شهروند ۱۲۳۷ پنجشنبه ۹ جولای ۲۰۰۹
میدانیم چند ساعت پس از بسته شدن صندوقهای انتخاباتی ریاست جمهوری ایران، وزارت کشور، محمود احمدینژاد را برندهی این انتخابات اعلام کرد. به دنبال آن هزاران نفر از مردم به اعتراض به خیابانها آمدند و با راهپیمایی آرامشان پایه های حاکمیت را به لرزه درآوردند. از پی آن چماقدارها و لباس شخصیها، ارتش و نیروهای دولتی با تمام توان در خیابانها ظاهر شدند، به صفوف مردم حمله کردند، ده ها نفر را کشتند و عدهی زیادی را زخمی و بازداشت کردند و مثل بارِ پیش از حمله ی وحشیانه به خوابگاه دانشجویان دانشگاه ها نیز دریغ نورزیدند. چند تن از آنها را کشتند، عده ای را زخمی کردند و وسایل شخصی شان را از بین بردند. همزمان ارتباطهای تلفنی و شیوه های گوناگون خبررسانی را قطع کردند.خبرنگارهای خارجی را از کشور بیرون راندند. رسانه های الکترونیکی و روزنامه های داخلی را از انتشار حتا یک خبر از این اتفاقها ممنوع کردند، اما به رغم همهی این محدودیتها جوانهای ایرانی با استفاده از ابزارهای الکترونیکی، این اتفاق بزرگ تاریخ وطن ما را لحظه به لحظه در برابر چشم جهان به تصویر کشیدند.
از آن روی که این جنبش با تمام جنبشهای سی ساله ی اخیر ایران تفاوتهای محسوس دارد و برخلاف جنبش تاریخی هیجده تیر که جنبشی دانشجویی بود، از قشرهای گوناگون جامعه برمیخیزد و در لایه های متفاوت مردم ریشه دارد، برکندن آن ناممکن است. از دیگر وجه تمایز آن این است که حتا خودِ حاکمیت را به دودستگی و اختلافی عمیق کشانده است. بسیاری از آنهایی که تا دیروز خود بخشی از ساختار نظام بودند، امروز منتقد آن شده اند و تاکنون در حرف و عمل در برابر یکه تازیهای آنها ایستاده اند.
اما بازتاب آن در بین روشنفکران جهان چگونه بوده است؟ میدانیم که بخش وسیعی از چپ از جمله احزاب چپ سوسیالیستی- کمونیستی و سندیکاهای کارگری، نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران جهان به حمایت از مردم ایران برخاستند.
“نوام چامسکی” در مصاحبهای اعلام کرد که این انتخابات به هیچ وجه منصفانه نبود. نخست آنکه نامزدها برای ورود به صحنه ی انتخابات باید از سوی مقامهای روحانی (شورای نگهبان) تایید میشدند. البته این بخش از انتخابات ایران با انتخابات جوامع غربی شباهت دارد. زیرا در غرب نیز نامزدها باید از سوی صاحبان سرمایه و بازار سهام تایید شوند. دیگر اینکه پس از انتخابات ایران، وزارت کشور صندوقها را با خود به مراکز ویژه ی خودشان بردند و چون دریافتند که احمدینژاد اکثریت آرا را به دست نمیآورد و احتمال این میرود که انتخابات به دور دوم کشیده شود به سادگی آن را جعل کردند.١
“حوان کل” نویسنده ی برجستهی چپ در تحلیلی در سایت اینترنتی اش نوشت: اعداد و ارقامی که وزارت کشور ایران ارایه داد، معتبر نیستند. ۲
“یوری آونری” محقق ضدجنگِ اسراییلی و منتقد سیاست اسراییل در فلسطین، با مشاهدهی حوادث اخیر ایران، به مردم این کشور به خاطر هوشیاریشان تبریک گفته، در این ارتباط تهران را با امان، قاهره، دمشق و حتا با تل آویو مقایسه کرده است و با شگفتی تمام نسبت به اعتراض میلیونی مردم ایران پرسیده است که آیا میتوان در هیچیک از این شهرها فقط صد نفر را به خیابان کشاند؟ سپس ضمن محکوم کردن سرکوب مخالفان، فضای انتخابات تهران را با فضای انتحابات تل آویو مقایسه کرده است. او معتقد است که عده ای از مردم جنوب شهر تهران مثل مردم جنوب شهر تلآویو دست راستیهای جنگ طلب را بر سر قدرت می آورند.٣
اما گروهی از تحلیلگران سیاسی مستقل چپ آمریکایی که مجذوب شعارهای “ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی” احمدی نژاد شده اند و همچنین رهبران کشورهای آمریکای لاتین که عمدتا با احمدی نژاد مناسباتی هم دارند، نسبت به انتخابات ایران نقطه نظرهای متفاوتی ابراز داشته اند.
“هوگو چاوز” رییسجمهور ونزوئلا طی پیام تبریکی به احمدی نژاد از رهبران جهان خواست به رای مردم ایران! احترام بگذارند و آن را تایید کنند.۴
“رافائل کوریا” رییس جمهور اکوادور طی مصاحبه ای با امی گودمن (Democracy Now) اعلام کرد که احمدی نژاد با ۶٩ درصد آرای مردم انتخاب شده است. او حتا از محکوم کردن اعمال خشونتبار حکومت ایران نسبت به راهپیمایی مسالمتآمیز مردم سر باز زد.۵
“مارک وایزبروت” در وبلاگ مانتلی ریویو با استناد به گفته های منابع دولت ایران! این انتخابات را عاری از تقلب دانسته است.۶ و “تیه ری میسان”، خبرنگار فرانسوی ـ آمریکایی آن را همچون انقلابهای مخملی اروپای شرقی کاملا “آمریکا فرموده” معرفی کرده است. او حتا معتقد است که پیامکها را نیز سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس راهبری کرده اند. ۷
اما واقعیت این است که رویداد افشاگری الکترونیکی جوانان ایرانی از بیرون هدایت نمیشود و جنبش خودجوش کوچه و بازار مردم ایران از نمونه های انقلابهای مخملی نیست. این جنبش ناشی از سالها ستمی است که بر این انسانها رفته است و با آنکه ناگهانی و بی رهبری شروع شده است، روزبه روز به بلوغ بیشتری میرسد.
البته طبیعی است که در این جنبش همانطور که نیروهای مترقی و وطندوست برای رسیدن به اهداف شان تلاش میکنند، امپریالیسم و نئولیبرالیسم جهانی هم دست از تلاش برندارند. اما وظیفه ی همه انسانهای آگاه جهان است که با حمایت مستمر خود همگام با مردم ایران این صدا را رساتر کنند و به این حرکت جوان اما ریشه دار کمک کنند.
روی سخن نگارنده ی این سطور صرفا با آن دسته از نیروهای چپ (چه از نوع دولتی و چه از نوع مستقل) است که با تحلیلهای پر اشتباه و یا به دلیل منافع مادی شان از مسیر مبارزات دمکراتیک مردم جهان منحرف میشوند و جو اعتماد عمومی جامعه ی جهانی را نسبت به خود بدبین میکنند. البته تاریخ نمونه ی این عملکردها را در دوران جنگ سرد در اردوگاه شرق بسیار دیده است.
از اینکه رهبران آمریکای لاتین در راه رسیدن به استقلال واقعی و عدالت اجتماعی و همینطور آینده ای روشن به نتایج درخشانی رسیده اند، تردیدی نیست. این موضوع حتا در محافل دست راستی و در بین ستوننویس های نشریات امپریالیستی جهان نیز غیرقابل انکار است. اراده ی راسخ این کشورها برای مبارزه با فقر و رهایی از باتلاق اقتصادی ای که بانکهای جهانی و نئولیبرالیسم به جا گذاشته است، قابل ستایش است. سیستم انتخابات در این کشورها که به “سوسیالیستهای قرن بیست و یکم” شهرت یافته اند نمونه ی درخشانی از دموکراسی واقعی است. میدانیم که در زمان انتخابات بنیادهای مستقلی چون بنیاد جیمی کارتر در این کشورها حضور دارند، تمامی رسانه های جهان حتا شبکه های تلویزیونی دست راستی داخلی نیز با آزادی کامل از نامزدهای مورد نظرشان در انتخابات حمایت میکنند که همه ی اینها قابل تقدیرند.
همینطور تلاش آن گروه از چپ های مستقل دسته ی دوم که همواره در سایتها و بلاگهای مختلف قلم زده اند و در دوره ی حاکمیت دولت بوش بی وقفه جامعه ی جهانی را از حمله ی احتمالی آمریکا به ایران آگاه کرده اند، ستودنی است. اما اینها همه ما را از انتقاد شدید به آنها و موضعگیریشان نسبت به این اتفاق بزرگ باز نمیدارد.
در واقع اگر بادقت مقاله ها و نوشته های این گروه را مطالعه کنیم، درمی یابیم که عده ای از آنها صرفا به شعارهای احمدی نژاد اکتفا میکنند و به عملکرد دولت او یا به کل سیستم و ماشین دولتی پس از انقلاب توجهی ندارند. گرچه از این گروه که بخشی از صاحبنظرها و دانشگاهی های جامعه ی چپ و یا لیبرال غرب را تشکیل میدهند و همچنین از کسانی چون هوگو چاوز و رافائل کوریا انتظار میرود که جهانی بیاندیشند و رنج مردم جهان را رنج مردم خود بدانند و به جای دل سپردن به شعارهای توخالی و قیل و قالهای احمدینژاد به عملکرد او توجه کنند. برای آن دسته که تاکنون چشم نگشوده اند و عملکرد او را ندیده اند، فقط به چند نمونه از آنها اشاره میکنم و بحثهای جامعتر و کاملتر را به تاریخ و تحلیلگرها وامیگذارم.
در زمینه ی سیاست خارجی
نقش کلیدی ایران در همکاری با آمریکا در عراق و افغانستان بر همه روشن است. روابط بسیار گرمی که بین حامد کرزای و جلال طالبانی با احمدی نژاد وجود دارد، نیازی به توضیح بیشتر ندارد. در سایت رسمی ریاست جمهوری ایران آمده است: “رییس جمهور افغانستان در ملاقات با احمدی نژاد گفت: کابل خواستار توسعه روابط همه جانبه با تهران و بهره مندی از تجربیات ارزشمند جمهوری اسلامی ایران در عرصه های گوناگون است.”٨
در جای دیگر احمدی نژاد در دیداری با نوری المالکی، نخستوزیر عراق وعده داد که کشورش برای برقراری ثبات در عراق به مقامات بغداد کمک خواهد کرد.٩
نکته ی مهم دیگر این است که دولت احمدی نژاد در این چهار ساله با رهبران سیاسی، امنیتی و نظامی آمریکا و انگلستان، چه به طور مستقیم و چه با واسطه ی دولت سوئیس، به مراتب بیش از دولتهای پیشین در تماس بوده است. اگرچه مردم ایران به عنوان شهروندان درجه ی دو هیچگاه نباید از موضوعهای سری این جلسات اطلاعی داشته باشند، گه گاه این اسرار از منابع گوناگون به بیرون درز میکنند. در مناظره ی تلویزیونی میرحسین موسوی با احمدی نژاد، موسوی به نامه ی مخفیانه ای که مدتی پیش از انتخابات از سوی احمدی نژاد برای اوباما ارسال شد اشاره کرد و میل احمدی نژاد را برای مذاکره پیش از برگزاری انتخابات برملا نمود. گرچه احمدی نژاد از هرگونه پاسخ سر باز زد.
همینطور در مناظره ی تلویزیونی مهدی کروبی با احمدی نژاد، کروبی به نقش ریاکارانه ی احمدی نژاد در سفر به عراق اشاره کرد، به زمانی که احمدی نژاد در سخنرانی ای اعلام کرده بود پنتاگون قصد ربودن و ترور او را داشته است، حال آنکه همزمان در منطقه ی سبز بغداد با سربازهای آمریکایی عکس یادگاری میگرفته است. باز هم احمدینژاد از پاسخ دادن طفره رفت.
در زمینه ی سیاست داخلی
بخشی از چپ های آمریکایی در تحلیلهای شان جنبش اخیر را نبرد بین فقیر و غنی می دانند و به گفته ی آنها هواداران احمدی نژاد از توده های فقیر جامعه هستند. اما واقعیت این است که این فقط ظاهر قضیه است. بسیاری از ثروتمندان، شرکتهای خصوصی توابع دولت، شرکتهای سهامی عام و خاص که در شبکه ی مافیایی دولت نفوذ دارند، از حامیان جدی احمدی نژادند. از سوی دیگر بازار هم که پشتوانه ی اصلی اقتصاد کشور است، تاکنون از جنبش اخیر هیچگونه حمایت شایان توجهی نشان نداده است. در ضمن حرکت های اعتراضی عمدتا در مرکز شهر و در جای زندگی اقشار میانه ی جامعه و حتا رو به پایین رخ داده است.
کارکرد دولت احمدی نژاد هم در این چند ساله هیچ کارنامه ی مثبتی را به همراه نداشته است (به جز حرکت نمایشی افزایش حقوقها برای خریدن رای مردم). به عنوان مثال بانک مرکزی جمهوری اسلامی ماه گذشته از تورم بالای ۲٣ درصد خبر داد و به تبع از این تورم میزان بیکاری، فقر و اعتیاد در این چهار ساله افزایش یافته است. قیمت مایحتاج زندگی مردم ماهانه زیاد میشود و اقتصاددان های کشور بر این باورند که به دلیل نبود هیچگونه شیوه ی کارآمدی برای مهار قیمتها هر افزایش حقوقی منجر به افزایش قیمت کالاهای ضروری میشود. از سوی دیگر در درون دولت ستادی با عنوان “ستاد خصوصی سازی” بخش وسیعی از اموال عمومی را به بخش خصوصی واگذار کرده است. معاون احمدی نژاد، غلامرضا حیدری کرد زنگنه در گفتگویی با خبرگزاری جمهوری اسلامی اعلام کرده است که “یکی از وظایف قانونی، توانمندسازی بخش خصوصی است که متاسفانه این وظیفه تاکنون مغفول مانده چرا که این سازمان تنها برای واگذاریها تشکیل نشده است بلکه توانمندسازی بخش خصوصی را دنبال میکند.”
او به صراحت میگوید:”در همین راستا سازمان خصوصی سازی با مسئولان نهادها و شبه دولتیها از جمله صندوق های بازنشستگی و وابسته به دولت جلساتی برگزار کرده و از آنها درخواست شده در جایی که بخش خصوصی با آنها رقابت میکند، وارد نشوند تا مشکلاتی برای بخش خصوصی پیش نیاید.”
کرد زنگنه با اشاره به “نظارت سازمان خصوصی سازی بر شرکت ها بعد از واگذاری” افزود: “سال گذشته ۲۷ مورد کار نظارتی بعد از واگذاری بر روی شرکتها صورت گرفته و امسال نیز در سه ماهه ابتدای سال ۲۴ مورد نظارت انجام شده است تا مشکلات خریداران به دستگاه های اجرایی منعکس و حل آنها پیگیری شود. رئیس سازمان خصوصیسازی همچنین در خصوص صحت خبر توقف خصوصی سازی با دستور رئیسجمهور، گفت: نظر رئیس جمهور توقف نیست بلکه ایشان دستور داده اند عرضه سهام شرکتها با دقت بیشتر و حساب شده انجام شود تا هم به بازار و هم شرکت های دولتی آسیبی وارد نشود.
به گفته ی او سهام تمام شرکتهای بزرگ مانند صنایع فولاد خوزستان، فولاد مبارکه، آلمینیوم ایران، کشتیرانی جمهوری اسلامی،صنایع ملی مس ایران، پالایشگاه اصفهان، فولاد خراسان، پتروشیمی فن آوران، سیمان کردستان و مخابرات ایران واگذار شده و شرکتهای بیمه البرز، دانا و آسیا، شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی، تعداد دیگری از پالایشگاه ها و پست بانک در حال واگذاری هستند.”١٠
از سوی دیگر:
به گزارش روابط عمومی وزارت امور اقتصادی و دارائی به نقل از خبرگزاری اقتصادی ایران (اکونیوز)، سیدحمید پورمحمدی، معاون وزیر اقتصاد و دارایی که در همایش خصوصی سازی بانک صادرات ایران در دوبی سخنرانی کرد، گفت: “ما خصوصیسازی بانک های تجارت و ملت را با وارد کردن بخشی از سهام آنها به بورس آغاز کرده ایم.”معاونوزیر اقتصاد و دارایی گفت: “با خصوصی شدن بانکها، آنها کمک بیشتری به اقتصاد کشورخواهند کرد.” ١١
عسگراولادی از نزدیکان و حامیان با قدرت احمدی نژاد در بازار و عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران از مبادله ی تجاری ١۵۴ میلیون دلاری ایران و آمریکا در سه ماهه ی اخیر خبر داده است و میگوید تصمیم دارند تا پایان سال ٨٨ (خورشیدی) این رقم را به بیش از ۵٠٠ میلیون دلار برسانند.١۲
بدیهی است که با تکیه بر درآمد ناشی از این همه سود از بخش خصوصی و ثروت بادآورده ی حاصل از فروش نفت بویژه در دو ساله ی اخیر توانسته اند بهجای یک ارتش ملی، چندین ارتش رسمی و غیررسمی و مخفی داشته باشند و در مواقع حساسی چون امروز از آنها بهره برداری کنند و نیز با بهرهگیری از فقر و وابستگی شدید مردم که همین درآمد سرشار عامل آن بوده است، توانسته اند با اعانه و بخشش در زمان انتخابات، رای این انسانهای بیچاره را از آن خود کنند.
در زمینه ی اجتماعی
برای دولتی که با سرکوب نهادهای کارگری، عدم آزادی تشکلهای سندیکایی که در مواقع حساسی چون اینک احتمال هر اعتصابی را به صفر میرساند، سرکوب جنبش زنان و به زندان انداختن رهبران آنها، سانسور شدید در عرصه ی کتاب، نشریات و فیلتر کردن سایتهای اینترنتی به نهایت عجز و ناتوانی رسیده است، آیا عنوانی برازنده تر از عنوان “دولت فرومانده” مییابیم؟
جان کلام اینکه احمدی نژاد نماینده ی مردم ایران نیست. حمایت از او به دلیل منافع کوتاه مدت و مقطعی و احتمالا نیاز به دلارهای نفتی اش در تضاد با اهداف انسانی و خیانت به انترناسیونالیسم جهانی است و نشانه ی گرایش “سوسیالیست های قرن بیست ویکم” به راست افراطی است.
* برگردان انگلیسی این مقاله برای سایت اینترنتیInformation Clearing Houseارسال شده است.
١)
www.youtube.com/watch?v=Sk04v2yq4PQ
۲) http://www.juancole.com/
٣) http://www.counterpunch.org/avnery06292009.htm
۴) http://news.kodoom.com/cluster/AANEPA
۵) http://www.democracynow.org/2009/6/29/ecuadoran_president_rafael_correa_on_global
۶) http://monthlyreview.org/mrzine/weisbrot290609.html
۷) http://globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=14134
٨) سایت رسمی ریاست جمهوری اسلامی ۴ خرداد ٨٨
٩) رادیو فردا ۲١ شهریور ٨۵
١٠) خبرگزاری جمهوری اسلامی ١٠ تیر ٨٨
١١) ایرنا ١۶ خرداد ٨٨
١۲) در گفتگو با ایسنا ١٠ تیر٨٨