شهروند ۱۱۸۰ ـ ۵ جون ۱۳۸۷

نشریه محترم شهروند
خواهشمند است این جوابیه را در رابطه با مقاله ۸ می مندرج در نشریه شهروند شماره ۱۱۸۶ تحت عنوان “تحریف تاریخ مسئله تازه ای نیست” آقای صالح ایلدریم درج فرمایید.

مقاله فوق در ارتباط با سالگرد واقعه کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی نوشته شده و ظاهرا جوابیه ایست به مقاله تحقیقی پروفسور، امیر حسن پور استاد دانشگاه تورنتو در مورد این واقعه تاریخی.
آقای صالح ایلدریم در این جوابیه کوشیده اند ثابت کنند که کوچ اجباری و بعضا قتل عام ارامنه به دست دولت عثمانی در اوایل قرن بیستم درگیری ناخواسته برای دفاع از خود بوده که توسط دولتهای روس و انگلیس به دولت عثمانی تحمیل شده است. ایشان معتقد هستند که قبل از این واقعه این ارامنه بودند که ترکان را قتل عام کرده اند و اکنون هم در قره باغ قتل عام می کنند و نیز این ادعاها که در کرکوک کردها ترکها را قتل عام کرده اند و سورمریها ترک بوده اند و قدیمی ترین تمدن بشر ترک است و ایلامی ها هم ترک بوده اند و ارمنی ها هم ترک هستند که مسیحی شده اند و با مسلمانان می جنگند و شوونیست های فارس باعث اختلاف ترکهای شیعه با برادران ترک ترکیه می شوند و قس علیهذا . . .
من نسبت به ادعاهای ایشان بخصوص در مورد ارامنه و دولت عثمانی هیچگونه نظر مخالف یا موافقی ندارم و معتقدم اینگونه مقولات تاریخی باید به دور از تعصبات قومی و ملی از طرف محققان و اهل نظر با رعایت کامل تمام اصول علمی تحقیق و با ذکر منابع متعدد مورد بررسی قرار گیرد.
آنچه مرا واداشت تا این جوابیه را بنویسم قسمتی از پاراگراف سوم مقاله ایشان است:
“امروز هم که کینه اروپاییان نسبت به ترکیه کاملا هویدا است بیشتر از عقده تاریخی آنها از پیروزی امپراتوری عثمانی بر اروپاییان نشأت می گیرد خصوصا با اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی و استقلال پنج کشور غنی ترک از اشغال روسها مجددا احتمال اتحاد ترکها به عنوان ابرقدرت بالقوه به کابوس اروپا و روسها تبدیل شده است. البته این چندان دور از واقعیت نیست چرا که با از هم پاشی ایران بمانند اتحاد شوروی و استقلال آذربایجان جنوبی این واقعه به حقیقت خواهد پیوست.”
تا آنجا که من اطلاع دارم از زمان حکومت آقای پیشه وری تاکنون هیچ مقاله ای که اینچنین آشکارا و گستاخانه آرزوی فروپاشی ایران را کرده باشد، به چاپ نرسیده است.
من نمی دانم آقای صالح ایلدریم نویسنده مقاله فوق ایرانی هستند یا اهل ترکیه؟ ولی مطمئن هستم که یک ایرانی چه ترک و چه کرد و چه فارس و عرب و بلوچ هیچوقت آرزوی فروپاشی ایران را نمی کند.
البته از جهتی باید سپاسگزار آقای ایلدریم بود، زیرا ایشان هدف نهایی را برای تمام کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه زیر علم شوونیسم ترک امثال ایشان سینه می زنند و جمعیت و تشکیلات و وب سایت درست کرده و عضوگیری می کنند و کمک مالی می گیرند و می دهند و در کنگره های مربوطه در ترکیه شرکت میکنند، به صراحت روشن کرده اند.
ایشان به روشنی نشان می دهند که این جریان متعصب قومی در خدمت چه اغراض سیاسی و اهداف اقتصادی پشت پرده است.
نگارنده این سطور ذیلا برخی از مواردی که مورد سوء استفاده جریان فوق قرار می گیرد روشن می نماید:

۱ـ آذربایجان و مردم آن
نزدیک به یک قرن است اکثریت شرق شناسان و زبانشناسان ایرانی و خارجی به این نظریه رسیده اند که مردمان ساکن آذربایجان ایران و آران یا آذربایجان شمالی شاخه ای از اقوام هندواروپایی هستند که زبان بومی آنها نیز تا قبل از آمدن و تسلط ترکان اغز و سلجوقی به منطقه زبان تاتی که شاخه ای از زبان فارسی است، بوده است. کتاب جامع آقای احمد کسروی که خود آذربایجانی است در ۷۰ ـ ۶۰ سال قبل مدارک و نمونه های بسیار معتبر این نظریه را ارائه می دهد. دهها مورد از روستاهای آذربایجان و زنجان که هنوز با این گویش قدیمی سخن می گویند در کارهای استاد احسان یارشاطر جمع آوری شده است.
علاوه بر این کارهای تحقیقی زیادی در مورد روستاهای تات نشین آذربایجان شمالی و قفقاز شامل افسانه ها و فرهنگ عامه و اشعار و داستانها به این زبان در جمهوری آذربایجان توسط الف ـ ل ـ گرونبرگ، م حاجی اف، م. بخشی اف، افسانه های خ. داداش اف و غیره به چاپ رسیده و صدها مورد نام محلات و مناطق روستایی که ریشه تاتی ـ فارسی دارند ضبط شده است. کلیه تاریخدانان و جغرافی دانان معتبر سده های اولیه اسلامی از جمله استخری، مسعودی و مقدسی به اتفاق، زبان مردم آذربایجان تا قبل از آمدن ترکان سلجوقی به این مناطق را فارسی یا گویشی از فارسی گزارش کرده اند. نظامی گنجوی اشعار غنایی فارسی را در همین منطقه سروده است. همینطور خاقانی شروانی و قطران تبریزی و غیره.
زبان بومی ساکنان این مناطق به تدریج به علت نیاز به مراوده و معامله و جوابگویی به حاکمان و کارگزاران ترک به تدریج ظرف چند صد سال اخیر ترکی شده است.
با وجود صدها و بلکه هزاران مدرک و اسناد تاریخی و کارهای تحقیقاتی که موید نظریه بالاست هنوز متعصبان قومی ترکیه این نظریات را قبول نداشتند تا اینکه در چند سال اخیر روش علمی دقیق و بسیار جدیدی برای تعیین مشخصه های نژادی و قومی به وجود آمده است. این روش جدید روش ژنتیک پزشکی ـ جمعیتی نام دارد که از طریق بررسی ژن های کروموزومY (ژن مادری) توسط DNA میتوکندریال با دقت کامل می توان خصوصیات قومی و ریشه های تاریخی فرد را تعیین کرد.
در مورد آذربایجان و مردم و اقوام ساکن منطقه قفقاز با استفاده از این روش ابتدا دانشمندان روسی (Russian Journal of Genetics, Nov.2003,June2006) سپس محققان آمریکایی (American Journal of Human Genetics, June2006) ارتباط نژادی ساکنان این مناطق با ایرانیان را از طریق ژنهای مشترک نشان داده اند.
جدیدترین و کامل ترین این تحقیقات در مرکز ژنتیک جمعیتی دانشگاه کمبریج انگلستان توسط یک تیم متخصص به سرپرستی دکتر مازیار اشرفیان بناب که خود آذربایجانی است صورت گرفته است که شامل تمام گروههای جمعیتی ساکن در فلات ایران می باشد. طبق نتایج این تحقیق گسترده جمعیت های ایرانی که به زبانهای غیر از گروه هندواروپایی تکلم می کنند، بویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران فاقد مشخصه ژنتیکی FST که از مختصات اقوام ترک زبان ترکیه و اروپای شرقی است می باشند، و برعکس تمام خصوصیات ژنتیکی آنها با سایر گروههای ساکن در ایران بویژه فارس زبانان یکی است. در مصاحبه ای که سال گذشته دکتر اشرفیان با خبرگزاری دانشجویان ایران داشت، می گوید:
“نزدیکی ژنتیکی بین اقوام ساکن در فلات ایران اعم از فارس و آذری و کرد و لر و بلوچ و ترکمن . . . و از سوی دیگر خاص بودن این محتوای ژنتیکی در فلات ایران به قدری ملموس و غیرقابل انکار است که حتی به کار بردن کلمه اقوام را در مورد جمعیت های ساکن در فلات ایران با شک و تردید روبرو می کند.” با توجه به نتایج این تحقیقات جدید امیدواریم آقای ایلدریم و قوم پرستان همفکر ایشان دست از سر ما ایرانیان بردارند.

۲ـ در مورد ستم ملی و زبان فارسی
یکی از مواردی که معمولا برخی از روشنفکران آذربایجانی مطرح می کنند و مورد سوءاستفاده قرار می گیرد صحبت از ستم ملی است. این دوستان عنوان می کنند که در زمان رژیم پهلوی و یا حتی رژیم فعلی شوونیسم فارس حاکم بوده و نسبت به هموطنان آذربایجانی تبعیض و ستم روا داشته اند و آذربایجان را عمدا عقب نگه داشته اند. اگر قرار بود این نظریه درست باشد باید روستاها و مناطق جنوب ایران در استان فارس و بوشهر و کرمان و کهکیلویه و جنوب خراسان و غیره که فارس زبان هستند، وضع بهتری نسبت به روستاها و مناطق آذری زبان می داشتند در حالی که چنین نبوده و نیست.
روستاها و شهرستانهای دورافتاده این مناطق با راههای خاکی سیل زده و غیرقابل عبور با نبودن آب بهداشتی و آب انبارهای آلوده با درصد بالای تراخم و کچلی و بیماریهای انگلی و امراض عفونی و با درصد بالای بیسوادی و فقر فرهنگی و فقر شدید اقتصادی که اکثر مردان در سن کار این مناطق را وادار به مهاجرت فصلی به حاشیه جنوبی خلیج فارس برای کارگری و باربری می کرد از مناطق مشابه در استانهای ترک زبان به مراتب عقب افتاده تر بوده است.
اگر ستمی بوده برای همه ایرانیان بوده است.
اگر مبارزان و مخالفان رژیم در زمان حکومت پهلوی به زندان می افتادند و شکنجه می شدند، ترک و فارس و لر و عرب و کرد نداشت. شکنجه گران هم فارس و ترک و کرد و لر و عرب بودند. صف بندی به صورت صف مخالفان رژیم و مبارزان تمام مناطق ایران بود با حکومت گران فاسد و ستم پیشه. جای تاسف است که اکنون مثلا جمعیت حمایت از زندانیان سیاسی آذری تشکیل می شود و نه حمایت از زندانیان سیاسی ایران و یا نه حمایت از هرگونه زندانی سیاسی در هر گوشه جهان.
زبان فارسی هم که وسیله ارتباطی رسمی ما ایرانیان است در طی قرون و اعصار با وام گرفتن از هزاران کلمه عربی و ترکی و غیره ایجاد شده است و میراث مشترک تمام ما ایرانیان از جمله آذریهاست. در اعتلای این زبان ادبا و بزرگان آذری و فرمانروایان و سلاطین ترک سهم عمده ای داشته اند. برخی از سلاطین عثمانی هم به این زبان شعر می سرودند و زبان رسمی فرمانروایان مغولی هند هم بوده است. مشکلات مربوط به آموزش این زبان در مناطقی که زبان مادری آنها فارسی نیست و یا آموزش همزمان زبانهای محلی به همراه زبان فارسی نباید سبب دلسردی و عکس العمل های منفی و تحقیر آن گردد. باید این نکته را هم در نظر گرفت که زبان رسمی فارسی شاید زبان محلی هیچیک از روستاها و شهرستانهای کوچک ایران نباشد، زیرا مثلا یک گیلانی یا سمنانی یا مازندرانی یا بختیاری و لر یا خوانساری یا نیشابوری یا لاری . . . که ظاهرا فارس زبان هستند با لهجه های مادری صحبت می کنند که با زبان فارسی رسمی بسیار متفاوت است. آنها هم مشکل یادگیری زبان رسمی فارسی که عمدتا در شهرهای بزرگ تکلم می شود را دارند، ولی این زبان علاوه بر اینکه حلقه ارتباطی همه ما ایرانیان است زبان ادبی و قسمتی از هویت فرهنگی همه ماست.
در همین جا گریزی هم در مورد ادعای ترک بودن سومرها و ایلامی ها که آقای ایلدریم و همفکران ایشان مطرح می کنند می زنم.
تمدن سومر در جنوب میانرودان، قدیم ترین تمدنی است که آثار مکتوب دارد. تلاشهای زیادی برای رمزگشایی خط نوشته ها و لوحه های باقیمانده از این تمدن ظرف ۱۵۰ سال گذشته شده است، ولی هنوز ریشه زبان و به طبع آن ریشه نژادی آنها مشخص نشده است.
هر یک از شرق شناسان و متخصصان زبان در این مورد گمانه زنی هایی کرده اند و با استفاده از تشابهات چند کلمه و یا شواهدی چند سعی در اثبات ادعای خود داشته اند.
از نژاد استرالیایی تا نژادی در شرق هند تا نژاد و زبان دراویدنیهای غرب هند و دره سند و تا اقوام هندواروپایی تورانی و ایرانی آسیای مرکزی تا ارامنه و نیز نژاد اورال یا اورال های ساکن فنلاند و مجارستان و … به عنوان نژاد و زبان سومری ذکر کرده اند که یکی از این موارد نژاد و زبان های آلتایی است که ترکان شعبه ای از آن هستند.
از این حدسیات شبه علمی و قطعی نشده بسیاری از دولتها و اقوام بهره برداری های سیاسی و ناسیونالیستی می کنند و خود را وارث آن تمدن می دانند.
در هر صورت من اگر فارس باشم یا ترک یا کرد یا عرب یا بلوچ یا … اگر شیعه باشم یا سنی یا ارمنی یا یهودی یا … اگر یک نسل پیش به این سرزمین آمده باشم یا از ده هزار سال پیش ساکن آن باشم، من ایرانی ام و در عین احترام به سایر ملل و اقوام دنیا به ایرانی بودن خود افتخار می کنم.
در مورد اینکه ما در چه زمان حساس و خطیری از تاریخ مملکتمان هستیم، در مقاله ی دیگری خواهم نوشت.

۱۶ می ۲۰۰۸