رژیم ایران از همان روزهای اول بر سر کار آمدنش کوشید فرهنگ و سنت های ایرانی را اسلامی کند. کوشیدند تا نوروز را با عید فطر، یا عید قربان، یا عید غدیر حذف کنند. کوشیدند چهارشنبه سوری را با ادعای مجوسی و غیراسلامی بودن و آتش پرستی ایرانیان به زور سرنیزه از رونق بیندازند. کوشیدند با هر وسیله ای مانع اجرای مراسم سیزده به در شوند. مدعی شدند شاهنامه کتابی ست طاغوتی و حتی اجازه نمی دادند در خبرها و نوشته ها و پژوهش ها نامش بیاید. حتی برخی مجیزگوهای حکومتی پیشنهاد تغییر نام اثر مهم فردوسی را به مردم نامه و یا نام های دیگر دادند.

مردم اما مقاومت کردند. با همه ی فشارها و آزار و اذیت های حکومتی ها و چماقداران آنان توانستند نوروز را برگزار کنند. در چهارشنبه سوری حتی بیش از گذشته آتش افروزی و شادی کردند. سیزده به در که می شد شهرها و روستاها از سکنه خالی می شدند و شاهنامه بار دیگر انگار حمله ی دیگری از دشمن خارجی رخ داده بود، محبوب دل های ایرانیان شد و نام هایش را با هر مرارتی بود مردم بر فرزندان خویش نهادند و گاه روزها و ساعتها با مأموران رژیم اسلامی چانه زدند که نام فرزندانشان بشود داریوش و بیژن و آرش و اسفندیار  و تهمینه و سیاوش و ده ها نام دیگر.

حالا پس از سی سال مقاومت مذبوحانه، رهبر رژیم چاره ی کار را در همراهی با مردم دیده است. او فرارسیدن نوروز را تهنیت می گوید و سال ۹۰ را سال جهاد اقتصادی اعلان می کند. اما در همان حال مدعی می شود که نوروز بر او ناگوار شده، زیرا در بحرین و یمن و لیبی مردمان این سرزمین ها به دست دیکتاتورها کشته می شوند.

جالب است که رهبر رژیم تهران در این دو ساله از کشته شدن جوانان و تجاوز و تحقیر آنان توسط مزدوران و چماقداران و مأموران و دژخیمان خودی خبر نشده و حاضر نبوده است یک کلمه از نداها و سهراب ها و محمدها و احسان ها بر زبان آورد. ظاهراً جان همه ی مسلمانان جهان برای رهبر رژیم تهران مهم است غیر از ایرانیان.

نوروز که حالا مورد ستایش همه ی حضرات حکومتی قرار گرفته و حتی به ادعای وزیر اطلاعات سنت اسلامی نامیده شده است، و احمدی نژاد آن را به امام زمان تبریک می گوید، بهانه ای شده تا بازار دروغ آقایان بویژه بزرگ دروغگویان رژیم، محمود احمدی نژاد، داغ شود و هر ناممکنی را در دایره ی دروغ پردازی خود ممکن جلوه دهد. او ادعا کرده است که در سال ۱۳۹۰ دو و نیم میلیون شغل ایجاد خواهد کرد و فعالیت های عمرانی هم دو برابر خواهد شد. رئیس جمهوری دروغ پرداز در ادامه ی ادعاهایش از ریشه کن کردن بیکاری در ایران در دو، سه سال آینده خبر داده است.

اینها همه خبر از ترس رژیم از مردم دارد. خبر از علاقه ی مردم به فرهنگ و سنن انسانی و ایرانی دارد. خبر از ناامیدی رژیم از مذهبی کردن مملکت دارد. اینکه شاهنامه عزیز می شود و به کورش و داریوش و تخت جمشید و لوح حقوق بشر حرمت نهاده می شود، به این دلیل نیست که رهبران رژیم جمهوری اسلامی بر سر عقل آمده اند. به این خاطر است که چاره ای جز تسلیم و رضا در برابر نیروی پرتوان مردم ندارند. و اگر روزی دوباره قدرتمند شوند بی گمان به مبارزه ی جدی برای حذف نوروز و هرچه مربوط به فکر و فرهنگ ایرانی ست، خواهند پرداخت.

از سوی دیگر نوروز دارد جشن تحویل سال محبوب ملت ها و مردمان در سراسر جهان می شود. امسال برای اولین بار در مقر سازمان ملل جشن گرفته شد و همه غیر از دار و دسته ی حاکمان اسلامی ایران در نیویورک در جشن حضور داشتند. حاکمان اسلامی ایران بهانه شان برای عدم حضور، کشتار مردمان در یمن و بحرین و لیبی بود، اما دلیل واقعی آن بود که از سوی جمهوری اسلامی کسی دعوت نشده بود، در عوض وزیر فرهنگ تاجیکستان مهمان رسمی بود و زنان بسیاری از تاجیک ها و افغان ها بدون حجاب اسلامی در جشن نوروزی سازمان ملل حضور یافته بودند و حضرات وابسته به دربار خامنه ای نمی دانستند اگر در چنین جشنی حضور یابند، فردا جواب همپالکی های خود که گمان دارند شرکت در مراسمی که زنان بی حجاب حضور دارند شرعی و قانونی نیست، را چه بدهند!

اینها همه در حالی است که رهبران جهان نوروز را تبریک می گویند و به رسمیت می شناسند و وزیر خارجه آمریکا رسم نوروز را پیام آور صلح و دوستی می نامد که مورد احترام و علاقه ی همه ی جهان و آمریکائیان است.

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا هم که از بر سر عقل آوردن حاکمان تهران ناامید شده است، در سومین پیامش مردم ایران، جوانان و زندانیان را مورد خطاب خود قرار داد و نوروز را به آنان تبریک گفت و از شاعر پرآوازه ی معاصر سیمین بانو بهبهانی شعری میهنی خواند. خلاصه آنکه دیگر کمتر کسی در جهان هست که همچنان بخواهد به امام زاده ی بی برکت جمهوری اسلامی دل بسته باشد.

اینها همه در حالی رخ می دهد که دیگر جهان آزاد و جهانیان اجازه نمی دهند که دیکتاتورها برای دوام دیکتاتوری خود مردمانشان را قتل عام کنند، لیبی باید درسی مهم باشد برای دیکتاتورهای تهران، سرنوشت صدام و قذافی و لابد فردا بشار اسد در انتظار آقایان است.

این را هم بگویم تا شاید لبخند بر لبانتان بیاورد از بس که مضحک است؛ جمهوری اسلامی ادعا کرده که اسرائیلی ها میلیون ها پیامک برای مردم سوریه فرستاده اند تا علیه بشار اسد تظاهرات کنند. البته خبر را از سوری ها نقل کرده اند. دو رژیم تهران و دمشق حرف هایی می زنند که مرغ پخته را هم به خنده می اندازد!