مردم شریف افغانستان در تاریخ معاصرکشور و بخصوص در سالهای سلطنت ظاهرشاه و بعداً جمهوری سردار محمد داوود، شاهد مخفی کاری، ملت ستیزی و
شهروند ۱۲۷۱ – پنجشنبه ۴ مارچ ۲۰۱۰
مردم شریف افغانستان در تاریخ معاصرکشور و بخصوص در سالهای سلطنت ظاهرشاه و بعداً جمهوری سردار محمد داوود، شاهد مخفی کاری، ملت ستیزی و سیاست های عمدتاً پنهان (داخلی و خارجی) حکومت ها بودند و چون ماهیت ضد ملی رژیم های آن زمان برای شان آشکارا شده بود، بنابرآن، دیگر چندان انتظاری هم از مقامات دولتی نداشتند تا سیاست ها، برنامه ها، گفت وگوها و مراودات خارجی خودشان را برای ملت فاش سازند و یا از مردم افغانستان در موارد کشوری مشوره بخواهند. و اما، پس از راندن دهارۀ طالبان از امارت قرون وسطایی شان توسط نیروهای آمریکایی در سال۲۰۰۱ و آوردن حامد کرزی از خارج، آنهم با دُهل و سُرنای تبلیغاتی مبنی بر بازسازی و دموکراسی خواهی برای افغانستان که گوشها را کر ساخت، عذاب کشیدگان و ستم دیدگان این سرزمین تا حدودی به این موضوع دل خوش کردند که گویا منبعد خواهند توانست سهمی در امور کشور و یا روند تعیین سرنوشت آینده شان داشته باشند و یا لااقل از اقدامات و اجراآت اولیای امور مملکت خویش مطلع خواهند بود. اما، دیری نپایید که این بخش از انتظارات شان نیز به یأس و نومیدی مبدل شد و بسیار زود فهمیدند که آنهمه حرفها و وعده ها، ژست ها و تحرکات ِبه اصطلاح جامعه جهانی، کاملاً ظاهری، فریبکارانه و حتا غدارانه بود.
برجسته ترین نمونه ی این آزمون، اقدامات، طرح ها و تلاشهای پنهانکارانه، شک برانگیز و ضد ملی رییس جمهور کرزی است که بخصوص از چند ماه به اینسو در عقب پرده و میان حلقه ی کوچکی از همکاران فکری یا قومی و زبانی وی جریان دارد.
مردم ما به یاد دارند که ممالک غربی به رهبری ایالات متحده ی آمریکا در روزهای نخست، با موجی از تبلیغات ضد القاعده و طالبان به نام "جنگ علیه تروریسم" وارد افغانستان شدند و موازی به آن، مطبوعات حکومتی تحت کنترل حامد کرزی نیز طالبان را پیوسته دشمنان صلح و دشمنان افغانستان می خواند. چنانکه شخص کرزی هم طی سخنان خویش گروه مذکور را به خاطر به راه اندازی انفجارات خونین و ویرانگری های وحشت بارشان، دشمنان افغانستان می گفت، اما خوب است بدانیم که آقای رییس جمهور افغانستان امروز چه می گوید و حامیان خارجی او در این گیرودار چه می خواهند و چه می کنند؟
آخر، بیگانگان بی مروت و استعمارگران بی رحم ِجهان چه بازیها و غداریهایی نیست که در حق ملتهای کوچک انجام نمی دهند و دست نشاندگان ناجوانمرد آنان چه دروغها و جانکنی های زبونانه یی نیست که در خدمت اربابان شان به عمل نمی آورند؟ به همین سلسله، دیدیم که این قدرت های استعماری و نوکران داخلی شان دیروز در مورد طالبان جاهل پیشه چه می گفتند و امروز چه میگویند؟
بلی! از مدتی بود که حامد کرزی، ملاعمر را "برادر" و طالبان را "بچه های افغان" خطاب می کرد و زمزمه ی "طالبان تندرو" و " طالبان میانه رو" را سر داده بود. وی به مطبوعات کابل نیز دستور صادر کرده بود تا بیشتر ازآن، طالبان را به نام تروریست ها، دشمنان مردم افغانستان و یا دست پروردگان اجنبی یاد نکنند. باز، از چندی پیش، شیپور "مذاکره با طالبان" را به صدا درآورد و حتا به صورت خاموشانه و چپ از انظار و افکار عامه، این مذاکرات را در بیرون خاک افغانستان آغاز هم کرد. کرزی، با این اقدامات یک جانبه و ظاهراً افغانی و "مستقلانه" اکتفا نکرده از شاه عبدالله پادشاه عربستان سعودی تقاضا به عمل آورد تا میان او و رهبران طالبان میانجیگری کند.
پوقانه (بادکنک) اینهمه مخفی کاریهای کرزی و رهبران غربی وی وقتی ترکید که درکنفرانس لندن که آنهم به پیشنهاد صدراعظم انگلستان دایرگردید، معلوم شد که منظور اصلی از این کنفرانس عبارت از معامله ی ضد ملی با دهاره ی طالبان بوده است. مردم جهان و بخصوص مردم نجیب افغانستان دیدند و درک کردند که آنهمه حرفها، تلاشها و تپیدن های کرزی، "افغانی" و "مستقلانه" نبود، بلکه رهبران کشورهای غربی، مخصوصاً رهبران انگلیس به وی دیکته کرده بودند تا اولاً از سوی خودش و با زبان خودش این زمزمه ها را به گوش مردم افغانستان و جهان برساند تا جریان طوری جلوه کند که گویا این، جانب افغانی یا دولت افغانستان است که به خاطر انجام مذاکره با طالبان ِانفجاری پافشاری دارد، نه قدرتهای خارجی. چنانکه حتا پادشاه عربستان که میلیونها دالر و دینار را درراه طالب سازی به مصرف رسا نیده و هنوز هم میرساند، از کرزی خواست تا رسماً از او به خاطر مذاکره با طالبان کمک بخواهد تا روکشی باشد در برابر جنایات نابخشودنی آنها در قبال ملت افغانستان.
بلی! کرزی نه تنها در جریان کنفرانس لندن چنین تقاضایی را از شاه عبدالله به عمل آورد، بلکه طبق دستور (بالایی ها)، به عنوان یک رییس جمهور شکست خورده ، مطیع و محتاج، با شتابی بی سابقه رهسپار دربار شاه عبدالله در ریاض شد و بار دگر غرور، ارزش و اهمیت ملت افغانستان را به زمین زد. حال، اگر از این همه زبونی ها و غرورشکنی های چنین یک رییس جمهور بگذریم، این سئوال مطرح میشود که حامد کرزی اصلاً چرا و به خاطر چه همچو زبونی های دور از شأن یک رییس جمهور را به نمایش می گذارد؟ چند دلیلی را که روشن تر از سایر دلایل هستند، در اینجا تذکر می دهیم:
قومی سازی دولت آینده ی افغانستان در همنوایی با حکومت پاکستان.
تلاش در راه ایجاد پشتیبانه ی مسلح قومی به منظور مقابله با خصومت های احتمالی رقبای سیاسی داخلی و بقای بیشترحاکمیت شخصی و خانوادگی.
همسویی با سیاست های زورگویانه، تفرقه افکنانه و هژمونی خواهی منطقه یی پاکستان و پذیرش دخالت های ویرانگرانه ی آن کشور در امور افغانستان.
اثرگزاری سیاست های استعماری در منطقه و احتمال دگرگونی های جغرافیایی و ژئوپولیتیکی در این بخش از آسیا در آینده های نسبتاً دور.
موجودیت برنامه های خرابکارانه و درازمدت آمریکا و انگلیس در اطراف ایران و آسیای میانه و تمهید برای ایجاد وسیله در راه رسیدن به هدف های تعیین شده.
علاوه از موجودیت نکات و اهدافی که تذکر داده شد، طرح و تذکر این سئوال ها نیز در میان است که اگر قرار باشد در نتیجه ی میانجیگری رژیم شاهی عربستان، رهبران تروریسم حاضر شوند با مقامات کابل بالای میز مذاکره و تبانی و تفاهم بنشینند، دیگر این موضوع، بیشتر از پیش روشن خواهد شد که قلاده ی طالبان سخت در دست دولت عربستان سعودی بوده و تروریستها نه تنها مورد حمایت کامل رژیم شاهی عربستان هستند، بلکه پلان جنگ و تباهی را هم از همان مرجع حاصل می نمایند. پس، جهان یکبار دیگر خواهد فهمید که رژیم شاهی مذکور از این ناحیه، در برابر ملت غمدیده ی
افغانستان و خون های ریخته شده در این سر زمین مسئول می باشد.
مقامات نظامی پاکستان مانند پرویز مشرف، جنرال حمید گل سابق رییس سازمان اطلاعات ارتش، اشفاق کیانی رییس نیروهای مشترک ارتش و سایرین نیز چندی قبل با صراحت اظهار داشتند که آنها رابطه ی تنگاتنگ و دایمی با رهبران طالبان دارند و حتا متذکر شدند که آمریکا باید از طریق حکومت پاکستان با طالبان در تماس شود، چنانکه این مقامات، اخیراً "ملابرادر" معاون ملاعمر و" ملاکبیر" یکی از فرماندهان عمده ی طالبان را در پاکستان دستگیر و رسماً آن را اعلام نمودند. این سخنها و این اقدامات یکبار دیگر ثابت می سازد که نه تنها رژیم شاهی سعودی، بلکه مقامات نظامی پاکستان هم در فعالیتهای تروریستی طالبان و القاعده در افغانستان و منطقه دست قوی داشته و رهبران این گروه هنوز مورد حمایت کامل آنها هستند. دو کشور مذکور در حقیقت و به صورت مخفی از طرف مقامات انگلیسی رهبری و رهنمایی می شوند که اگر تحرکات طالب دوستانه و اسرارآمیز نیروهای انگلیسی در هلمند افغانستان و همچنان، پیشنهاد کنفرانس لندن و اظهارات و اشارات سران حکومت مذکور را در نظر گیریم، چنین استنباط می شود که انگلیسها هنوز هم مشغول حمایت از تروریسم طالبی و تعصبات مذهبی آنان بوده هر سه کشور متذکره در واقع، مثلث حامیان تروریسم منطقه یی را تشکیل می دهند.
آنکس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی، محرم اسرار کجاست؟
پس همین ها هستند که سعی می کنند هم آمریکا و هم اسراییل را با خود موافق ساخته در یک همکاری نزدیک و مشترک، آنچه در نظر دارند، علیه منافع ملی و سلامتی قومی و فرهنگی مردم افغانستان انجام دهند. گزارشاتی که اخیراً به بیرون درز کرده اند، می گویند که منابع جاسوسی اسراییل در سالهای اخیر، دست درازی در امور افغانستان حاصل کرده اند. اگر به راه اندازی سر وصداهای مثلاً مبنی بر "شناسایی قبیله ی گم شده ی یهودی در میان پشتون ها" و به راه اندازی به اصطلاح تحقیقات بیشتر و حتا آزمایشات دی. ان . ای و غیره در این مورد را مدنظر گیریم که در چنین لحظات حساس صورت می گیرد، ترفند های استعماری پیرامون اوضاع افغانستان، برگردانیدن گروه طالبان به حاکمیت سیاسی و قومی سازی دولت و غیره کاملاً برملا می گردد. (با این بدطینتان نسبت کجا باشد عدالت را؟)
با این تذکر فشرده، آیا دیگر شک و تردیدی در دروغگویی و فریبکاری پیمان ناتو و "جامعه جهانی" باقی خواهد ماند که علیرغم برخورداری از همه گونه پیشرفت های مالی و علمی و نظامی و . . . بازهم، پس از ۹ سال لافیدن و جنگیدن در برابر مشتی از عناصر جاهل انتحاری و انفجاری، از شکست و ناکامی خویش سخن به میان می آورند؟ آیا مردم افغانستان حق ندارند این جامعه جهانی و دلقک های داخلی آنها را اشغالگران، فریبکاران و دشمنان اصلی و جهانی خویش بدانند؟ آیا مقامات آل سعود می توانند بگویند که دشمنان آزادی و استقلال و ارزشهای تاریخی و فرهنگی ملت افغانستان نیستند؟ این چه درامه ی ننگین تاریخی است که با ایجاد، تقویت، حمایت و برگردانیدن دهاره ی ضد علم و تمدن (طالبان) علیه ارزش های علمی و بشری درکشور عزیز ما به راه انداخته اند؟ آیا کرزی خواهد توانست آنهمه دویدن ها به دربار آل سعود و خمیدن های زبونانه اش به حضور شاه عبدالله را نزد ملت افغانستان توجیه نماید؟ آیا دیگر، گوردون براون ها، اوباما ها، کیانی ها، زرداری ها و دیگران، ارزش و اهمیتی نزد مردم خودشان و مردم جهان خواهند داشت؟ آیا این شعبده بازان رسوا با حمایت شان از طالبان و برگردانیدن قاتلان، تمدن ستیزان و دهشت افکنان به قدرت سیاسی، آنهم در کشوری که هزاران زخم خونین از دست ناپاک آنان بر پیکر علیل خود دارد، داغ ننگ و شرم ابدی را بر جبین خویش حک نمی کنند؟
از پرده کار زهد فروشان برون فتاد
روزی که پا به دایره ی امتحان زدند.
آری! کشورهایی که تا دیروز حرف از آزادی و دلسوزی و بازسازی و دموکراسی برای مردم ما می زدند، امروز مشغول طرح توطئه و غدر و جفا به حق همین مردم بینوای ما هستند، ولی با اینهمه، ضرب المثلی داریم که می گوید: بار کج به منزل نمی رسد. ما یقین داریم هرکه تاحال خواسته به حق ملت مظلوم ما جفا کند، به لجنزار بدنامی و رسوایی سرنگون شده است. ما یقین داریم که با وجود همه گونه توطئه و فریبکاری و جفا، عاقبت سنگی را که دشمنان بلند کرده اند، به پشت پای خودشان خواهد افتاد.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو می روی به ترکستان است.