در شرایطى که هیچ رسانه‌اى براى خبررسانى واقعیت‌ها و هیچ مسئولى پاسخگوى دلهره‌هاى کشنده خانواده‌ها نیست، چگونه می‌توان از خبر یا توهم مرگ و رنج …


 

شهروند ۱۲۴۰ ـ پنجشنبه ۳۰ جولای ۲۰۰۹


 

نامه سرگشاده رخشان بنی اعتماد


 

ترسى ندارم که در وانفساى این دوران پرتوطئه به هر تهمتى منتسب شوم. ترسى ندارم که به جرم مشوش کردن اذهان عمومی، متهمم کنید ولى نمی‌توانید منکر شوید که من یک مادرم، نه فقط مادرتندیس و بارانم، مادر همه جوانانى که از سال‌هاى دور از دریچه فیلم‌هایم، مادران خود را در قالب شخصیت‌هاى طوبا، گیلانه و فروغ، نرگس، سیما و… دیده‌اند. مادر همه آنانى که در همه این سال‌ها مرا به حریم خلوتشان پذیرفتند و از رنج‌ها و فریادهاى فروخورده‌شان گفتند و گفتند تا بتوانم جانمایه دردهایشان را در فیلم‌هایم تصویر کنم.

 

به حرمت یک عمر اعتماد همه مخاطبانم، این حق را بر خود قائلم که به دادخواهى مادرانى که در این شرایط بحران زده، بی‌پناه و دست از همه جا کوتاه یا در سوگ‌ جوانان از دست رفته‌شان خاک بر سر گرفته‌اند یا حیران و وحشت‌زده به دنبال پیدا کردن ردى از جگر گوشه‌هایشان در شهر سرگردانند، این نامه سرگشاده را بنویسم که، هیچ قانونی، هیچ مصلحتی، هیچ سیاستى نمی‌تواند توجیه این درد بر مادران این سرزمین باشد. در شرایطى که هیچ رسانه‌اى براى خبررسانى واقعیت‌ها و هیچ مسئولى پاسخگوى دلهره‌هاى کشنده خانواده‌ها نیست، چگونه می‌توان از خبر یا توهم مرگ و رنج دختران و پسران دستگیر شده بر خود نلرزید. دوربینم را چند روزى امان دهید تا گزارشى بی‌پرده پیش رویتان بگذارم، شاید به واقع نمی‌دانید که زیر پوست شهر چه می‌گذرد؟