مردی که یک چشمش گلوله بود/صنم اکبرزاده
در یک نزاع خیابانی کشته می شوم. به عنوان ناظری بی طرف. نزاع یک درگیری عشقی ست. و گلوله ای که قاتل به سمت رقیب عشقی اش شلیک می کند به سرم می خورد. و در جا می میرم. زحمت بیرون کشیدن گلوله را به خود نمی دهند.
Read More