شماره ۱۲۰۶ ـ پنجشنبه ۴ دسامبر ۲۰۰۸
گزارش پانزدهمین فستیوال تئاتر ایرانی کلن
بخش دوم و پایانی
پانزدهمین فستیوال تئاتر ایرانی کلن، روز یکشنبه ۳۰ نوامبر ۲۰۰۸ با اجرای نمایش حسن کچل، سخنرانی رئیس گروه بین المجالس پارلمان آلمان و کنسرت گروه سایه مهر از ایران به کار خود پایان داد.
فستیوال، این بار عنوان “فستیوال هنرها” را برگزیده بود و در اجرا نیز، با سال های گذشته تفاوت داشت. این بار، تئاتر سهمی کمتر و موسیقی و فیلم، سهمی بیشتر در مجموع برنامه ها را داشتند. در این میان، برنامه های موسیقی، با حضور محسن نامجو خواننده ساختار شکن و دو گروه موفق شواش از مازندران و سایه مهر از ایران، با استقبال زیاد تماشاگران روبرو شد.
در میان برنامه های تئاتری، نمایش عروسکی حسن کچل به کارگردانی وحید شهیدی فرد به این دلیل توجه برانگیخت که نقش های آن را دو بازیگر آلمانی (اینا فریبه و فرانک شنکه) ایفا می کردند. این دو، چند ترانه نمایش را با ته لهجه آلمانی به زبان فارسی اجرا کردند و همین نکته، بیش از کل نمایش که به زبان آلمانی اجرا می شد، برای جمعیت جالب بود. عروسک ها به زیبائی ساخته شده بودند و کار صحنه نیز خوب بود.
استقبال نسل دوم مهاجران از نامجو
در دو روز قبل از مراسم اختتامیه، این آوازه محسن نامجو خواننده ساختار شکن بود که صدها علاقمند را به سالن صحنه فرهنگ های کلن کشید. نامجو جمعه شب و شنبه شب بر صحنه ظاهر شد. در شب نخست، حضوری خویشتندارانه و آرام داشت که با تحرک کارهایش چندان هماهنگ نبود، اما در شب دوم، گرمتر و پرشورتر بر صحنه ظاهر شد. شاید به این دلیل که در این شب، سالن پرتر بود. بیشترین فضای سالن را نسل دوم مهاجران اشغال می کردند که حضورشان در فستیوال تئاتر کمتر سابقه داشته است.
در مراسم اختتامیه، رئیس گروه بین المجالس پارلمان آلمان ضمن شرح خاطرات خود از سفر به ایران، از فشاری که در این کشور بر زنان، دگراندیشان و هنرمندان وارد می شود ابراز تاسف کرد و گفت که هنرمندان ایرانی مقیم خارج کشور، با حضور خود کمک می کنند که افکار عمومی جهان تصویری واقعی تر از ایران داشته باشد و بداند که ایران احمدی نژاد نیست. او گفت از این که تنها در مراسم اختتامیه فستیوال شرکت دارد، متاسف است، زیرا که موفق به دیدن همه برنامه ها نشده است، اما در عین حال خوشحال است که توانسته دست کم یک شب در جمع ایرانیان حضور یابد و برداشتی هرچند اندک از تلاش های فرهنگی آنان داشته باشد.
تضاد برخورد گروه سایه مهر
پایان بخش برنامه ها کنسرت گروه سایه مهر بود که از تهران دعوت شده بود. ۶ هنرمند جوان، با هماهنگی در همسازی و همآوازی تحسین حاضران را برانگیختند. جوانترین عضو گروه (نوازنده سه تار باس) مهدی لطفی تنها بیست سال دارد. شوان توکل نوازنده کمانچه، علیرضا رضاخانی (سه تار)، فرهنگ فربد (تنبک و دف) و رضا عالی پناهی (سنتور) در گروه سنی میان بیست تا سی سال قرار دارند. غیر از حسین بهارمین پور (خواننده) همه ساکن محله نارمک تهران هستند. آن ها، پس از سال ها دوستی و آشنائی، یک سال پیش به هم پیوستند و گروه سایه مهر را تشکیل دادند که رضا علی پناهی سرپرستی آن را به عهده دارد.
این گروه نیز، ویژگی های گروه های موسیقی زیرزمینی را دارد که در سال های اخیر در ایران تشکیل شده اند. حتی یکی از اعضای گروه در گفت و گوئی خصوصی به من گفت که سفارت آلمان برای صدور روادید از آن ها اجازه وزارت ارشاد را خواسته بود، اما آن ها اعلام کردند که یک گروه مستقل هستند و حاضر نیستند برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد مراجعه کنند، اما اتفاقی که پس از اجرای کنسرت میان خانم سوسن فرخ نیا بازیگر قدیمی تئاتر و سرپرست گروه رخ داد، با این توضیح همخوانی چندانی نداشت. خانم فرخ نیا تعریف می کرد که برای تشویق گروه به سراغ رضا علی پناهی سرپرست آنان رفته و خواسته است با او دست بدهد، اما او گفته است که با خانم ها دست نمی دهد!
اما تا آنجا که به کار گروه مربوط می شود، آنچه آن ها ارائه دادند، با توجه به کوتاهی مدت همکاری شان، خوب و پخته بود. سازها با هماهنگی پاسخ یکدیگر را می دادند و کار جمع از حسی قوی برخوردار بود. حسین بهارمین پور خواننده گروه، در بخش نخست چندان موفق نبود و صدایش در جاهائی کم می آورد، اما در بخش دوم، پس از یک استراحت کوتاه، به اوج رسید و بارها تحسین جمع را برانگیخت. او از جمله تصنیف های شورانگیز “وطن” از سیاوش کسرائی و “سبزی خزه” از محمدرضا شفیعی کدکنی را اجرا کرد. تصنیف سبزی خزه، شعری دوپهلو است که از انتظار حرکت و واقعیت ایستائی به زبان تمثیل سخن می گوید:
….. سال ها و سال هاست/ رودخانه بارها/ رنگ خون گرفته در سپیده دم/ سبزی خزه/ همچنان بر آبها رهاست/ می نماید این که می رود/ ولی نمی رود/ همچنان به جاست.
آهنگی که رضا علی پناهی برای این تصنیف ساخته، هوشمندانه و زیبا است و حسین بهارمین پور، با صدائی که صرفنظر از برخی خستگی هایش قدرتمند و اپرائی است این تصنیف را بسیار تحرک انگیز و دلنشین اجرا می کند.
یازده سپتامبر دیگر
اجرای نمایش “صبر سوزان پستچی نرودا” به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی، در برنامه فستیوال گنجانده شده بود، اما این نمایش، که با تایید منتقدان روزنامه های محلی نیز روبرو شده است، در ماه های سپتامبر تا نوامبر امسال دو دوره چند شبه در یکی از سالن های نمایش کلن بر صحنه بود و در نتیجه بیشتر علاقمندان کارهای جلالی آن را دیده بودند. علاوه بر این، محل اجرای نمایش، از محل اصلی برگزاری فستیوال بسیار دور بود.
در “صبر سوزان پستچی نرودا” مدیریت تولید را اصغر نصرتی به عهده دارد و نقش های چهارگانه آن را یوزف تراتنیک، آدام هیلدنبرگ، ماریون ماینکا و دنیا دگمانی ایفا می کنند که برخی از آن ها در سایر کارهای کوشک جلالی نیز ایفای نقش کرده اند.
روزنامه “کلنیشر روندشاو” روز ششم سپتامبر امسال به مناسبت نمایش ویژه نرودا درباره این نمایش نوشت:”این نمایش یادآوری شاعرانه و سیاسی یک یازده سپتامبر دیگر است که در ۳۵ سال پیش اتفاق افتاد. (اشاره به کودتای آمریکائی علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور سوسیالیست شیلی). علی کوشک جلالی با بیانی گاه آرام و گاه جنجالی دوستی مردانه ای را بر صحنه مجسم می کند که فراتر از همه کلیشه ها است و در آن معصومیت، شعر، عشق و سیاست زمینه های فضائی رومانتیک و مالیخولیائی را می سازند. بر زمینه ماسه ای صحنه، چهار بازیگر، مربعی بازیگوش را می سازند که احساس زندگی و شادمانی را در زمینه ای سیاسی به هم پیوند می زند. … این نمایش ویژه، که با آرامش آغاز شد و با تفکر به پایان رسید، به حادثه ای اثرگذار تبدیل شد که میهمانان آن را جشن گرفتند”.
نمایش ویژه “صبر سوزان پستچی نرودا” که اکنون در چارچوب فستیوال تئاتر کلن بر صحنه می آمد، چند روز پیش از یازده سپتامبر امسال اجرا شد. علی کوشک جلالی، این زمان را برگزید، تا به یاد تماشاگران خود بیاورد که یازده سپتامبر خونبار دیگری نیز در جهان ما اتفاق افتاده است: کودتای آمریکائی علیه آلنده و بر کرسی نشاندن پینوشه، که هزاران نفر را در شیلی به خون کشید.
در یک نگاه
پانزدهمین فستیوال تئاتر کلن، در فضائی آرام و بدون درگیری ها و جنجال هائی برگزار شد که در برخی از سال های گذشته خاطراتی ناخوش برجای نهاده بود. امسال منوچهر رادین، یکی از هنرمندانی که شش سال پیش به عنوان اعتراض به تغییر سیاست رایج فستیوال آن را ترک کرد، بار دیگر حضور یافت و نمایش “مرثیه ای برای شکسپیر” را بر صحنه آورد. این تحولات، شاید بتواند زمینه ساز نزدیک شدن دوباره گروه ها و چهره هائی شود که هنوز در عرصه تئاتر فعال هستند، اما کاهش سهم تئاتر در فستیوال نیز، محسوس بود. در بروشور فستیوال، علاوه بر برنامه های موسیقی و نمایش فیلم، اجرای نمایش های “بیرون پشت در” از گروه تئاتر مهاجران دورتموند، “مرثیه ای برای شکسپیر”، “قدرت ضحاک” با کارگردانی آرام قاسمی از ایتالیا، و ماجرای حسن کچل گنجانده شده بود. نمایش آلمانی “بیرون پشت در” به دلیل بیماری کارگردان اصولا اجرا نشد و جای آن را کمدی موش و گربه عبید زاکانی گرفت که حمید عبدالملکی آن را در آمیزه ای از حرکات روحوضی اجرا کرد و با برخی از تصویرهائی که در زمینه صحنه بر پرده بزرگ نمایاند کوشید روایت استثنائی عبید را بر روزگار ما در ایران منطبق کند. ارائه این کار قبلا اعلام نشده بود.
“قدرت ضحاک” بیش از آن که تئاتر باشد، در تعریف پرده داری و نقالی می گنجید که نمونه بهتری از آن را، در شب های قبل از گردآفرید دیده بودیم. آرام قاسمی این کار را با پخش تصاویری ویدئویی بر پرده بزرگ همراه کرده بود و در این قسمت موفق بود. اما حرکات خود او اغراق آمیز و بعضا خام بود و شاید می توانست برای کودکان (که متاسفانه حضور نداشتند!) جذابیت هائی داشته باشد، اما تماشاگر دقیق تئاتر را جذب نمی کرد.
در میان فیلم هائی که به نمایش درآمد، فیلم کوتاه “آیا هرگز اتفاق افتاده ام” به کارگردانی رامین گودرزی نژاد قابل اعتنا بود که سوسن فرخ نیا بازیگر توانمند و قدیمی تئاتر ما، همراه با الیزابت مانسفیلد نقش های آن را ایفا می کردند.
فیلم نسیمی ساخته شوروی به زبان ترکی پخش نشد و فیلم “صوت سکوت” به کارگردانی امیر حمز را ندیدم.
کوتاه این که: آرامش فضای فستیوال، اگر به همین گونه حفظ شود، می تواند زمینه ساز پیوندهای گسسته باشد، به شرط آن که تئاتر بار دیگر وزن از دست رفته خود را در آن باز یابد. و این ممکن نیست، مگر با تلاش بیشتر برای جذب گروه های تئاتری جدی، بویژه در خارج از کشور.