آرش عزیزی ـ جایزه‌ی اسکار بهترین کارگردانی برای اولین بار در تاریخ به یک زن، کاترینبیلگو، کارگردان فیلم «مهلکه» رسید. فیلمِ بیگلو در ضمن ۵ جایزه دیگر

شهروند ۱۲۷۲ ـ پنجشنبه ۱۱ مارچ ۲۰۱۰

«مهلکه» از «آواتار» جلو زد


کاترین بیگلو اولین کارگردان زن برنده اسکار

«بالاخره وقتش رسیده». باربارا استرایسند که این جمله را بر زبان راند منظورش این نبود که بالاخره معلوم شد از ۴ پیش‌بینی شهروند در مورد ۸۲امین جوایز اسکار، ۳ مورد درست از آب درآمده. مهم‌ترین نکته‌ی اسکارِ امسال برای بسیاری مربوط به یکی از این پیش‌بینی‌های درست ما بود: جایزه‌ی اسکار بهترین کارگردانی برای اولین بار در تاریخ به یک زن، کاترین بیلگو، کارگردان فیلم «مهلکه» رسید. فیلمِ بیگلو در ضمن ۵ جایزه دیگر از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه‌ی غیراقتباسی، را هم درو کرد تا پیروز بزرگ اسکار امسال لقب بگیرد.

در عوض «آواتار» که با بیش از ۲ میلیارد دلار فروش در سراسر جهان، همچنان دارد موفقیت‌ها را یکی پس از دیگری درو می‌کند، در تمام زمینه‌های اصلی شکست خورد و تنها ۳ اسکار فیلمبرداری، طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه را به خانه برد تا جیمز کامرونِ کانادایی شکست سختی از همسر سابقش، کاترین بیلگو، بخورد و دیگر مثل اسکار ۱۹۹۷ که با تایتانیک، ۱۱ جایزه را درو کرد احساس نکند «پادشاه دنیا» است.


«مهلکه» چگونه درخشید

تنها موضوع جالب درخشش خیره‌کننده‌ی «مهلکه»، جنسیت کارگردان آن نبود.

نکته‌ی دیگری که بسیاری به آن اشاره کردند کم‌خرج و مستقل بودن این فیلم بود. «مهلکه» تنها با ۱۱ میلیون دلار تمام شده بود (مقایسه کنید با آواتار ۳۰۰ میلیون دلاری).

ساندرا بولاک بهترین بازیگر نقش اول زن

اما بر خلاف تصور بسیاری، این اولین بار نیست که هالیوود به زرق و برق نه می‌گوید.

در سال ۱۹۷۷ «جنگ ستارگان» به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ بدل شد‌ (لقبی که تا سال‌ها نگاه داشت و امروز نیز اگر تورم را حساب کنیم این فیلم یکی از پرفروش‌ترین‌ها می‌شود) اما در مقابل «آنی هال» کم‌خرج، شاهکار وودی آلن، شکست خورد. نمونه‌ی دیگر «ای تی» بود که در سال ۱۹۸۲ با بدعت‌هایش چشم جهان را خیره کرده بود، اما در مقابل «گاندی» شکست خورد.


چرا اولین زن؟

اما انتخاب بیگلو بیش از این‌که دستاوردی برای زنان هالیوود باشد چشم‌ها را به روی این واقعیت تلخ باز کرده که زنان کارگردان در هالیوود جای چندانی ندارند.

چگونه است که وضعیت زنان در سینمای آمریکا، مهد سینمای جهان، این چنین است؟

میترا منصوری، کارگردان فیلم‌های مستند ایرانی که در حال حاضر در هالیفکسِ کانادا زندگی و کار می‌کند، در مصاحبه با شهروند می‌گوید: «در آمریکا به نظر من زن‌هایی که در بخش سینما هستند اینقدر درگیر نمای بیرونی سینما هستند که به بخش خلاقانه و مدیریت و کارگردانی کمتر می‌رسند. زن‌ها در هالیوود نقش مهمی دارند، اما بیشتر در لایه نازک خارجی و نه در سرمایه‌گذاری، تولید و جاهای کلیدی».

خانم منصوری در مورد دیدگاه‌های سطحی نسبت به نقش زنان در سینمای ایران، که در جشنواره‌های اروپایی خیلی رایج است، نیز هشدار می‌دهد و می‌گوید: «بله درست است که در سینمای ایران ما کارگردانان زن خوبی داریم، اما به دلیل محدودیت‌ها که برای سیستم تفکر زن‌ها و کار زن‌ها قائل می‌شوند، زن ایرانی آزاد نیست آن‌چه که در وجودش هست و نیازهایش را در فیلم بیان کند».

او، که به تازگی فیلم مستند بلندی به نام «بم،‌ شهر بی‌دفاع» راجع به زلزله‌ی بم در ایران ساخته، می‌گوید: «در سینما هم مثل بقیه زمینه‌ها اگر زنی دقیقا به اندازه یک مرد شایستگی و لیاقت داشته باشد باید ۲، ۳ برابر انرژی به خرج بدهد تا بتواند به جایی برسد. او باید ۱۰ برابر مردی با استعدادهای مشابه زحمت بکشد و انرژی صرف کند. این به علت موانع و محدودیت‌هایی است که برای کار در جامعه زنان هست»

در تاریخ اسکار پیش از این زنان تنها سه بار نامزد بهترین کارگردانی شده بودند: سوفیا کاپولا برای «گمشده در ترجمه» (۲۰۰۴)، جین کمپیون برای «پیانو» (۱۹۹۴) و لینا ورتمولر برای «هفت زیبایی» (۱۹۷۷). تازه دو مورد آخر به ترتیب نیوزلندی و ایتالیایی بوده‌اند. و این سئوال پیش می‌آید که آیا اگر سوفیا پدری به بزرگی فرانسیس فورد کاپولا را نداشت می‌توانست به این همه موفقیت دست پیدا کند؟

علاوه بر این در سال ۱۹۹۶ شاهد بودیم که فیلم «خط آنتونیا» به کارگردانی مارلین گوریس، کارگردان زن هلندی، جایزه بهترین فیلم خارجی را از آن خود کرد. در آن زمان بسیاری این ‌را گواهی می‌دانستند که زنان در سینمای کشورهای اروپایی وضع بهتری از هالیوود دارند.

مشکل زنان کارگردان در آمریکا چیزی بسیار بیشتر از عدم حضور در اسکار است و در واقع این عدم حضور آن‌ها در کل صنعت است که قابل توجه است و در آستانه‌ی روز جهانی زن توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.

بسیاری از طرفداران حقوق زنان (که شاید از این‌که بیگلو هنگام دریافت جایزه اشاره‌ای به جنسیت خود نکرد، مایوس شده‌اند) به این اشاره می‌کنند که درصد بسیار کمی از فیلم‌های مهم آمریکا را زنان می‌سازند. بی بی سی فارسی از گزارش سالانه دانشگاه ایالتی سن دیگو نقل قول می‌آورد که «از میان ۲۵۰ فیلم مهم سال ۲۰۰۹ در آمریکا، زن‌ها فقط ۷ درصد این فیلم‌ها را کارگردانی کرده‌اند». این یعنی ۲ درصد کاهش نسبت به سال گذشته و رقمی همپای سال ۱۹۸۷ که نشان می‌دهد وضع کارگردانان زن در آمریکا رو به بهبود هم نیست.

منتقدان می‌گویند ریشه‌ی این امر تصورهای غلط و جاافتاده راجع به سلیقه‌ی سینماروها و سنت‌های مردسالار حاکم بر سینمای استودیویی هالیوود است که حالا حالاها درست نمی‌شود.

خوش‌بین‌تر‌ها می‌گویند «مهلکه» به تهیه‌کننده‌ها امکان می‌دهد بیشتر به کارگردان‌های زن اعتماد کنند و بحث در مورد حضور زنان کارگران به عنوان کارگردان فیلم‌های بلند را بیشتر مطرح می‌کند.


مونیک بهترین بازیگر نقش دوم زن

دیگر جوایز اسکار

جوایز بهترین بازیگر زن و مرد امسال، همانطور که بسیاری پیش‌بینی می‌کردند، به دو نفری رسید که جامعه سینمایی نمی‌خواست شانس تقدیر از آن‌ها را از دست بدهد: جف بریجز، برای «قلب دیوانه» و ساندرا بولاک، برای «نقطه کور».

جف بریجز، که در «قلب دیوانه» نقش خواننده راک بازنشسته‌ای را که دوباره به صحنه بازمی‌گردد، بازی می‌کند ناخودآگاه همه را یاد میکی رورک و «کشتی‌گیر» انداخته بود و این عاقبتِ جورج کلونی بود که علیرغم بازی عالی در «پا در هوا» شکست بخورد و همچنان منتظر دریافت اسکار بماند.

ساندرا بولاک نیز پس از سال‌ها بازی در فیلم‌هایی که بسیاری از آن‌ها متوسط و پایین به حساب می‌آمدند بالاخره قلب آکادمی را به دست آورد تا با «نقطه کور» به بزرگترین افتخار عالم بازیگری برسد. در نتیجه کری مولیگان که در «تحصیلات» خوش درخشیده بود و از ستاره‌های پرفروغ شب اسکار بود، باید فعلا همچنان منتظر بماند. بولاک هنگام دریافت جایزه بسیار احساساتی شد و چشمهایش ضمن تشکر از پدر و مادرش، پر از اشک شد. او در ضمن از رقیبش، گابوری سیدیبی، ستاره‌ی فیلم «پرشس» تقدیر کرد.

از دیگر برندگان قابل توجه، که پیش‌بینی آن‌ها کار سختی نمی‌بود، باید به کریستوف والتز، ستاره‌ی «حرامزاده‌های بی‌شرف» و مونیک، بازیگر سیاهپوست و ستاره‌ی «پرشس» اشاره کرد. والتز در نقش سرهنگ هانس لاندا، تنها اسکار فیلم پرفروغ اما ناکامِ کوئنتین تارانتینو را نصیب آن کرد تا کریستوفر پلامر، که ما ایرانی‌ها او را با کاپیتان فوت تراپ در «اشک‌ها و لبخندها» می‌شناسیم، پس از این‌که در ۸۲ سالگی برای اولین بار نامزد شده بود، در گرفتن اسکار ناکام بماند.

مونیک، کمدین ۴۲ ساله، نیز با پیشی گرفتن از ستاره‌هایی همچون پنه‌لوپه کروز و ورا فارمیگا، اسکار را مال خود کرد تا به همراه نویسندگان فیلمنامه‌ی اقتباسی، تعداد اسکارهای «پرشس» را به ۲ برساند.

انیمیشن «بالا» با کسب ۲ جایزه‌ی بهترین انیمیشن و بهترین موسیقی اصلی دیگر برنده‌ی خوش‌کام شب اسکار بود. «بالا» امسال دومین فیلم تاریخ انیمیشن بود که نامزد جایزه‌ی «بهترین فیلم» می‌شود. اگر در سال‌های پیش هم مثل امسال ۱۰ نامزد بهترین فیلم داشتیم، حتما فیلم‌هایی مثل «شرک» یا «داستان اسباب‌بازی‌ها» می‌توانستند به آن برسند.

همچنین «سفر ستاره‌ای» (در ایران: پیشتازان فضا) برای اولین بار در تاریخ این مجموعه‌ها یک جایزه‌ی اسکار (بهترین چهره‌پردازی) را به خانه برد تا دل میلیون‌ها هوادار این مجموعه‌ را در سراسر جهان شاد کند.

امسال با این همه درخشش فیلم‌های هالیوودی، فیلم‌های خارجی جایی نداشتند‌ (بر خلاف سال قبل که فیلمی بریتانیایی، «زاغه‌نشین میلیونر»، بیشترین جایزه‌ها را از آن خود کرد) مگر «راز چشمهایشان»، محصول آرژانتین، که با پیشی گرفتن از «روبان سفید» آلمانی و «پیامبر» فرانسوی بسیاری را غافلگیر کرد و جایزه بهترین فیلم خارجی را از آن خود کرد.