تعدادی از رهبران مذهبی و بعضی از پیروان آنان غالباً پارسایی را در ترک دنیا و قبول ریاضت و احتراز از لذائذ و نعمتهای خدادادی دانسته و تصور میکنند که تحمل سختی و مشقت در این جهان باعث سعادت جاودانی در جهان دیگر میشود.
عامل بزرگی که به اشتباه از نهاد ادیان کهن استنباط شده ترس از خدا است، به این معنی که مبادا کاری کنیم که آن قوه نامرئی و مقتدری که به نامهای گوناگون میخوانندش بر ما خشم گیرد و ما را در این جهان بدبخت و ناکام سازد یا در جهان دگر به عقوبت رساند. این عامل مشترک ترس در ادیان به انواع مختلف تظاهر کرده و پیروانشان را از راحت و شادمانی بیبهره میسازد و گاهی چنان در این موضوع مبالغه میشود که گویی زندگی در این جهان گناه است و اگر به کفاره این گناه تحمل رنج و زحمت نکنیم و بر خود سخت نگیریم تا ابد به عذاب الیم گرفتار خواهیم بود.
در تاریخ مذاهب غالباً تصاویری از عارفان و مقدسین و رستگاران بدست میآید که همگی ژندهپوش و ترش روی و خشک بودند، حتی خنده که نماینده شادمانی است به زعم بسیاری از آنان از مکروهان دینی بشمار میرفت. به قول ناصر خسرو شاعر معروف:
خنده از بیخردی خیزد چون خندم که خود سخت گرفته است گریبانم
اما در آئین بهائی عشق و محبت جانشین ترس و وحشت گشته است زیرا علت خلقت محبت میباشد. در آثار آئین بهائی بیانی به این مضمون آمده است که ای پسر انسان محبت خویش را در تو یافتم و خلقت کرده و مثال و جمال خود را در تو نهادم. به این ترتیب رابطه ما با خدا رابطه عاشق و معشوق است، سراسر شادی و سرور است. در آئین بهائی خدا به انسانها سفارش میفرماید که شاد باشند و در قلبشان مسرور تا قابل لقای (دیدار خدا) او گردند و آئینه جمال او باشند.
خدا ترسی بهائیان از آن نیست که ما را در آتش دوزخ بسوزانند بلکه از آن است که مبادا کاری کنیم که مخالف رضای محبوب و معشوق حقیقی باشد. استفاده از نعمتهای این جهان به شرطی که دلها را از محبت به خدا برنگرداند مطلوب است. آئین بهائی آئینی است معتدل و چون اعتدال بنای کار باشد زندگانی نیز برای خود معنایی مثبت پیدا میکند و انسان درمییابد که خدواند جمیع مواهب این جهان را برای استفاده انسان آفریده است. بنابراین اگر کسی سعی نماید که عمداً خود را از این نعمتها به تصور ثوابی اخروی محروم سازد کفران نعمت نموده است اگر چه که افراط و تفریط هم مذموم شمرده شده است.
عبادت هم باید در عین سرور باشد نه در حال غمزدگی و افسردگی و گریستن و یا گریاندن زیرا عبادت در آئین بهائی مکالمهای با محبوب دل و جان است و با محبوب چگونه باید سخن گفت؟ اگر هم التماس و خواهش و بیان آرزو در میان باشد باز لطیفه شوق و محبت باید از آن ببارد نه ترس و خوف و اندوه.
آثار آئین بهایی پر از کلمات امید بخش و شادی آفرین است، مثلاً حضرت بهاءالله میفرمایند:” انشاءالله جمیع اولیای حق به کمال فرح و سرور و وریحان به ذکر محبوب امکان مشغول باشند.
و حضرت عبدالبهاء میفرمایند:” …. شما اگر گوهر آبدارید خوشی و شادمانی نمائید و اگر مرغان چمن پروردگارید آغاز بانگ و نوا کنید و بال و پر بگشائید و به آشیان بلند یزدان دربندید. آفتاب سپهر یزدانی از خاور مهر و مهربانی درخشید و پرتوی در نهایت روشنی بر جمیع جهان انداخت….”
مقصود این است که شناسایی یزدان و نعمتهای بیکرانش چنان انسان را سرمست نماید که به جز سرور نبیند و زندگی را با شادمانی آمیخته سازد.
خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخهای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید: پیامگیر : ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵ ، ایمیل: anyquestionsplease@gmail.com
وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی : www.reference.bahai.org/fa