه پروانه‌های ارزی کلیه دانشجویان تا پانزدهم اوت مطابق ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ صادر نشود، در سفارت ایران تحصن اختیار خواهیم نمود.” (کمیته تامین ارز دانشجویان ایران دانشگاه بن، ۱۹۵۳/۷/۲۹) چهار روز پس از آخرین مهلتی که دانشجویان به دولت دادند، مصدق با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سقوط کرده بود.

 

ادامه دارد