جمعی از مادران عزادار و حامیان به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن به دیدن مادر وطن خواه یکی ازمادران داغدار خاوران رفتند
شهروند ۱۲۷۲ ـ پنجشنبه ۱۱ مارچ ۲۰۱۰
جمعی از مادران عزادار و حامیان به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن به دیدن مادر وطن خواه یکی ازمادران داغدار خاوران رفتند. در این دیدار، مادر جان باخته راه آزادی "اسماعیل وطن خواه" از خاطرات خود از فرزندش که در دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی در زندان بود یاد کرد. وی گفت که فرزندش در زمان شاه زمانی که دانشجو بوده دستگیر شده و در بیدادگاه های آن رژیم به تحمل ۵ سال حبس محکوم می شود و پس از گذراندن چند سال حبس، با انقلاب ۵۷ همراه با سایر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شده و به آغوش خانواده باز می گردد. پس از انقلاب ازدواج می کند ولی زمانی نمی گذرد و این بار به همراه همسر باردارش در سالهای اول دهه ۶۰ دستگیر می شود. او و همسرش پس از ۲۵ ماه بلاتکلیفی حکم می گیرند. اسماعیل به پنج سال و همسرش به پنج ماه محکوم می شوند. همسرش که در زندان وضع حمل می کند، سال های بلاتکلیفی و پنج ماه محکومیت اش را به همراه فرزندش با مشقت بسیار سپری می کند و سپس آزاد می شود، ولی اسماعیل در زندان می ماند و با اینکه دوران محکومیت خود را سپری کرده بود، در اعدامهای دسته جمعی سال ۶۷ در زندان گوهردشت به همراه سایر زندانیان سیاسی اعدام می شود. خانواده پس از پیگیریهای متعدد متوجه می شوند جنازه وی در گورهای دسته جمعی خاوران در کنار سایر همرزمان و مبارزان راه آزادی به خاک سپرده شده است. مادر گفت همیشه به خاوران می رفته و در آنجا روی خاک نزدیک فرزندش می نشسته و برایش شعر و سرود می خوانده است. او زمانی را به یاد آورد که ماموران به آنجا حمله کرده بودند و او دو گل را برداشته و جلویشان می رقصیده و شعر می خوانده است. او گفت دلم خیلی برای خاوران تنگ شده است ولی چون در آنجا را بسته اند، دیگر با این کمر خم نمی توانم به آنجا بروم تا بوی اسماعیلم را حس کنم و عقده دلم خالی شود. او با حافظه و هوشیاری فوق العاده، سراغ بسیاری از مادران همراه خود را از جلوی زندان تا خاوران می گرفت.
مادر وطن خواه با وجود ۸۵ سال سن و پشت خمیده، روحیه بسیار خوبی داشت و می گفت:"من بایستی ۵۵ سال دیگر زنده باشم. مادرم عمری طولانی داشت و من هم مثل او هستم. آرزو می کنم زنده باشم و رفتن قاتلین فرزندم را ببینم". او از همسرش نیز به خوبی یاد می کرد و گفت:"او با اینکه بیسواد بود و سن بالایی داشت، اما مبارز بود و همیشه می گفت پسر و دختر فرقی ندارند و در زمان حیاتش خانه را بطور مساوی بین فرزندان دختر و پسرش تقسیم کرد."
مادر وطن خواه از خاطرات زندان فرزندش و در بدریها و آوارگی ها و ییگیریهای خود برای یافتن خبری از فرزند می گوید، از زمانهای ملاقات و آزار و اذیت هایی که مامورین زندان انجام می دادند و خلاصه از تمام مصیبت ها و بلاهایی که به جرم مادر بودن تحمل کرده است و چقدر این تعاریف برایمان آشنا بود. ما با گوشت و پوست خود آن را لمس کرده بودیم و به خوبی از آن آگاه بودیم. جمهوری اسلامی در سی و یک سال گذشته بارها و بارها این شیوه را به کار بسته است و مادران بسیاری را چشم انتظار و نگران فرزندان خود گذاشته و نهایتا در پاسخ دربدریهای خانواده ها، شماره ای را به عنوان محل دفن عزیزان آنان داده است . اما راه فرزندان این مرز وبوم تا رسیدن به پیروزی ادامه دارد و مادران عزادار نیز تا رسیدن به خواسته های خود از پا نخواهند نشست.
مادران عزادار که با گل و شیرینی به دیدار مادر وطن خواه رفتند، در کارت تبریکی که به مناسبت روز جهانی زن به او تقدیم کردند نوشتند: برای مادر عزیز همه جوان های ایران به مناسبت روز جهانی زن/ مادر وطن خواه هیچ قدرتی نمی تواند از آمدن بهار جلو گیری کند، بهار ما روزی است که اعدام نباشد. زندانیان سیاسی و عقیدتی وجود نداشته باشند و آمران و عاملان کشتارهای سی و یک ساله محاکمه شوند و همه مردم دنیا در صلح و امنیت زندگی کنند.
او با شور و حرارتی وصف ناکردنی با پشت خمیده اش ما را تا دم پله ها بدرقه کرد و خواست که سلام گرم او را به همه مادران و دوستان برسانیم و از پنجره نیز، دایم دستش را برای ما تکان می داد.
به دیدار مادر ندا
روز شنبه ، ۶ مارس در آستانه روز زن ، جمعی از مادران عزادار به منزل ندا آقاسلطان (سمبل زنان آزاده ایران) رفتند. در جمع مادران، مادر، خواهر و عمه های مصطفی کریم بیگی (شهید مظلوم عاشورای ۸۸) نیز حضور داشتند.
مادر ندا با اشک و لبخند به استقبال مادران آمد و لحظه در آغوش گرفتن و گریستن این دو مادر لحظه ای دردناک و در عین حال زیبا بود . لحظه ای که دو مادر با دیدن یکدیگر صورت عزیز از دست رفته خود را در چهره مادر عزیز دیگری می یافت.
مادران هنگام ورود به خانه گلی ریشه دار در گلدانی به رنگ سبز به مادر ندا تقدیم کردند، دوستی که زحمت تهیه آن را کشیده بود تعریف میکرد بعد از انتخاب گل به گلفروش گفتم گلدان آن را باید با یک گلدان قشنگ عوض کنی چون این گل به مادر یک شهید تقدیم می شود و گلفروش بلافاصله گفت: الان آن را داخل یک گلدان سبز قرار میدهم تا مناسب باشد.
مادران همراه با آن کارتی به مادر ندا هدیه کردند که اشعار زیر روی آن نوشته شده بود :
از گل فروش لاله رخی لاله میخرید/ میگفت بی تبسم گل خانه بی صفاست
گفتم صفای خانه کفایت نمی کند/ باید صفای روح بیابی که کیمیاست
مادری دیگر کتابی از سروده هایی زیبا را به مادر ندا و مادر مصطفی تقدیم کرد که روی صفحه اول کتابی که به مادر ندا تقدیم شده بود نوشته بود :
زهره عزیز!
ندا رفت ولی نداها زنده اند و تولدی دیگر در راه است
از درون شب تار / می شکوفد گل صبح
خنده بر لب گل خورشید کند/ جلوه گردد بر کوه بلند
مادران در کنار یکدیگر از مادری شهید به نام فاطمه سمسارپور که در ۳۰ خرداد در خیابان خوش به شهادت رسیده بود و در نهایت غریبی در بابل به خاک سپرده شد یاد کردند.
همچنین مادران از نگرانی عمیق شان از صدور حکم اعدام برای جوان ۲۰ ساله (محمد امین ولیان) صحبت کردند و اظهار تعجب کردند که چگونه است که سنگ در دست جوانان و مردم فلسطین و غزه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی مظهر مقاومت و پایمردی است و همان سنگ در دست جوان ایرانی که با دیدن خشونتهای پی در پی و بی پایان مانند شلیک گلوله به مردم، پرت کردن جوانان از بالای پلها و ساختمانها، له کردن مردم بوسیله خودروی نیروی انتظامی و … احساساتشان به شدت جریحه دار شده ، مصداق محاربه می شود؟
آنان ضمن استقبال از تکذیبیه آیت الله مکارم شیرازی، از محکوم کردن این حکم توسط آیت الله صانعی و تلاشهای آیت الله محقق داماد برای لغو احکامی نظیر آن برای بازداشت شدگان اعتراضات اخیر قدردانی کرده، اظهار امیدواری کردند تا همراهی روحانیون و مراجع با مردم در اعتراض به اعدام، نویدی باشد برای لغو صدور احکام اعدام در کشورمان.
مادران نگرانیشان را از سپری شدن حدود یکماه از بازداشت دوستانشان و عدم اطلاع خانواده ها از وضع جسمی و روحیشان و همچنین عدم آگاهی از اتهام آنان ابراز نموده و خواستار آزادی هرچه سریعتر دوستانشان شدند.
در اواخر نشست مادران عزادار، عمه بزرگ مصطفی با صدایی بسیار دلنشین آواز زیر را به یاد مصطفی خواند:
تو رفتی و دلم غمین شد
قرین آه آتشین شد
از آن شبی که برنگشتی
جهان که شادی آفرین بود
به چشم من غم آفرین شد
از آن شبی که برنگشتی
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
مادری دیگر با صدایی بسیار زیبا قسمتی از حماسه کوراوغلو را با یاد شهدا و مادران آذری خواند و در نهایت نیز مادران مرغ سحر را با هم زمزمه کردند.
در پایان تعدادی از مادران برای همراهی با خانواده مادران عزادار و سایر زندانیان در بند به سمت اوین حرکت کردند.